شاه اسماعیل در طول سلطنت خود گهگاهی از قزوین دیدار می‌کرد و مدتی را در این شهر به سر می‌برد. در زمان حکومت شاه اسماعیل و پس از او (شاه طهماسب) ، عثمانیها و ازبکان بطور مکرر از ناحیه شمال غرب به ایران حمله میکردند و قتل و غارت ایشان گاهی به شهر تبریز هم میرسید. این درگیریها به همراه وجود تنشهای اجتماعی ناشی از دو دستگی (حیدریها و نعمتیها) در تبریز موجب شد که شاه طهماسب برای انتقال پایتخت اقدام کند. پایتخت جدید می بایست در جایی باشد که در صورت هرگونه حمله غافلگیرانه‌ای از سوی نیروهای عثمانی و ازبکان ، هیچ‌گاه چون تبریز مورد تهدید قرار نگیرد و در عین حال نیز از میدانهای نبرد در شرق و غرب فاصله زیادی نداشته باشد. بنابراین انتخاب قزوین با توجه به موقعیت استراتژیک آن ، انتخابی منطقی به شمار می‌رفته است. قزوین با توجه به موقعیت ویژه جغرافیایی از دوران ساسانیان به عنوان یکی از پایگاههای مهم در برابر منطقه کوهستانی شمال ایران به شمار می آمد. با روی کار آمدن دولت سلجوقی ، قزوین از رشد قابل توجهی برخوردار شد، به طوری که تا قبل از دولت صفوی ، چنین رونقی نداشته است.