جوزپه ماتْسيني، نظريه‏پرداز انقلابي ايتاليا در 22 ژوئن 1805م در جِنُوا در اين كشور به دنيا آمد. وي پس از طي تحصيلات خود وارد دانشگاه جِنُوا شد و سپس به مبارزين انجمن سري پيوست كه براي آزادي ايتاليا از سلطه اتريش تلاش مي‏كردند. ماتْسيني در اين راه به زندان افتاد و پس از آزادي، نهضت ايتالياي جوان را با سه هدف عمده تشكيل داد: وحدت ايتاليا، ايجاد جمهوري ايتاليا و شكل دادن اروپا به صورت اتحاديه‏اي از كشورهاي آزاد و مساوي. وي بار ديگر رنج زندان را به جان خريد اما در همه جا به دنبال برپايى انقلاب بدون خون‏ريزي بود. از اين رو به كشورهاي فرانسه و سوئيس رفت و چون وي را از آنجا راندند در انگلستان اقامت گزيد. از ديدگاه وي، انقلاب، كار اصول و افكار است نه كار سرنيزه. وي گرچه به ناسيوناليسم و ميهن پرستي معتقد بود اما از آرماني فراتر از ملت دفاع مي‏كرد و در حقيقت، ايجاد يك جمهوري متحد از بشريت را مدّنظر داشت. ماتسيني در اين‏باره مي‏گفت بايد بكوشيم از بشريت، خانواده واحدي بسازيم و آرمان‏هاي ملي را در خدمت آرمان بزرگ‏تر بشريتي واحد، به كار گماريم. هر قوم بايد به مثابه نغمه و آهنگي جدا، ولي هماهنگ با سمفوني دنيايى پر آرامش باشد. ماتسيني مي‏گفت: بشريت، وقتي حقيقتاً به وجود خواهد آمد كه همه مردمي كه سازنده آن هستند، حق انتخاب آزادانه حكومت را به دست آورند و در اتحاديه‏اي گرد آيند كه اعلاميه‏اي از اصول و قراردادهاي مشترك براي رسيدن به هدفي مشترك يعني كشف و اعمال اخلاقي جهاني، بر آن حاكم و راهنما باشد. انديشه ماتسيني از سوي حاكمان كشورها، به عنوان نظريات خطرناك تلقي گرديد و او بيست سال آخر عمر خود را در اختفا به سر برد. وي از هر نهضت ترقي‏خواهانه در دنيا پشتيباني مي‏كرد. مع هذا يكي از مردان قرن بود كه دائماً تحت تعقيب و شكنجه و آزار قرار داشت. او به خاطر عشق بزرگش به انسانيت، هر جا مي‏رفت رانده مي‏شد و تبعه هيچ مملكتي نبود. مردم بسياري از او متنفر بودند و سرانجام در عين آوارگي و سرگرداني در دهم مارس 1872م در 67 سالگي جان سپرد. با اين حال تشييع با شكوهي براي او ترتيب داده شد و هشتاد هزار نفر در اين تشييع شركت كردند.