شهر شیراز در سال 1339 در لابلای عطر شکوفه های بهارنارنج پذیرای قدوم کودکی شد که جمع خانواده اتحادی را گرمایی مضاعف بخشید، علی اصغر با فرا رسیدن هفتمین بهار زندگی راهی دبستان شد، و سال ها تحصیل علم را با موفقیت به پایان رساند، اشتغال به تحصیل در دبیرستان او را از همراه شدن با جمع مردم مبارزی که بر علیه ظلم و جور رژیم پهلوی به قیام برخاسته بودند باز نداشت و او نیز با تکثیر و انتشار اعلامیه های حضرت امام خمینی (ره) به این موج خروشان پیوست. طلوع فجر انقلاب اسلامی در بهمن ماه سال 1357 اشک شوق و غم را در چشمان او نشاند، شوق و شادی و پیروزی با غم از دست دادن برادر به هم آمیخت، و شهادت حسن اتحادی تاثیری عمیق در جان شیفته علی اصغر گذارد. او که عزمی جزم در جهت حفظ دستاورد برادر و دیگر شهیدان انقلاب اسلامی داشت دوره های آموزش نظامی را یکی پس از دیگری پشت سر نهاد و با رموز خنثی سازی بمب در ارتش جمهوری اسلامی ایران آشنا شد و در اولین قدم نقش بسزایی در سرکوبی غائله فیروزآباد و از بین بردن اشرار و خوانین این منطقه ایفا کرد، با شروع جنگ تحمیلی راهی جبهه های حق علیه باطل شد، جزیره خارک، آبادان ، کوشک، و شلمچه هنوز خاطرات سبز حضور او را در یاد دارند، علی اصغر در همکاری اش با بسیج و سپاه مسئولیت های مختلفی را بر عهده گرفت و درسمت فرمانده گردان به جوانان جان برکف ایرانی خدمت کرد. و سرانجام در اولین ساعات بامداد روز 21 آبان ماه سال 1361 درسن 22 سالگی ترکش خمپاره دشمن جسم مطهر او را نشانه رفت و خادم اباعبدالله الحسین (ع) سماعی سرخ را در محور عین خوش به تصویر کشید و به آسمان پر گشود. روحش شاد.