شهادت شهید ناصر اسکندری شهرکی (1361ش)
شهید ناصر اسکندری شهرکی، اردیبهشتماه سال ۱۳۴۲ش در خانوادهای مذهبی چشم به جهان هستی گشود و با احساسات پاک و بیآلایش مذهبی رشد کرد. از اوان کودکی جنب و جوش فراوان و تیزهوشی بالا او را از دیگر همسالان خود متمایز میکرد. در سال ۱۳۴۹ش تحصیل در دوره ابتدایی را در دبستان مهرگان آغاز و این دوره را با موفقیت به اتمام رسانیده، وارد مقطع راهنمایی شد. ناصر، سال ۱۳۵۵ش در شرایطی قدم به مدرسه راهنمایی گذاشت که در گوشه و کنار ایران، زمزمههای انقلاب به گوش میرسید. وی مقارن با تحصیل در این دوره با مطالعه کتب دینی پایههای اعتقادی خود را تقویت و با شور و علاقه خاصی به مطالعه کتبی نظیر نهجالبلاغه، حکومت اسلامی و سایر کتب دینی روی آورد. انقلاب اسلامی که با نثار خون هزاران جوان برومند ایران به ثمر مینشیند، ناصر نیز با عشق و انگیزهای الهی تمام هم و غم خود را مصروف حفظ و حراست از دستاوردهای انقلاب اسلامی و آرمانهای بلند امام امت (ره) مینماید. شهید بزرگوار که در سال ۱۳۵۸ش برای ادامه تحصیل وارد هنرستان کشاورزی دکتر علی شریعتی شهرکرد شده بود، با همیاری دوستان همفکر خود، انجمن اسلامی این هنرستان را تشکیل داده و بهعنوان معاون این انجمن به فعالیت مشغول شد. به گفته دوستانش، او بازوی توانا و قوی انجمن بود و هرگز از فعالیت دست نمیکشید حتی تا پاسی از شب به فعالیت مشغول بود و امور تربیتی و فرهنگی را سامان میبخشید. در سال ۱۳۵۹ش، پدر بزرگوار شهید که خود الگوی یک انسان وارسته بود بههنگام وضو گرفتن برای اقامه نماز با دنیا وداع کرده و اندوهی بزرگ بر قلب ناصر و دیگر اعضای خانواده گذاشت، بهطوریکه خود شهید میگفت سه سال است پدرم فوت کرده و این سه سال برای من ۳۰ سال طول کشیده است. شهید اسکندری در سن ۱۸ سالگی پس از کسب رضایت از مادر مهربان و دلسوزش عازم جبهههای نبرد شد تا به ندای «هل من ناصر ینصرنی» حسین زمان لبیک گوید. با عزیمت به جبهههای نبرد، در چهار مرحله عملیات رمضان حضوری حماسی داشت. در این عملیات که از ۲۲ تیر تا ۷ مردادماه ۱۳۶۱ش در منطقه شرق بصره و ناحیه بوبیان با مشارکت ۱۳۳ گردان پیاده، ۲۰ گردان زرهی، ۱۱ گردان مکانیزه و حمایت آتش ۱۰ گردان توپخانه به اجرا درآمد، رزمندگان اسلام با در هم شکستن خطوط دفاعی و انهدام ۱۰۷۷ تانک و نفربر دشمن، ۶۴۰۰ کشته و زخمی به ارتش بعث تحمیل نمودند. شهید اسکندری ارادت خالصانه و از سر عشق به خاندان عصمت و طهارت داشت و حاضر بود در راه این عشق تمام هستی و سرمایه خود را فدا کند. او فردی خوشرو، خوشبرخورد و شوخطبع بود. همرزمانش میگویند هرگاه میدید برادری بسیجی دلتنگ یا ناراحت است با شوخی و مزاح، دلتنگی او را برطرف و لبانش را خندان میکرد. به نماز و واجبات الهی توجه خاص داشت. تواضع و فروتنی او مثالزدنی بود و از ریا و دورویی بیزار بود. او بهحق فردی زیرک و هوشیار بود و در ارتباط با اعضای خانواده و والدین کمال احترام و ادب را رعایت میکرد. بین شهید اسکندری و شهید حفیظالله رفیعی دوستی و علاقهای عمیق وجود داشت که این دو را همواره در کنار هم قرار میداد، بهطوریکه تنها شهادت شهید اسکندری، این دو یار صادق را تنها را برای مدتی از هم جدا کرد. اما شهید رفیعی سرانجام پس از حدود سه سال و نیم، خود را به شهید اسکندری رساند. ناصر پس از عملیات رمضان به خانه برگشت و در امتحانات شرکت کرد و وارد سال چهارم هنرستان شد. از جمله فعالیتهای فرهنگی شهید اسکندری، نوشتن نمایشنامههای زیبا و اجرای تئاترهایی با مضمونهای متعالی در مدرسه و سطح شهر بود که متن این نمایشنامهها بهخوبی بیانگر روح بلند و والای شهید و آرزوی دیرینه وی جهت دستیابی به جامعهای عدالتمحور و آرمانی است. عشق به شهادت، ناصر را پس از سه ماه دوباره راهی جبهههای نبرد کرد. شهید که نور معرفت در دلش به جوشش آمده بود و برای رسیدن به قافله رهپویان وصال لحظهشماری میکرد، سرانجام در عملیات والفجر مقدماتی که در منطقه فکه و چزابه در مناطق رملی و غیرقابل عبور با همیاری ۱۸۰ گردان نیروهای درگیر پیاده، زرهی و توپخانه انجام پذیرفت، درحالیکه رزمندگان اسلام کیلومترها در خاک عراق پیشروی کرده بودند، در آخرین روز عملیات و در شب بزرگداشت آغاز پنجمین سال پیروزی انقلاب در تاریخ بیست و یکم بهمنماه سال ۱۳۶۱ هجری شمسی در سن نوزده سالگی بر اثر انفجار گلوله تانک به فوز عظیم شهادت دست یافت. هنگام غروب، بعثیهای مزدور به جسد بیجان او نیز رحم نکرده و یک تانک را از روی جسم مطهر شهید ناصر اسکندری شهرکی عبور دادند.
تازه های تقویم
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}