مهتاب نصیری ( تحصیلات : لیسانس ، 24 ساله )

باسلام من حدودیک سال و دو ماهه که با پسری از خانواده ی هم فرهنگ و هم مذهب خودم ازدواج کردم تفاوت بارز ما فقط اینکه من بچه ی اول خانواده ی سه نفریم اون بچه ی اخرچون تک پسره به مقدار خیلی زیاد به مادرش و خانوادش وابستست جوری که اوایل این رفتاراش واسه من عذاب اوربود من یه مرد میخواستم اما اون بله قربان گو مادرشه البته الان با وجود گریه های زیاد من و حرفام سعی میکنه خودشو اصلاح کنه مادرش منو انتخاب کرده و دوستم داره اما من از رفتار اون عذاب میکشم دوسش دارم خیلی زیاد اونم منو دوست داره اما...واسه من یا چیزی زیاد نمیخره وقتیم میخره میگه مامانم نفهمه.میترسم سر عروسی و بقیه مسائلی که من باید حرف اول رو بزنم باز مامانش دخیل باشه چون پیش باباش کار میکنه و خرجمون بیشتر دست اوناست البته الان پیگیر پیدا کردن شغل جدیده نمدونم شاید من مقصرم باید به عنوان یک زن امورو در دست بگیرم اما سخته بیست و شیش سال همیشه پیش مادرش بوده و نذاشته هیچ کار خطایی بکنه تا حتی سرکارم نذاشته بره تا وقتی زن گرفت چ کنم خواهش میکنم جواب بدین....


مشاور (خانم مریم مردانی)

با سلام و عرض ادب دوست عزیز بهتر بود در مورد موارد این چنینی و بلوغ فکری ایشان یا استقلال او در تصمیم گیری ها پیش از ازدواج بررسی های بیشتری می کردید اما در حال حاضر که این ازدواج صورت گرفته به جای آنکه به دنبال دگرگونی ایشان باشید و به جای آنکه بخواهدی ایشان را دقیقا آنگونه که دوست دارید تغییر دهید او را بپذیرید. چراکه لازم است پیش از ازدواج دو نفر یکدیگر را به خوبی شناخته و با این شناخت یکدیگر را به همان صورتی که ستند یعنی با تمام ضعف ها و قوت هایی که دارند بپذیرند و با این شرط وارد زندگی مشترک شوند . نباید دو نفر به این فکر کنند که بعد از ادواج تغییر می کند یا او را تغییر خواهم داد. لازم است پیش از ازدواج به نقاط ضعف یکدیگر توجه شود اما بعد از ازدواج با چشم پوشی کامل از این نقاط ضعف نقاط قوت یکدیگر را در نظر بگیرید. در عین حال در شرایط حاضر بهتر است درمورد ویژگی هایی که از همسرتان گفتید به جای آنکه به دنبال تغییر او توسط خود باشید ضمن پذیرش او به طور مثبت و نامشروط برای تغییر برخی رفتار ها در او اول از همه به او فرصت دهید و دوم اینکه بخواهید که به یک روانشناس بالینی مجرب مراجعه نمایند و با کمک ایشان به تغییرات لازم بپردازند. مسلما لازم است خود شما نیز تغییراتی در افکار و احساسات خود ایجاد کنید. بهتر است فکر تغییر ایشان یا دگرگون کردن او و یا در دست گرفتن نقش مدیر به طور کامل در این زندگی توسط خود را از ذهن خود حذف کنید. به او فرصت دهید که به پختگی لازم دست یابد اما در عین حال ایده آل گرا نباشید و او را با کسی مقایسه نکنید. اگرچه مقایسه امری انکار ناپذیر است اما افراط در آن زمینه را برای مشکلات متعدد فراهم می کند. بنابراین در این مسیر ضمن ایجاد تغییرات لازم در خود شرایط را برای تغییر ایشان فراهم کرده از کوچکترین تغییرات به شدت استقبال کنید و مشوق او در این مسیر باشد. با مقایسه یا تعیین اهداف بزرگ او را تحت فشار نگذارید تا با جلوگیری از احساس ستیصال و درماندگی در او زمینه تغییر برای او فراهم شود. شما صرا نقش یک حامی را داشته باشید و به جای آنکه به دنبال در دست گرفتن مدیریت این زندگی و او باشید فکر خود را مدیریت کنید تا به بیراهه نرود و با تصمیمات اشتباه چیزی را خراب نکند. مسلما تا زمانی که امورات زندگی شما با کمک خانواده ایشان می گذرد نمی توانید انتظار استقالال کامل از ایشان داشته باشید یا سهم آن ها را از زندگی خود صفر کند. بنابراین با شروع کاری مستقل این شرایط نیز بهبود خواهد یافت اما تا آن زمان نیاز به صبوری و حمایت شما هست. بهتر است اجازه دهید تغییرات در طی زمان و به طور نامحسوس و غیر مستقیم صورت گیرد و تا حد ممکن از صحبت های رودرو چه از سمت شما و چه از سوی همسرتان با خانواده ایشان خودداری کنید تا تغییرات آنگونه که انتظار دارید محقق شود.