ناشناس ( تحصیلات : فوق لیسانس ، 31 ساله )

با سلام و احترام خدمت مشاور عزیز

مشاورعزیزم از پاسخهای زیبا و بجای شما به سوالات قبلی ام بسیار سپاسگزارم

خانمی هستم 31ساله متاهل دارای یک فرزند پسر، ازدواج کردم(بخاطر شغل همسرم به شهرهای مختلفی سفر کردیم و همیشه در غربت بودم) سه سال پیش همسرم با منشی شان(زمانی که از نظر مالی وضعیت زندگیمان بهبود یافت) رابطه دوستی(تا آنجا که من میدانم رابطه شان در حد کادو خریدن و دست دادن بود) داشتند، به مدت یکسال؛ که من متوجه شدم و با تهدید مجبور شدن رابطه دوستی شان را به هم بزنند، این رابطه تاثیر بسیار بدی روی من داشت بطوری که هنوز نتوانستم هضم کنم بارها به فکر خودکشی و جدایی بودم و هستم و هنوز هم به دنبال فرصتی برای انتقام هستم، هر روز در حال چک کردن پروفایل و انلاین بودن تلگرام و اینستاگرام هر دوی شان هستم که این موضوع بسیار برای من خسته کننده و ناراحت کننده شده است، شهر و محل سکونتمان را عوض کردیم، منشی های این مطبشون هم روز مرد و روز تولد همسرم برایش کادو خریدند که این موضوع باز هم مرا نگران و ناراحت کرده ظاهرا هیچی نیست ولی تداعی شدن خاطرات برای من خیلی سنگین است و اینکه چطور به خودشان اجازه میدهند بخاطر چنین مناسبتهایی که به انها ربطی ندارد برای همسر من کادو بخرند، من خودم کارمندم تاکنون به ذهنم خطور نکرده بود که چنین کاری کنم و حتی تصورش هم برایم بیمعنی و زشت است، فرد مذهبی هم نیستم ولی به نظرم نفس کار اشتباه است، اما از نظر همسرم میگوید مهم نیس چون من رییسشون هستم کادو خریده اند.

نمیدانم چیکار کنم دوست ندارم باهاش زندگی کنم یعنی برام خیلی سخته، فقط به خاطر پسرم موندم و جایگاه بد یک زن مطلقه در کشورمان، از طرفی هم قرار است چندماه دیگر تهران زندگی کنیم نمیدونم چیکار کنم اگر کارم را رها کنم آیا ممکن است روزی مجبور به طلاق شوم و پشتوانه مالی ام را از دست بدهم یا اینکه با از دست دادن کارم بیشتر میتوانم به زندگی ام توجه کنم(ناگفته نماند حقوق من 1میلیون و پانصد که در مقابل درامد همسرم هیچ است)، و مسئله دیگر اینکه در تهران اگر بخواهد راحتتر به این کارش ادامه دهد چی؟!!!!!!!

مشکل دیگر من این است که اصلا نمیخواهم این افکار مزاحم را از ذهنم دور کنم، همیشه میترسم نکند باز همسرم بهم خیانت کند اگر اینکار را انجام دهد نابود میشوم واقعا نمیدونم اونموقع چه عکس العملی نشان دهم

خواهش میکنم کمکم کنید دگیر هیچ تصمیمی به ذهنم نمیرسد.

ممنونم


مشاور (خانم طیبه قاسمی)

با عرض سلام خدمت شما خواهر گرامی خواهر عزیز ،خیانت و بی‌وفایی اعتماد رابطه را برهم می‌زند. اجازه بدهید صادق باشیم…هیچ تضمین ۱۰۰ درصدی وجود ندارد که همسرتان دوباره خیانت نکند. همچنین، هیچ ضمانتی هم نیست که همسرتان دوباره خیانت کند! همینطور ضمانتی برای برهم خوردن دوباره رابطه‌تان وجود ندارد.این واقعیت همه زندگی‌ها و روابط است. پیش‌بینی آنها تقریباً غیرممکن است.این احتمال وجود دارد که وقتی عاشق همسرتان شدید و شما دو نفر زندگی‌تان را شروع کردید، هیچ وقت حدس نمی‌زدید که بخواهد به شما خیانت کند. شاید نگرانی‌ها و دغدغه‌های خودتان را داشته‌اید اما احتمال اینکه فکر کرده باشید همسرتان خیانت کند بسیار کم است.حالا، اگر تصمیم دارید که اعتماد از دست رفته را دوباره بسازید و رابطه‌تان را ترمیم کنید، ممکن است ذهنتان مملو از ترس‌ شکسته شدن دوباره دلتان و خیانت دوباره همسرتان باشد. این ترس‌ها قابل درک هستند و ممکن است سر راه ساختن دوباره رابطه‌تان قرار گیرند.دلتان نمی‌خواهد دروغ بشنوید و دوباره بخاطر خیانت صدمه ببینید و می‌دانید که باید محتاط باشید. این احتیاط ممکن است شما را از رفتن به استقبال التیام رابطه و رشد آن که برای نجات رابطه‌تان مهم است، عقب بکشاند.به نظر می‌رسد در عین اینکه یک قدم به جلو برمی‌دارید، چندین قدم به عقب می‌روید.اگر راه قابل‌اطمینانی بود که می‌فهمیدید همسرتان واقعاً به شما راست می‌گوید و واقعاً تغییر کرده است یا نه خیلی خوب بود.اما هیچ راهی وجود ندارد.اما، می‌توانید عاقل و هوشیار باشید و درعین حال احتیاطی که شما را عقب نگه می‌دارد را رها کنید. می‌توانید به نشانه‌هایی که در همسرتان، خودتان و رابطه‌تان می‌بینید خوب دقت کنید چون به شما کمک می‌کنند بهترین تصمیم را برای آینده‌تان بگیرید.اگر می‌خواهید بفهمید باید دوباره اعتماد کنید یا نه، به دنبال این ۴ نشانه باشید…ارتباط و گفتگو بیشتر از اینکه بسته باشد، باز است.گفتگو و ارتباط سالم رمز موفقیت هر رابطه است –مخصوصاً رابطه‌ای که بعد از خیانت در حال ترمیم است. با خودتان فکر کنید و زمانی را به خاطر آورید که احساس ریلکس بودن و راحتی داشتید، طوریکه تصور می‌کنید شما و همسرتان واقعاً به دقت به حرف‌های هم گوش می‌کرده‌اید.بعد، به وقتی فکر کنید که هرکدام از شما سرسختانه سر حرف خودتان ایستاده بودید و به نظر می‌رسید که هیچکدام از شما به حرف‌های دیگری گوش نمی‌کند.اینها نشانه‌های باز و بسته بودن گفتگوی بین شماست. خیلی مهم است که ببینید آیا این احساس آزادی و باز بودن گفتگو را در مکالماتتان می‌بینید یا خیر.و وقتی آن لحظه‌هایی که گفتگوی بازی با همسرتان دارید را می‌فهمید–حتی اگر فقط چند لحظه طول بکشند–ببینید چه می‌کرده‌اید، چطور حرف می‌زده‌اید و از چه کلمات و لحنی استفاده می‌کردید. سعی کنید از بعد آن بیشتر از آن روش‌های گفتگو استفاده کنی دومین نشانه ، شفافیت بیشتری وجود دارد.شفافیت زمانی اتفاق می‌افتد که طرفی که خیانت کرده است در دسترس کامل همسر خود قرار می‌گیرد. این یعنی دیگر هیچ رازی پنهان نمی‌کند. ایمیل، پیام‌های تلفنی، هر حساب‌بانکی خصوصی یا هر چیز دیگر او از دسترس همسرش دور نیست.این نوع دسترسی باید با تمایل کامل خود فرد باشد تا برای ساختن دوباره اعتماد از دست رفته موثر باشد. اگر فردی که خیانت کرده است برای این شفافیت احساس فشار یا اجبار کند، دوری بیشتری بین دو طرف اتفاق می‌افتد.دو طرف می‌توانند راه‌های دیگری هم برای شفافیت به کار گیرند. دو طرف می‌توانند توافق کنند که هر چه که در ذهنشان بود را با هم در میان بگذارند، حتی سخت‌ترین مسائل را. آنها حقیقت خودشان و هرچه که می‌خواهند را به زبان می‌آورند.ممکن است چندان با این روش احساس راحتی نکنید اما می‌تواند به طرقی انجام شود که ارتباطتان را محکم‌تر کند.حتی اگر همسرتان تمایلی به در دسترس قرار دادن و شفافیت کامل نشان نداد، می توانید درخواستی اینچنینی از او داشته باشید، «کمکم کن بفهمم که چرا نمی‌خوای با من کاملاً شفاف باشی.» بعد خوب به پاسخی که می‌دهد گوش کنید. ممکن است دلیل قانع‌کننده‌ای داشته باش به نظر می‌رسد هر دو شما در یک تیم هستید.این شبیه به آن تمرینی است که در بالا عنوان کردیم که تفاوت زمانیکه گفتگوی باز و زمانیکه گفتگوی بسته با هم دارید را به خاطر بیاورید. از احساسی که زمان همکاری با هم دارید و زمانیکه به نظر می‌رسد در دو تیم مخالف هستید، آگاه شوید.به احتمال بسیار زیاد شما هر دو در یک تیم هستید و ایده‌ها و نظرات همدیگر را نادیده نمی‌گیرید. این را می‌فهمید که می‌توانید خیلی چیزها از همسرتان یاد بگیرید، حتی اگر طریقی خاص برای برخورد با یک موقعیت داشته باشید و یا حتی اگر انتخابتان با همسرتان کاملاً متفاوت باش.در یک تیم بودن مربوط است به داشتن ارتباط باز و همه اینها به دیدگاه کلی شما نسبت به همسرتان برمی‌گردد. اثبات اینکه حق با شماست یا روش شما بهترین روش است اهمیت کمتری می‌توانید نشانه‌هایی از پیشرفت مشاهده کنید.گفتگوی باز، حس اینکه در یک تیم هستید و شفافیت همه نشانه‌های پیشرفت در رابطه شماست. نکته مهم برای زوج‌هایی که بعد از خیانت می‌خواهند رابطه‌شان را بازسازی کنند این است که ممکن است پیشرفت‌هایی اتفاق بیفتد اما یک نفر (یا هر دو شما) آن را نمی‌بیند.خیلی راحت می‌توانید فقط به آنچه که در گذشته اتفاق افتاده فکر کنید و نسبت به تغییرات مثبتی که در رابطه‌تان در حال رخ دادن است کور شوید.انکار حسی که بعد از خیانت همسرتان به شما دست داده کار درستی نیست اما بااینحال درست هم نیست که در گذشته زندگی کنید.عادت کنید که وقتی غرق در گذشته می‌شوید و زمان حال را فراموش می‌کنید، متوجه شوید. در چنین مواقعی یک نفس عمیق بکشید، مکث کنید و به زمان حال برگردید. از خودتان بپرسید که آیا آن کلمات و رفتارها با آنچه اکنون اتفاق می‌افتد سازگاری دارد یا خیر.اینکه بیشتر به زمان حال فکر کنید به شما این امکان را می‌دهد که پیشرفت‌ها و تغییرات مثبتی که در رابطه‌تان پیش می‌آید را ببینید و حس کنید.خیانت می‌تواند اعتماد هر رابطه‌ای را از بین ببرد. اما این نشانه‌ها را به خاطر بسپرید، اینها فقط چند نمونه بودند. راه‌های زیادی وجود دارد که از طریق آنها همسرتان ممکن است به شما نشان دهد که دوباره می‌توان به او اعتماد کرد.يكي از دلايل ايجاد ارتباط با شخص ديگري از سوي مرد عدم ارضاي نيازهاي روحي و عاطفي در خانواده است چرا كه زن از ابتدا در خانواده آموزش محبت را نديده است و نمي‌داند كه چگونه بايد به همسر خود محبت كند لذا ريشه اغلب مشكلات خانواده‌ها در نبود محبت، نبود رفتارهاي عاشقانه و همچنين مشكلات اقتصادي است.به طور كلي دلايل بروز خيانت در مردان را در عوامل مختلفي بايد جستجو كرد، دلايلي چون كم شدن عشق و علاقه ميان زوجين. بسياري از مردان پس از مدتي زندگي زناشويي عشق و علاقه خود را به همسرشان از دست مي‌دهند و از آنجايي كه به دليل داشتن فرزند نمي‌توانند تصميم به جدايي بگيرند راه دومي كه همان انتخاب فردي ديگر است را در پيش مي‌گيرند. از سوي ديگر اغلب مرداني كه به همسرانشان خيانت مي‌كنند در توجيه رفتار نادرست خود، رفتارهاي زشت، نق زدن‌هاي دائمي و نزاع‌ها و مجادله‌هاي همسر خود را عامل رفتار خود مي‌دانند و معتقدند كه خيانت بهترين راه فرار از خانه و خانواده است. همين مردان عدم جذابيت همسر خود را از عوامل ديگر مي‌دانند و گله‌مند هستند از اين كه همسرشان ديگر مانند سابق به ظاهر خود نمي‌رسد و توجه چنداني به آرايش و پوشش خود ندارد. اگر چه دلايل فوق تا حدودي درست است ولي بوا لهوسي و هوسراني اين مردان را نمي‌توان انكار كرد. اين مردان توانايي نه گفتن در روابط جنسي را ندارند و حتي ممكن است شرايطي براي آنها پيش آيد كه نتوانند در مقابلش خودداري كنند. همچنين بسياري از مردان نيز مايلند بدانند كه چقدر از نظر ساير زنان جالبند و از جذابيت برخوردارند و به خاطر وجود همين حس برتري‌جويي به سوي روابط غيرمشروع كشيده مي‌شوند.از سوي ديگر روان‌شناسان معتقدند كه گرايش مردان متاهل به سوي زنان ديگر صرفا به دليل نيل به اهداف جنسي نيست. بلكه مشكلات عاطفي، روحي و رواني دوره‌هاي مختلف زندگي در اين باره نقش بسزايي دارد چرا كه اين افراد وقتي به هر دليلي در خانه، مدرسه، اجتماع و زندگي مشترك با كمبودها و بي‌توجهي‌هاي عاطفي روبه‌رو مي‌شوند ناخواسته از مسير اصلي زندگي منحرف مي‌شوند. عدم رغبت همسر به داشتن روابط جنسي با شوهر يكي از عوامل مهم براي بروز خيانت در مردان به‌شمار مي‌رود كه از مهم‌ترين علل خيانت مردان اين است كه اين مردان همسر را براي گذران امورات زندگي انتخاب مي‌كنند و در اين ميان عشق و محبت بسيار كمرنگ است. پس خواهر عزیز سعی کنید اگر ایرادی در سبک همسرداری شما وجود دارد رفع کنید و بدانید اگر شیرینی رابطه خود را به او نشان دهید بسیاری ازمشکلات حل خواهد شد .به محل کار همسرتان هر ازگاهی رفت و آمد داشته باشید حتی یک هدیه کوچک برایش ببرید تا همکاران و منشی همسرتان حد وحدود خود را بدانند و برایشان یادآوری شود که ایشان دارای زن و فرزند هستند . هرازگاهی به صورت تصادفی فرزند خود را به محل کار ببرید تا برای همسرتان یادآوری کنیدکه متعهد به خانواده باشد .ولی در این کار افراط نکنید . اگر شغلی دارید که بسیار زمان گیر است و شما را از پرداختن به امور منزل و رسیدگی به همسر و فرزند باز میدارد آن را تغییر دهید . اشتغال برای خانم ها فقط به خاط مادیات نیست بلکه به خاطر تجدید قوا و حفظ رضایت از زندگیست ولی خیلی از افراد همزمان میتوانند هم شغل خود را داشته باشند هم زندگی آرامشبخشی . شما حتما باید دارای شغل باشید که شما را از فکرهای مزاحم و وسواس گونه رها کند ولی شغلی که به صورت پاره وقت باشد و برای شما خستگی ایجاد نکند . بلکه نشاطط به شما بدهد .مطمئن باشید هرچه قدر مایوس باشید بیشتر ضربه خواهید خورد .شما در این زندگی سهم دارید و یک فرزند از این رابطه دارید .به هیچ عنوان نباید میدان را خالی کنید و سهم خود را از این زندگی نادیده بگیرید .به هیچ عنوان به طلاق فکر نکنید . شما وظایف خود را انجام دهید و عملکر همسر خود را به خودش واگذار کنید .ما مسئول رفتار همسر خود نیستیم شما قرار نیست که مانند مادر مدام رفتار همسر خود را چک کنید بلکه باید مانند یک معشوقه با جذابیت و اعتماد به نفس با همسر خود رفتار کنید و اصلا در شان خود نبنید که او را چک کنید شما قرار نیست برای حفظ شوهرتان از خیانت دست و پا بزنید .اعتماد به نفس شما همسرتان را مجذوب شما نگه خواهد داشت .شما می توانید او را نبخشید و با قلبی پر از کینه به خانه ی پدری بروید و با زندگی 10 ساله تان قماری بزرگ کنید. قماری که مطمئنا برنده ای نخواهد داشت و نه تنها همسرتان بلکه فرزندتان و حتی خود شما هم بازنده این قمار هستید . چون از بین بردن پایه های زندگی می تواند آواری .و سیلی به راه اندازد که همه را با خود به جهنمی ببرد که انتهایش معلوم نیست... شما می توانید انتقامی سخت از همسرتان بگیرید اما مطمئن باشید که این اتش زیر خاکستر می تواند خیلی ها را با خود بسوزاند مثلا پدر و مادر شما ، که شاید در این سن دیگر توان تحمل مصیبت از بین رفتن زندگی فرزندشان را نداشته باشند ....پس دوست عزیزم از شما می خواهم همانطور که 10 سال در سخت ترین سختی های زندگی تان بهترین تصمیم ها را گرفته اید اینبار به آن بخشی از احساسات خود که می خواهد زندگی تان حفظ شود، اهمیت دهید و منطقی تصمیم بگیرید...منطقی که شما را بزرگ خواهد کرد.همانطور که تا الان بزرگی خود را نشان دادید دستتان را روی قلبتان بگذارید و از خداوند گشایش قلبتان را بخواهید . از خدا بخواهید که قلبتان بزرگ شود به بزرگی خودش ! به بزرگی و رحمانی خداوندی که تمام عمر ستار العیوب ما بوده و هیچ گاه ما را نه تنها رسوا نکرده بلکه همیشه بخشیده و فرصت جبران داده ...پس شما هم می توانید همسرتان را ببخشید . می توانید بخاطر 10 سال زندگی و 10 سال عشقی دو طرفه از گناهی بگذرید که شاید مقصر صد درصد نبوده ! شاید برایش دام پهن شده ! شاید خودش هم هنوز باورش نمی شود که با زندگی اش و عشق شما چه کرده...پس لازم است که خود را آرام کنید . شما می توانید با فکر کردن به حکمت های نهان این قضیه خود را آرام کنید...مثلا شاید به مرور زمان خوبی های شما در چشم همسرتان بی رنگ شده بود و این اتفاق باعث شد همسرتان خوبی های شما را بیشتر ببیند و بیشتر قدر شما را بداند و متوجه شود که بیرون از دایره ی خانواده اش خبری نیست ! و زنان دیگر آنطوری که می نمایانند هم نیستند و ... و شاید این اتفاق باعث شود که همسرتان همیشه پیش خوبی های شما شرمنده باشد و ... و خیلی شاید ها و حکمت هایی که به عقل و ذهن ما نمی رسد اما خداوندی که تا امروز نگهبان زندگی و قلب همسرتان بوده بهتر می داند...درست است که گفتید همسرتان تازگی ها از کارش دفاع می کند اما این را هم گفتید که ابتدا از شما می خواسته که او را ببخشید پس اصرار شما بر نبخشودن او و سرزنش های شما باعث شده که او را به لجبازی وادارید و حرمت های بینتان شکسته شود . پس باید هر چه زودتر تکلیفتان را با خود مشخص کنید اگر قصد زندگی دارید این راه شما را به هدفتان نمی رساند و باعث می شوید که روز به روز از همسرتان دور و دورتر شوید . پس بر احساسات خود غلبه کنید و نگذارید وجهه خوب 10 سال فداکاریتان شکسته شود. نشان دهید که در سخت ترین شرایط هم شما حرمت ها را حفظ می کنید و او را شرمنده خوبی های همیشگی تان می کنید. الته این نکته را هم بگویم که نباید انتظار داشته باشید او همیشه جلوی شما سرشکسته و سر به زیر باشد! واقعیت این است که اگر غرور مرد را بشکنید و اصرار داشته باشید که او را خوار کنید و بخواهید او را در مقابل خود بشکنید شاید موفق شوید اما چیزی که به آن می رسید مرد دلخواهتان نخواهد بود زیرا غرور و عزت را از مرد بگیرید دیگر مردانگی ندارد و دیگر به بند کشیدنش افتخاری نخواهد بود!پس دوست عزیزم .نفسی عمیق بکش و چشم هایت را ببند و تصور کن که اگر این خطا از پسرت سر می زد و یا حتی از برادرت سر می زد چه توقعی از عروست داشتی ؟ چه توقعی از همسر برادرت داشتی؟ حتما توقع داشتی که آنها از خطای او بگذرند . پس شما هم بگذرید . باور کنید که همسرتان روزهای خوشی با آن زن نداشته که اگر داشت او را رها نمی کرد!پس شاید او هم ، حتی بیشتر از شما رنج یک هوس زودگذر را کشیده و برای همین دوباره به آغوش خانواده اش برگشته . پس فرصت دوباره شما تنها به او نخواهد بود . شما به خودتان هم فرصت دهید تا دوست داشته شوید فرصت دهید تا با جبران کردنش و با محبت هایش رنگ تازه ای به زندگی 10 ساله تان بدهد . بگذارید بداند که چقدر انتخاب درستی کرده و چقدر شما لایق دوست داشتن هستید. بزرگی کنید تا در چشمش بزرگ شوید.من نمی گویم که ناراحت نباشید می گویم احساس خود را مدیریت کنید یعنی مثل همیشه خوب باشید و در مقابل فرزندتان پدرش را بستایید اما در خلوت هایتان به آرامی در حالیکه سرتان را بر سینه اش گذاشته اید از رنجتان بگویید بگویید که چقدر روزهای تلخی برایتان بود بگذارید اشک های شما را با گرمی دستانش پاک کند . بگذارید و به او فرصت دهید تا قلبتان را دوباره بدست اورد. خود را از محبتش و از آرامش زیر یک سقف بودن محروم نکنید.می خواهم حرف هایی بزنم که به هر کس نمی توان گفت تنها به شما که زنی پاک و با اعتقاد هستید می گویم زیرا هضم این حرف ها برای هر کسی ممکن نیست . اما با خواندن سخنان شما دریافتم که شما توانایی درک این سخنان را دارید :زن باید آنقدر آزاده باشد که حتی به علاقه همسرش نیز وابسته نباشد و خداوند دنیا را محل امتحان قرار داده نه محل تغذیه نفس سیری ناپذیر، و باید تا لحظه ای که زنده ایم یادمان نرود که حکم الهی را بر خواسته دل خود ترجیح دهیم وتسلیم امر الهی باشیم. نباید به اینکه تنها محبوب همسرخود باشند دل ببندند و برای آن بجنگند زیرا این یعنی بردگی، بردگی چی؟ بردگی محبت! نتیجه ای که حاصل میشود چیست؟! روحشان آرامش میابد؟ نه! نتیجه: غفلت از حق تعالی ودستورات حضرتش، خودخواهی و خودکامگی و چشم بستن به نیاز های همنوعانشان، نگرانی دائمی برای نرفتن همسرشان به سوی زن دیگر ،راضی شدن به درمعرض گناه قرار گرفتن یا لااقل محرومیت زنان دیگر و گاه شوهر از برآورده شدن نیازهایشان خواهد بود. این خواسته انحصارطلبانه جز دلمشغولی دنیا نیست چرا که (یوم یفر المرء من اخیه , وامه وابیه , وصاحبته وبنیه) شوهر و منحصر بودن محبت شوهر به زن, دردی از او دوا نمی کند بلکه تسلیم به امر الهیست که به درد او می خورد. اگر کسی در پی محبت و جای دیگر نرفتن دل شوهر است راهش کسب هنر خوب همسرداری کردن است. گرچه به نظرم حرص این امور فانی را زدن برای خواهش دل خود نیز بیهوده است وقتی به زحمتش می ارزد که حتی خوب همسرداری کردن نیز برای به انحصاردرآوردن محبت شوهر نباشد بلکه برای رضای خداوند باشد. چرا که سه خاصیت دارد: اول: تلاش ما در آخرت نتیجه دارد .دوم: اگر باهمه تلاش موفق نشدیم سرخورده نمیشویم سوم: مبتلا به حرص زدن نمیشویم چون وظیفه خود را انجام داده ایم و نتیجه را به خداوند واگذار کرده ایم. برای آزاد کردن عقل از احساسات وهیجانها که اولین منزل رسیدن به حقیقت است خوبست لحظه ای به مرگ بیندیشیم وآنرا به خود نزدیک ببینیم در چنین شرایطی گویی یکباره از قید تعلقات نفس که منشأ لجاجت وحق ناپذیری هستند آزاد میشویم وآنگاه تازه در کلاس اول دین میتوانیم حکم خداوند وسیره معصومین را به تعقل وتحلیل بنشینیم .دوست با ایمان خودم . این بار هم به او توکل کنید وآرام شدن قلبتان را از او بخواهید . از او بخواهید که از این امتحان سخت هم سربلند بیرون بیایید. شاید پاداشی بزرگ انتظار شما را می کشد پاداشی به بزرگی قرب او .... پس این فرصت را از خود نگیرید که پیش خداوند با گذشتتان و حفظ زندگیتان عزیز شوید و از بندگان مقربش باشید. ان شاالله با آرزوی خوشبختی و سعادت در زندگی برای شما