صدرالدين ابوبکر محمد بن عبداللطيف از نوادگان ابوبکر خجندي و يکي از برجسته‏ترين شخصيت‏هاي آل‏خجند است. صدرالدين، دانش‏هاي متداول زمان را در اصفهان فرا گرفت. حديث را در آن شهر در نزد ابوعلي حداد و نمانم بن احمد و ابوالقاسم اسماعيل بن فضل سراج آموخت. وي در موعظه بسيار توانا بود و در دربار نيز نفوذ کلمه داشت. صدرالدين ابوبکر چندي در بغداد به تدريس در مدرسه نظاميه مشغول شد. در همان زمان در جامع‏القصر آن شهر موعظه مي‏کرد، درحالي‏که کسان او با شمشيرهاي آخته پيرامونش را احاطه کرده بودند. پس از مدتي به اصفهان بازگشت و رياست شافعيان آنجا را بر عهده گرفت. شيوه زندگي او هم‏چون وزيران بود نه دانشمندان. از حوادث ايام او، شورش امير بوزابه ، فرمانرواي فارس در ۵۴۲ق / ۱۱۴۷م بود. بوزابه بر ضد سلطان مسعود سلجوقي مي‏جنگيد و چون به محاصره اصفهان پرداخت، ابوبکر محمد، دروازه‏هاي شهر را به روي او گشود و با او به همکاري پرداخت. بوزابه به پيشنهاد صلح سلطان مسعود وقعي ننهاد و به تعقيب او پرداخت، اما در جنگي که رخ داد، شکست خورد و به اسارت افتاد و سپس به فرمان سلطان هلاک شد. سلطان مسعود چون دانست که ابوبکر محمد با بوزابه دوستي ورزيده است، از او خشمناک شد؛ اما محمد بن عبداللطيف پيش از آن‏که گزندي ببيند، همراه برادرش جمال‏الدين محمود از اصفهان گريخت و به موصل رفت. در آن هنگام، مردم عادي اصفهان به مدرسه شافعيان تاختند و کتابخانه آن را آتش زدند. برادران خجندي در موصل از توجه و استقبال جمال‏الدين وزير برخوردار شدند. اما پس از چندي، جمال‏الدين براي گزاردن حج به مکه رفت. محمد نيز با آماده ديدن اوضاع به اصفهان بازگشت. اهالي شهر از او استقبال کردند - صفر ۵۴۳ق / ژوئن ۱۱۴۸م - سلطان مسعود سلجوقي نيز گذشته او را فراموش کرد و رياست شهر را بار ديگر به او سپرد. صدرالدين ابوبکر محمد بن عبداللطيف سرانجام در يکي از سفرهاي خود از بغداد به اصفهان در يکي از روستاهاي ميان راه همدان و کرج، روستايي واقع در استان باختران امروز در تاريخ بيست و دوم شوال‏المکرم سال ۵۵۲ هجري قمري / مطابق با ۲۷ نوامبر ۱۱۵۷م شب‏هنگام به سلامت خفت، ولي بامداد پيکرش را بي‏جان يافتند. جنازه‏اش را به اصفهان بردند و در محله سنبلان آن شهر به خاک سپردند. مرگ ناگهاني او، آشوب‏هايي در اصفهان پديد آورد و گروهي در اين ميان جان باختند. از او اشعاري به زبان عربي به‏جاي مانده است. • رجال طايفه آل‏خجند هم از جمله رؤساي مذهبي بودند که بر اثر اهميت و شهرتي که به‏تدريج حاصل کردند، مصدر امور مختلف در اصفهان و از جمله رياست شافعيه را در اختيار گرفتند. درگاه آل‏خجند، محل رفت‏وآمد دانشمندان و شاعران بود. اين خاندان نسب خود را به مهلب بن ابي صفرة سردار مشهور اموي مي‏رساندند و در ابتدا در خجند از شهرهاي ماوراءالنهر مي‏زيستند. نخستين فرد مشهور از اين خاندان، ابوبکر محمد بن ثابت الخجندي است که در مرو سکونت داشت و مردي فاضل و بليغ بود. نظام‏الملک او را براي تدريس در نظاميه اصفهان بدان شهر فراخواند و وي در اصفهان بماند و خاندانش نيز شهرت و رياست يافت. رؤساي آل‏خجند در رتق و فتق امور اصفهان دخالت داشتند، چنان‏که، صدرالدين محمد بن عبداللطيف بن محمد بن ثابت در ۵۴۲ق / ۱۱۴۷م، اصفهان را علي‏رغم ميل سلطان مسعود بن محمد سلجوقي، به محمود بن محمد و ملکشاه بن محمود تسليم کرد. از اين جهت مورد خشم سلطان مسعود قرار گرفت و ناچار به ترک شهر شد و به موصل رفت. بعد از چندي سلطان مسعود براي وي خلعت و تشريفات فرستاد و او را با برادرش جمال‏الدين محمود بن عبداللطيف به اصفهان خواست. پسر صدرالدين محمد يعني صدرالدين عبداللطيف بن محمد، که به سال ۵۸۰ق / ۱۱۸۴م وفات يافت از فاضلان، اديبان و شاعران معروف آن عهد بود. خجنديان مردماني فاضل و شاعر و شاعرپرور بوده‏اند. اين خاندان ممدوح عده‏اي از شاعران بزرگ سده ششم هجري / دوازدهم ميلادي قرار گرفتند که مهم‏ترين آن‏ها، جمال‏الدين محمد بن عبدالرزاق اصفهاني است.