گريگوري افيموويچ نوويخ معروف به راسپوتين، دهقان زاده‏اي روسي بود كه در 12 مه سال 1872م به دنيا آمد. وي از همان ابتداي سنين جواني به حرفه جادوگري و پيش‏گويى روي آورد و توانست با استفاده لباس كشيشي، به دربار تزار نيكلاي دوم، پادشاه روسيه راه يابد. راسپوتين طي سال‏هاي حضور در دربار، بر ملكه روسيه نفوذ فراواني يافت و مقامات حكومتي را برضد خود برانگيخت. اما تزار به سبب علاقه‏اي كه همسرش به راسپوتين داشت اقداماتي جدي در اين رابطه انجام نداد تا اين‏كه راسپوتين توسط نخست‏وزير وقت كه از دخالت‏هاي گسترده وي به ستوه آمده بود از كشور اخراج شد. ولي راسپوتين از محل تبعيد نيز رابطه خود را با ملكه روس حفظ نمود و با ارسال نامه‏هاي متعدد، نخست وزير را به توطئه عليه خاندان سلطنتي متهم كرد. ملكه نيز نفرت و سوء ظن خود را به تزار منتقل نمود و روابط تزار و نخست وزيرش به تدريج به سردي گراييد تا اين‏كه نخست‏وزير در حادثه‏اي به قتل رسيد. از اين زمان، راسپوتين به روسيه بازگشت و شهرت اعمال و رفتار جادوگرانه و آميخته با فساد و شهوت‏راني راسپوتين، به گوش اكثر مردم روسيه رسيد و جنجالي را نيز در داخل مجلس دوما برانگيخت. اما نفوذ وي در دربار و حمايت شخص ملكه روسيه از وي مانع از هر تصميم جدي عليه او مي‏گرديد به طوري كه هر كس راسپوتين را به خشم مي‏آورد مغضوب ملكه تزار مي‏شد و جانش مورد تهديد قرار مي‏گرفت. راسپوتين به تدريج در عزل و نصب‏ها، ماموريت دادن به افراد دولتي و تصميمات كوچك و بزرگ تزار نيز اعمال نفوذ و دخالت مي‏كرد. از آن طرف، تزار نيكلاي دوم در مورد چگونگي برخورد روسيه با بحران جنگ اول جهاني و نيز شروع تهاجمات و پايان آن، با راسپوتين مشورت مي‏كرد. در اين زمان به توصيه راسپوتين و اصرار ملكه كه تحت تاثير تلقينات راسپوتين قرار داشت، تزارنيكلاي دوم شخصا فرماندهي كل قواي روسيه را به عهده گرفت و با خروج او از پايتخت براي عزيمت به منطقه جنگي، اختيار امور كشور به دست ملكه و در واقع به دست راسپوتين افتاد. مكاتبات ملكه روسيه با تزار از هنگام تصدي فرماندهي كل قواي روسيه از طرف تزار، نشان مي‏دهد كه ملكه در تمام اين مدت در جزئيات نقشه‏هاي جنگي قرارداشته و در هر يك از نامه‏ها و تلگراف‏هاي خود به تزار، نظريات راسپوتين را در امور نظامي به تزار تلقين مي‏نمود. بعدها فاش شد كه مداخلات ملكه و تلقينات راسپوتين كه نه فقط در ملكه، بلكه در تزار هم موثر بود، يكي از عوامل مهم شكست نيروهايا روسيه در جنگ جهاني اول به شمار مي‏رفت. گفته مي‏شود راسپوتين حتي روز مرگ خود در اول ژانويه 1917م را نيز پيش‏بيني كرده بود. او در نامه‏اي به تزار متذكر شده بود كه اگر به دست عوامل دولتي يا شاهزادگان درباري كشته شود كليه خاندان سلطنتي، ظرف دو سال نابود خواهند شد. گريگوري راسپوتين سرانجام در آخرين روز سال 1916م در 44سالگي به دست يك شاهزاده تزاري به قتل رسيد. قاتلانْ، جسد او را در اول ژانويه 1917م در ميان يخ‏هاي رود نِوا انداختند، كه ديگر هرگز اين جسد پيدا نشد.