افلاطون، اندیشمند بزرگ یونان باستان در چنین روزی از ‌سال ۴۲۷ پیش از میلاد متولد شد. اندیشه ‏های افلاطون به‏ویژه در زمینه‏ دمکراسی، بیش از هر فیلسوف عهد باستان در شکل گرفتن افکار اندیشمندان قرون جدید و معاصر نفوذ داشته است. گرچه نتیجه‏ انتخابات چند دهه‏ اخیر در کشورهای مختلف، اندیشمندان معاصر را بر آن داشته است که بگویند مشارکت و شناخت، اراده و آزادی عمل رأی‏دهندگان در تمرین دمکراسی اصیل (حکومت مردم) و درنتیجه تحقق آن به‏معنای واقعی کلمه، حتی در کشورهای بسیار پیشرفته هم آن‏طور که باید عملی نشده است. افلاطون، شاگرد سقراط و معلم ارسطو و بنیادگذار آکادمی - مدرسه‏ علوم، فلسفه و ادبیات - بود. آثار او به‏صورت گفت و شنود (مناظره) می‏باشند که از میان معروف‏ترینشان به‏ترتیب می‏توان به «جمهوری»، «پوزش» و هم‏چنین «ذات عدالت» اشاره کرد. افلاطون در سال ۳۹۹ق.م شاهد خودکشی آموزگارش سقراط به حکم دادگاه آتن - محکمه‏ خلق - بود و در این باره نوشته است: «سقراط پیشنهاد فرار از آتن را رد کرد و به حکم دادگاه که می‌‏دانست درست نبوده، تسلیم شد و جام زهر را نوشید تا احترام به قوه‏ قضایی که حفظ حقوق مردم و امنیت و آرامش آنان بر عهده‏ آن است، محفوظ بماند.» این نظر افلاطون که سران دولت‏‌ها باید فیلسوف باشند و یا فلسفه بدانند و نیز نخبگان باید دارای یکی از این سه خصلت؛ هوشمندی (آگاه)، دلیری (شجاع) و زور بازو (نیروی جسمانی، هدف: آگاه از فنون رزمی) باشند تاکنون در هیچ تفسیری رد نشده‏ است. وی برجستگان یک ملت را دو گروه کرده است: مردان (افراد) عمل و مردان فکر، که جامعه باید از هر فرد در جای خود استفاده کند و اگر هر دو شرط در یک و یا چندین فرد یک جامعه جمع باشد، که خوشا به حال آن جامعه. افلاطون روی مدیریت شایسته و استفاده‏ بهینه‏ یک جامعه از دانش، استعداد، لیاقت و مهارت اعضای خود تأکید و سفارش بسیار کرده است. مرگ افلاطون، سرانجام در سال ۳۴۷ پیش از میلاد، در سن هفتاد و چهار سالگی به وقوع پیوست.