مجرد ماندن من
تهرانی ( تحصیلات : لیسانس ، 36 ساله )
سلام.
قبلا سوال پرسیده بودم با موضوع مجرد ماندن من و شما پند سوال مطرح کردید که پاسخ میدهم.
1- از چه سنی این احساسو نسبت به خانوما پیداکردید؟
از چهار پنج سالگی
2- چه خاطره ی تلخی با دیدن خانوم ها برای شما تداعی میشه؟
هیچ خاطره ای. فقط میدانم حالم بهم میخوره.
3- تو منزلتون حرف حرفه مامانه یا بابا؟
حرف حرف بچه ها.
4- خواهر بزرگتر از خودتون دارین؟
خیر
5- پسر چندمی هستید؟
دومی
6- این احساست از تلقین دیگران بهتون ایجاد نشده؟ مثلا بگند آره و نگاه به فلان دختر نکن و...یا نگاه کردی و ملامتت کردند...یا بهت تهمتی زدند؟
خیر- هیچوقت.
و در پایان اینکه بنده قبل از شما به بیش از 10 مشاور مراجعه کردم و هیچ کمکی بهم نکردند. یعنی نتوستند بفهمند مشکل چیه. فقط گفتند مشکل حقیقتا ناشناخته و کاملا جدید هست. بصورت اینترنی هم به بیش از 100 مشاور مراجعه کرده ام اما هیچی به هیچی.
اگر در شیراز راونکاوی کاربلد سراغ دارید معرفی کنید. هر چند از الان میدونم جواب اون مشاور چیه.
ممنون
مشاور (خانم طیبه قاسمی)
با عرض سلام خدمت شما برادر گرامی برادر عزیز ، بنده پروفسور دکترحسن حق شناس رو شنیدم که در شیراز که در کلینیک مهر مشغول هستند در خیابان اردیبهشت ولی میتوانید خودتان نیز بررسی کنید و بپرسید. در کل اگر این مقدار که فرمودید به روانشناس مراجعه کردید و نتیجه نگرفتید کمی جای نگرانی دارد که نوعی مکانیسم دفاعی در شما ایجاد شده که به راحتی قابل درمان نیست و من به شما پیشنهادی دارم که شاید بتوانید با پذیرش این قضیه بهتر کنار بیایید . احساس تنفر و بیزاری در روزگاری که بیشتر آدم ها به دنبال یک وجب تنهایی هستند، موضوع خیلی غریبی نیست. فکر کردن راجع به کسی که دوست ندارید او را ببینید یا حتی بوی تعفن از او استشمام میکنید خیلی آزار دهنده است حال چه برسد به اینکه مجبور باشید در یک جای مشترک مثلا در یک خانه با این شخص آزاردهنده سر کنید. خیلی ها اعتقاد دارند این یک فاجعه است اما ما این فاجعه را برای شما تبدیل به یک معمای حل شده می کنیم. باید بپذیرید تنفر فاجعه نیست، چه زمانها و فرصت هایی را به دلیل بها دادن به این حس ، از دست داده اید ؟! چه وقتها و مشاوره هایی که به دلیل تاکید بر روی این حس فانتزی که درمان نشده است ،صرف کرده اید ؟!عامل تنفر در جدا دانستن خود از دیگران ایجاد می شود. وقتی خودتان را از دیگران جدا بدانید باعث به وجود آمدن حس خودخواهی می شوید که کسی را جز خودتان نمی پذیرید و تنها دنیای خودتان را به دیگران و نوع زندگی شان برتری می دهید.مفهموم من و تو؛ ما و دیگران را از بین ببرید و با دیگران خود را سهیم بدانید و قبل از تنفر سعی کنید که برای افراد دیگر حقوقی مساوی با خودتان قائل شوید. یادتان باشد که شما هرگز نمی توانید زنها را نادیده بگیرید. همه ما به دنبال حس تحسین و مورد پسند واقع شدن هستیم و حتی اگر از کسی متنفر هم باشیم از این حس آزار می بینیم. پس بهتر است به جای نادیده گرفتن افراد سعی در اصلاح روابطمان داشته باشیم.وقتی ذهن خود را به پذیرفتن تفاوتها باز می کنید و انسان ها را همانطور که هستند می پذیرید دیگر به دنبال جدا کردن خود از دیگران نیستید و سعی می کنید آن ها را هم دوست داشته باشید حتی با وجود استشمام بوی بد از انها و یا پوست آزار دهنده و... در مغز مدارهای واحدی برای این دو احساس نهایی شرکت دارند، هرچند نفرت برای خودش ظاهری از خردمندی را حفظ می کند. دانشمندان امروزه به این نتیجه رسیده اند که میان عشق و نفرت تقریباً فاصله ای نیست .بر اساس مطالعات جدیدی که مبنای زیست شناختی را برای این دو شدیدترین احساسات انسان کشف کرده است، عشق و نفرت در درون مغز انسان به طور کاملاً نزدیکی با هم در ارتباط هستند.پژوهشگرانی که طبیعت مادی نفرت را مورد بررسی قرار داده اند به این نتیجه رسیده اند که بعضی از مدارهای عصبی در مغز که مسئول این حالت هستند در واقع همان مدارهایی نیز می باشند که برای احساس عشق رمانتیک در انسان به کارمی آیند ـ آنهم علی رغم این حقیقت که عشق و نفرت ظاهراً دو قطب مخالف یکدیگرند. در یک بررسی علمی توسط استفاده از اسکنر مغزی جهت مطالعه ی آن مدارهای عصبی که به هنگام نگاه کردن انسان به تصویرشخصی که از او بدش می آید فعال می شود این نتیجه به دست آمده که « مدار نفرت » با مدار عشق در بعضی موارد مشترک است. غالباً نفرت به عنوان یک میل شریرانه تلقی می شود که می بایست در صورت امکان در جهانی بهتر از دنیای خود ما سربه راه شده، به زیر نظارت درآمده و بالاخره ریشه کن شود. هرچند برای زیست شناسان نفرت گرایشی است که دارای ارزشی مشابه با عشق برای بررسی های علمی است. نفرت نیز مانند عشق غالباً به نظر می رسد که میلی نابخردانه است و می تواند فرد را به اعمال شریرانه و دلاورانه وادارد. اما چگونه دو احساس مقابل هم می توانند به رفتار مشابهی ختم شوند؟! پس شما هم میل درونی به ازدواجتان منشا گرفته از این احساس تنفر است ، احساس تنفر در بعضی از مسائل و در بعضی از اشخاص بهتر از بی تفاوتیست شاید شما جز آن دست از افراد باشید که با شروع یک رابطه برای ازدواج و نادیده گرفتن این حس انزجار به مرور تجربه یک عشق رمانتیک را داشته باشید که هرگز فردی که بی تفاوت نسبت به خانم ها میباشد این عشق را تجربه نکند این می تواند اعجاب برانگیز باشد زیرا نفرت نیز مانند عشق گرایشی بسیار شدید است. اما در حالی که در عشق رمانتیک، عاشق غالباً کمتر به شخصی که آن را دوست دارد دیدگاهی انتقادی و داورانه دارد، احتمال بیشتری وجود دارد که در شرایط نفرت، شخصی که از کسی متنفر است ارزیابی انجام اعمالی را مورد بررسی قرار دهد ولی با کمی دقت و پذیرفتن نقاط ضعف طرف مقابل و درشت نمایی احساسات و عاطفه زیبا یک زن به مرور این حس انزجار تبدیل به یک عشق و وابستگی خاص در شما خواهد شد . میتوانید به این دیدگاه که نوعی دیدگاه علمی است نیز بها دهید .و به دیدگاه بنده شما باید دل را به دریا بزنید و یک همسر برای خود انتخاب کنید و فرض را براین بگذارید که آن زن اگر خوشبو بود او را انتخاب میکردم وبعد این صفت و این ویژگی بین تمام صفات دیگر آن زن به مرور تبدیل به یک حسن خواهد شد . بوی تن یک زن میتواند حتی حس عشق را در شما ایجاد کند ،حساسیت شما دلیل بر گرایش نهفته شما به رابطه با یک زن در زیر سایه ازدواج دارد .پس نگذارید احساسات نهفته در زیر انزجار شما مدفون شود .بگذارید کمی آزادی پیدا کند . با آرزوی خوشبختی و آرامش در زندگی برای شما
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}