با روي كار آمدن ميخائيل گورباچف در مقام رهبري اتحاد جماهير شوروي سابق، وي دست به اصلاحات گسترده اقتصادي و سياسي زد و سعي نمود تا اوضاع افسارگسيخته كشور را كنترل كند. اما ميزان وسيع مشكلات و نيز بحران‏هاي پي در پي ناشي از استقلال‏طلبي جمهوري‏هاي شوروي، كمبود شديد مواد غذايى و تكيه بر نظام الحادي كمونيستي، تلاش‏هاي گورباچف را با ناكامي مواجه ساخت و روند فروپاشي شوروي را تسريع بخشيد. در اين ميان، در روز 19 اوت 1991م كودتايى از جانب عناصر هوادار بازگشت به روش‏هاي سنتي كمونيسم براي قبضه كردن قدرت به وقوع پيوست كه با مقاومت بوريس يِلْتْسين، رئيس جمهور جديد فدراسيون روسيه و مخالفت مردم، به شكست كامل انجاميد. اين امر موقعيت يلتسين را بيش از پيش تقويت كرد و او را در جايگاهي برتر از گورباچف قرار داد. يلتسين هم‏چنين با تحت فشار قرار دادن گورباچف، او را به استعفا از دبير كلي حزب كمونيست شوروي وادار ساخت و زمينه‏هاي انحلال حزب كمونيست را نيز فراهم آورد. روند سريع اوضاع به نحوي ادامه يافت كه مدت كوتاهي پس از آن، گورباچف با اعتراف به اين مطلب كه تجربه كمونيسم در شوروي با شكست مواجه شده است، كنترل اوضاع را از دست داد و تلاش او براي جلوگيري از فروپاشي كامل اتحاد جماهير شوروي و تشكيل يك اتحاد جديد از جمهوري‏هاي مستقل به جايى نرسيد. از آن سو با تشكيل سازمان كشورهاي مستقل مشترك‏المنافع، يك حكومت مركزي كه سياست‏هاي اقتصادي و دفاعي و روابط خارجي اين جمهوري‏ها را هماهنگ سازد، پيش‏بيني نشده بود و در نتيجه، گورباچف كه ديگر اختياري در مقام رياست جمهوري اتحاد جماهير شوروي نداشت، در شب كريسمس برابر با 25 دسامبر 1991م از مقام خود استعفا داد و رسماً اعلام داشت كه ديگر كشوري به نام اتحاد جماهير شوروي وجود ندارد. بدين سان، ابرقدرت شوروي كه طي سال‏هاي 1990 و 1991م عملاً از ميان رفته بود، اسماً و رسماً از ميان رفت و دنيا سال 1992م را با يك ابرقدرت در صحنه سياست بين‏المللي آغاز كرد. اين در حالي است كه حضرت امام خميني(ره) رهبر كبير انقلاب اسلامي ايران، چند سال قبل از آن در دوم ژانويه 1989م، طي نامه‏اي به گورباچف، سقوط ماركسيسم و فروپاشي شوروي را پيش‏بيني كرده بودند.