در غرب، دو طرف نزاع، اگوستین (354-430م.) و پلاگیوس(360-420م.) بودند. بحث آنان در خصوص مسئله طبیعت انسان و راه نجات او بود؛ آیا انسان فقط از طریق قدرت الهی نجات می یابد، یا در فرایند نجات جایی برای اراده انسانی نیز وجود دارد؟ سخن پلاگیوس این بود که همه انسانها آزاد خلق شده اند و می توانند خوب یا بد را برگزینند. اما به نظر اگوستین اعتقادات پلاگیوس با بسیاری از آموزه های اساسی مسیحی ناسازگار بود. او می گفت این اعتقادات با آموزه های فیض ازلی، گناه نخستین و منجی بودن مسیح، در تعارض است. اگوستین می گفت انسان وارث گناه آدم است و خودش هرگز نمی تواند برای نجات خود اقدام کند، اما مسیح با صلیب خود، این نجات را ممکن ساخت و هر کس فیض الهی شامل حال او شود، نجات می یابد. درباره منشأ اندیشه های اگوستین باید گفت او در واقع سخن پولس را در این باره بیان کرده و سخن تازه ای نگفته است. سرانجام عقاید پلاگیوس در سال 431 م. در شورای اَفَسُس محکوم شد، اما نزاع ادامه یافت. پس از آن، راهبی به نام یوحنای کاسیان (360-435م.) تلاش کرد تا دو نظر را با هم بیامیزد. بر این اساس، برای مدتی اندیشه ای نیمه پلاگیوسی حاکم شد، اما سرانجام در شورای اورانژ در سال 529م. تعالیم پلاگیوس و یوحنای کاسیان محکوم، و تعالیم اگوستین با اندکی تعدیل پذیرفته شد. بنابراین در پایان قرن پنجم، نظام الهیاتی مسیحی به شکل نهایی خود رسید و در باب مسیح شناسی، اندیشه های پولس به طور کامل پذیرفته شد، اما در باب انسان و نجات، اندیشه های او با اندکی تعدیل مورد قبول قرار گرفت.