ملكه تزوهسي، امپراتوريس چين، در سال 1835م بر كرانه رود يانگ تِسه چين و در خانواده‏اي گمنام به دنيا آمد. وي در ابتدا از شهر پكن نفرت داشته و شيفته جنوب بود. از اين رو راهي اين منطقه شد و پس از چندي به ياري هوش و استعداد خود، علاوه بر فراگيري خواندن و نوشتن، در رشته‏هاي ادبيات و تاريخ نيز به مراحلي بالا رسيد. وي در همان زمان خوش‏نويسي و نقاشي را نيز تا بدان‏جا آموخت كه نمونه‏هاي آثارش با تحسين همگان مواجه مي‏گرديد. اين مسئله باعث شد تا پاي تزوهسي به دربار امپراتوري چين باز شود و در مدت زمان كوتاهي، نخستين نمايشگاه نقاشي خود را در كاخ سلطنتي داير كند. تزوهسي پس از چندي، با درايت و تدبير خود، در حالي كه نوجواني بيش نبود در شمار زنان حرم‏سراي امپراتور درآمد و رفته رفته آن‏چنان جاي پاي خود را محكم كرد كه به جاي شوهرش كه امپراتور چين بود تصميم مي‏گرفت و بر ميليون‏ها چيني فرمان‏روايى مي‏كرد. پس از مرگ امپراتور چين در سال 1861م، تزوهسي كه در آن زمان 26 ساله بود، به عنوان نايب السلطنه چين، زمام امور كشور را به دست گرفت و قدرت خود را در اركان مختلف حكومت، افزايش داد. تزوهسي حتي پس از رسيدن تنها پسرش به سن بلوغ، زمام امور كشور را به او نسپرد و وقتي كه پسر 18 ساله، در سال 1874م درصدد قطع نفوذ مادر و تمركز قدرت در دست خود برآمد، به طرز مرموزي درگذشت. تزوهسي پس از آن، برادرزاده امپراتور فقيد را به سلطنت برگزيد و عملاً مهار قدرت را به دست خود گرفت. امپراتور جديد نيز در سال 1899م درصدد برآمد قدرت را از چنگ تزوهسي خارج كند ولي به دستور تزوهسي دستگير و زنداني شد. تزوهسي درباره شخص خويش، خودخواهانه مي‏گفت: هيچ مي‏دانيد من همواره خودم را هوش‏مندترين بانوي زمين مي‏دانستم، چنان‏كه كسي را ياراي برابري با او نيست. ملكه تزوهسي در طول ساليان طولاني حكومت خود بر چين، خويشتن را، فردي عادل و شايسته مي‏دانست اما تنها هنگامي كه به سبب هجوم ارتش ژاپن در سال 1894م مجبور به فرار از پكن گرديد، در تبعيد چشمانش به روي حقيقت باز شد و براي نخستين بار، زندگاني چهارصد ميليون نفر رعايايش را به چشم ديد. هنگامي كه چين در اين جنگ شكست خورد و تزوهسي بار ديگر به كاخ سلطنتي بازگشت، كوشيد تا با انجام برنامه‏هاي عمراني، اشتباهات خود را جبران كند اما ديگر دير شده بود و ملكه تزوهسي سرانجام در چهاردهم نوامبر 1908م پس از 47 سال سلطنت، در هفتاد و سه سالگي درگذشت. ملكه تزوهسي در واقع آخرين حكمران بزرگ سلسله چينگ وابسته به امپراتوري منچو بود. پس از تزوهسي، در حالي كه مداخلات فراگير بيگانگان در امور داخلي چين، فساد دربار و فقر مردم روز به روز بيشتر مي‏شد، يك كودك دو ساله به امپراتوري چين برگزيده شد و اين امر زمينه سقوط حكومت امپراتوري را در اين كشور فراهم ساخت. به طوري كه تنها چهار سال پس از مرگ تزوهسي، فرمان‏روايي منچو، جاي خود را به يك رژيم سيوسياليستي داد. به گفته تاريخ‏نويسان، ملكه تزوهسي واپسين ملكه قدرت‏مند چين، يكي از چهره‏هاي ستيزه‏گر تاريخ است كه انواع و اقسام نام‏ها و شهرت‏ها هم‏چون خودكامه بي‏ريشه، عروسك پوشالي و آدم‏كش بي‏رحم را از مردمان گرفته است.