ب ( تحصیلات : دیپلم ، 18 ساله )

سلام تروخدا اگه میشه جوابمو بدین سریعا لطفا من یه دو دوسه سالی هست که یکی رو دوست دارم درحدی که واسه ازدواج میخوامش در واقع ما هیچ رابطه ای باهم نداریم اون حتی نمیدونه که من وجود دارم ومن حتی نمیدونم اون ازدواج کرده یانه قبلا دوست داداشم بوده و من چندباری دیدمش واز همون جا خیلی بهش علاقه مند شدم ولی از وقتی خونشونو عوض کردنو رفتن دیگه هیچ امیدی ندارم ومن اصلا نمیدونم چیکار کنم من این عشقی که دارم از این عشقای الکی حالایی نیست من یقین دارم که اون پسر مومن ونجیب وخوبیه من فقط میخوام بیاد خواستگاریم میخوام ببینم کسی رو که این همه مدت دوس داشتم همون ادم بوده که فکر میکردم من میدونم که باید عاقلانه ازدواج کردو عاشقانه زندگی کرد براهمین میگم که حتی اگه نشه باهم ازدواج کنیم حداقل بیاد خواستگاریم من خیلی دوسش دارم وجرات گفتن به هیچکسم ندارم من نمیتونم فراموشش کنم حتی اگه با کس دیگه ای ازدواج کنم خواهشا درمورد من فک نکنینن عشقم الکیه یک هوس زود گذر من واقا خالصانه سه ساله دوسش دارم وحتی باعث شده من باایمان تر بشم وبه خدا نز دیکتر بشم من یه چیزایی ازش میدونم که یه جوارایی با معیار های من برای ازدواج تطابق داره ومن واقعا نمیخوام از دسش بدم تروخدا زود جوابمو بدین لطفا ممنونم


مشاور (خانم صفری)

باسلام خواهر عزیزم بهتر بود اشاره می کردید که ایشان چند وقت است که محل سکونتشان را تغییر داده اند زیرا این موضوع در پاسخ گویی به سوالتان مهم است. اما به نظر می رسد علاقه شما با توجه به آنچه گفته اید در اثر شاخ و برگ دادن زیاد افکار و احساساتتان تقویت شده تا اینکه واقعا به خاظر شناختی باشد که از ایشان حاصل کرده اید به این خاطر که چند بار اشاره کرده اید با ایشان ارتباط خاصی نداشته اید پس مطمئنا نمی توانسته اید اطلاعات جامعی از ایشان کسب کنید. اما با فرض اینکه شناختتان از ایشان مطابق با آنچه در ذهنتان می گذرد باشد یکی از راه حل های احتمالی می تواند این باشد که فرد قابل اعتمادی که ایشان را می شناسد بیابید و بخواهید شما را به عنوان یک فرد به ایشان برای ازدواج پیشنهاد دهند. و به نظر می رسد تنها فردی که می تواند این وظیفه را انجام دهد خود برادرتان باشد ولی اینکه تا چه اندازه این راهکار با توجه به جو خانوادگی تان عملی باشد جای بررسی دارد.