ز ( تحصیلات : دیپلم ، 33 ساله )

با سلام
من یه مشکل بزرگ دارم تو زندگیم سیزده ساله ازدواج کردم با تمام تفاوت فرهنگی اجتماعی و کلی فاصله
اوایل فکر میکردم میتونم عاشق همسرم باشم و عاشقش کنم ولی کم کم هر قدر از زندگی مشترکمون گذشت تحملش برام سخت تر شد
من یه بچه ی طلاق بودم که پدر و مادرم در سن ۱۸سالگی هیچ کدام قادر به حضانتم نشدند به دلایلی و من تنها زندگی میکردم
همسرم با یه اشنایی جزیی و بعد وابستگی که عشق جلوه میداد حدود یک ماه خواهش کرد و من مانند عروس های قالبی وارد خانواده شدم
برای اینکه شرمنده نشوم خودم را طبق مذهب و رفتار این خانواده وفق دادم بالاخره هیچ خانواده ای نداشتم و اینجا سرپناه بی منتی برایم بود
قانع به زندگی در یک اتاق مادر شوهر شدم همسرم دائما بیکار است به یکسال نکشید بچه دار شدم
همسرم گاهی دست بزن داشت عروسی نگرفت خرجی نمیداد پدرم هر جهیزیه داد رو میفروخت
سرتونو درد نیارم همسرم در طول این سیزده سال فقط مرا به عنوان برطرف کننده ی نیازهای مادی و جنسی ش میدونه
بسیار دروغگو و اصلا اجازه ی طلاقم نمیده بهم میگه تکه تکه ت میکنم پدرم یکسال پیش فوت کرد الان خیلی راحت اذیتم میکنن
من در کل برای این خانواده اشپز و کارگرم پیش مشاورم بردمش ولی فقط وعده های دروغ
میدونه جایی رو ندارم برم بیشتر مجبورم میکنه به تحمل
پسرم الان دوازده سالشه برای خرجی اون خونه ی مردم کار میکنم بخدا خستم با این سن کمم نمیذارن جایی کار کنم حتی
در کل سیزده سال فقط یکبار برام یه بلوز خریده هیچ کاری برام نمیکنه الکی هر وقت نیاز جنسی داره زبون میریزه نفرت دارم نمیدونم به کی بگم دوستش ندلرم
من اسیرم ایا
تو این دنیا قانونی برای زن های بی پناه نیست دلم میخواد زندگی کنم حتی تنهایی ولی با ارامش میشه کمکم کنین


مشاور (خانم مولوی زاده)

با سلام به شما خواهر گرامی به نظر می رسد که نگرش شما به زندگی خود کمی سخت گیرانه و منفی می باشد. شما دوست عزیز می توانید از دریچه ای دیگر به زندگی خود نگاه کرده و نقاط مثبت زندگی خود را بیشتر و بهتر ببینید. شما با مرور خاطرات گذشته دلیل مشکلات فعلی خود را داشتن گذشته سخت خود دیده و با مورد توجه قرار دادن آن خاطرات باعث بروز مشکلات در زندگی حاضر می گردید. البته که شاید همه ما در زندگی خود با مشکلاتی مواجه گردیم که راه حل آن فرار از مشکلات نمی باشد. شاید طلاق آسانترین راه حل باشد ولی بهترین راه حل نیست چرا که چه بسا با طلاق و جدایی مشکلات به مراتب دشوارتری در انتظار یک زن جوان و یک فرزند باشد. شاید به نظر شما با جدایی به آرامش دست یابید ولی این آرامش حکم مسکّن را داشته و موقتی می باشد و پس از مدتی مشکلات بیشتری برای زندگی شما به دنبال خواهد داشت. پس به جای فکر کردن به جدایی راه حلی برای بهبود شرایط موجود یافته و بجای یأس و ناامیدی با امیدواری و تلاش زندگی خود را متحول نمایید. به جای اینکه خود را با کلماتی نظیر بی پناه، کارگر و ... خطاب نمایید و خود را اسیر این گونه باورهای خطرناک سازید برای خود کرامت نفس قائل گردیده و با ارزش گذاری بر وظایف همسری و مادری خود به داشتن یک شیوه درست زندگی ببالید. شما با انجام وظایف همسری و مادری به ارزشهای خود نزدیک می شوید و این نشان دهنده موفقیت شماست. به داشتن فرزند سالم خود افتخار نموده و خدا را بابت تمام نعمتهایی که دارید شکرگزار باشید. نعمت داشتن یک زندگی خانوادگی، داشتن سلامت جسمی اعضای خانواده، داشتن فرزندی سالم و .... همه از موهبتهای خداوند است که در زندگی شما نادیده گرفته می شود. هر روزه با شمارش نعمت های خداوند و مورد توجه قرار دادن آنها و حتی لیست کردن آنها بصورت نوشتاری خود را از داشتن ثروت های دنیوی اطمینان دهید و از خداوند خود تشکر کنید. به افکار منفی خود نیز اجازه ندهید بر لحظات زندگی شما تأثیر سوء گذاشته و شیرینی آن را از شما دریغ نماید. پروبال دادن به افکار مثبت و شکرگزاری از خداوند و نادیده گرفتن افکار منفی و خاطرات در گذر زمان زندگی شما را در جهات مثبت سوق داده و خواهید دید که روز بروز بر لطف و صفای زندگی شما اضافه خواهد گردید. همیشه باور داشته باشید که شما لایق بهترین ها بوده و هم اکنون نیز بهترین ها را در اختیار دارید. نسبت به نداشته ها بی توجه و نسبت به داشته هایتان با آغوش باز و شادمانی و شکر گزاری برخورد کنید. امید است که با تغییر نگرش خود زندگی خود را دچار تحولی عظیم نموده و در کنار همسر و فرزند خود شیرینی لحظات را هر روز بیش از روز قبل تجربه نمایید. با آرزوی موفقیت و شادکامی