لجبازی شوهر
ناشناس ( تحصیلات : فوق دیپلم ، 27 ساله )
سلام عذر میخوام من مدتهاست که از رفتارای شوهرم که شامل بدقولی رفیق بازی و دروغ میشه اذیت شدم حتی الان ک یک هفتس زندگی مشترک آغاز کردیم ممکنه راهنماییم کنید ک چطور باید مانع این رفتاراش بشم؟و الان خونه رو رها کردم و ب خونه پدرم اومدم.
مشاور (خانم طیبه قاسمی)
با عرض سلام خدمت شما خواهر گرامی خواهر عزیزم ، شما اولین کاری که باید انجام دهید این است در اسرع وقت به منزل مشترک با همسر خود بر گردید . چون قهر چیزی رو حل نمیکند.چون با رفتن ضعفمون رو نشون میدهیم و اینکه کم آوردیم و علاوه بر این خانواده رو هم از دعوامون مطلع میکنیم و این واقعا اشتباهه. بهترین کار این است که ابتدا سعی کنید مشکل را بین خودتان حل کنید؛ یعنی اطرافیان، بهویژه خانوادههایتان را وارد مشکل خود نکنید. این موضوع چند ویژگی دارد؛ اولا اینکه خانوادهها و اطرافیان هم مشکلات خودشان را دارند. پس صحیح نیست که ما هم مشکل مضاعفی برایشان ایجاد کنیم.به علاوه امکان دارد با توجه به گله و شکایتهایی که ما از طرف مقابلمان میکنیم، آنها بیش از حد از همسرمان ناراحت شوند، شناخت نادرستی از او پیداکنند و کلا دید آنها نسبت به همسرمان تغییر کند؛ تا اندازهای که حتی پس از حل مشکل 2 طرف هم آنها دیگر نتوانند طرف مقابل را مانند قبل بپذیرند و به نوعی حرمتها از بین برود و نگرشها نسبت به هم تغییر کند. بدینترتیب به جای اینکه مشکل حل شود بیشتر به آن دامن زده میشود.بهطور کلی بهتر است از کمک گرفتن و دخالت دادن افراد غیرمتخصص در مشکلات و مسائلمان خودداری کنیم. اگر هم در مواردی نیاز به مشورت و کمک داشتیم بهتر است از افراد بیطرف، متخصص و مشاور کمک بگیریم.گاهی بعضی زنان فکر میکنند با بهوجود آمدن هرگونه مشکلی اگر بتوانند شوهرشان را تحت فشار قراردهند، زودتر به نتیجه میرسند. برای همین مهریهشان را به اجرا میگذارند. شاید آنها در یک مقطع زمانی بتوانند همسرشان را تحتفشار قرار دهند اما فراموش نکنید کشاندن پای فرد به دادگاه، آنقدر تجربه تلخی است که حتی اگر دوباره هم بخواهید زیر یک سقف برگردید، مسلما آن زندگی دیگر مانند قبل نخواهد شد. با همسرتان صحبت کنيد، ذکاوت بيشتري به خرج دهيد و لذت هايي را که با دوستانش تجربه مي کند شناسايي کنيد. چه بسا شما بتوانيد آن شرايط را فراهم کنيد. آنچه تفريح را لذت بخش مي کند، احساس رهايي از مشکلات روزمره و افکار نگران کننده است. در صورتي که تفريح شما و همسرتان اين گونه نيست، هوشيار باشيد. زندگي پيش از ازدواج همسرتان را، بررسي کنيد اگر او پيش از اين نيز ارتباط زيادي با دوستان خود داشته است؛ بنابراين همسرتان بايد مهارت هاي زندگي مشترک را دوباره آموزش ببيند و از مهارت ارتباط با دوستان و مديريت آن آگاهي يابد. در مورد دروغگویی ایشان ،ابتدا شرايطي را که در آن همسرتان دروغ مي گويد شناسايي کنيد. گاهي خود ما باعث مي شويم طرف مقابلمان حقيقت را از ما مخفي نگاه دارد. نحوه برخورد شما با گفتن حقيقت از جانب همسرتان، بسيار حائز اهميت است. چنانچه در هر صورت شما بدون منطق و با عصبانيت برخورد کنيد، او را مجبور خواهيد کرد جمله اي توجيه کننده، را در قبال حقيقت به شما تحويل دهد! مهارت ايجاد تعادل بين تمامي امور زندگي موضوعي است که همه افراد به آن نياز دارند و شما و همسرتان نيز از اين امر مستثنا نخواهيد بود. البته حضور شما نيز در کنار همسرتان و همراهي وي در اين امور، داراي اهميت ويژه اي است؛ چرا که زماني که شما و همسرتان زندگي مشترکي را شروع کرديد اين تعهد را داديد در هر مرحله، در کنار يکديگر باشيد؛ بنابراين مشکلات زماني حل خواهد شد که شما همراه همسرتان باشيد و نه در مقابل وي. براي ايجاد تعادل در امور مختلف زندگي، ابتدا بايد موانع آن را بشناسيد. عواملي نظير نداشتن اهداف مشخص و از اين شاخه به آن شاخه پريدن، نداشتن اطلاعات کافي در زمينه هاي مرتبط، نداشتن برنامه ريزي براي زندگي و مسئوليت پذيري پايين در بهم زدن تعادل زندگي دخيل هستند.ابتدا وضعيت فعلي خود را بررسي کنيد: آنچه را که تا کنون انجام داده ايد بررسي کنيد و جاهايي را که به قول معروف از خط تعادل خارج شده ايد شناسايي کنيد.اهدافتان را مشخص کنيد: براي اين منظور فهرستي از اهدافتان را بنويسيد و بر اساس اولويت دستيابي، آن ها را مرتب کنيد. به طور دقيق و واضح هر هدف را توضيح دهيد. دوباره برنامه ريزي کنيد: حال وقت آن رسيده، با توجه به اولويت ها و با توجه به آنچه تا کنون انجام داده ايد، برنامه اي مناسب را تهيه کنيد. کمي وسواس به خرج دهيد و جزء به جزء امور را مشخص کنيد.جنبه هاي مختلف زندگي تان را بشناسيد: علايق، مسئوليت ها، توانمندي ها و نيازمندي هاي خود را بشناسيد و نگذاريد آنها کنترل شما را در دست بگيرند. با شناسايي آن ها مي توانيد در مواقع لزوم به آن ها، بپردازيد.زندگی مشترک قطعا داری تعارضاتی میباشد ،این شیوه پاسخ دادن شما به این تعارضات کیفیت زندگی شما را تعیین میکند .اصولا مردها دارای انرژی (بهتره بگم زور) زیادی برای انجام کارهای بدنی هستند ولی انگیزه و حس کار کردن رو ممکنه نداشته باشن. در مقابل زنها بسیار پر انگیزه و نشاط هستند ولی در کارهای فیزیکی توانایی کمتری رو دارن. از اونجایی که خدا همه چیز رو زوج آفریده می فهمیم که واحد انسان از یک مرد + یک زن تشکیل میشه و فقط در این صورته که یک موجود کامل و بی نقص بوجود میاد.اگر شما از بدقولی شوهرتان ناراحتید، اگه میگید چرا همه چیزو به راحتی فراموش میکنن، اگه انتظار دارید هر حرف رو فقط یک بار بزنید و مرد بیچاره تا آخر عمر یادش بمونه، اگه توقع دارید که همیشه شاداب و سرحال باشه و هیچ موضوع ناراحت کننده ای رو از محل کارش به خونه نیاره و … باید بدونید که شما دارید رو قابلیتهایی از مرد حساب می کنید که اساسا باهاش مشکل (شخصیتی!!) داره. این خانمها هستند که حافظه قویی دارن .اصلا زیبایی قضیه ازدواج تو همینه که زن و مرد توانایی هاشون رو با هم ترکیب می کنن تا یه واحد انسانی کامل بسازن. خانمها نسبت به مردها آمادگی بیشتری دارند که تمام توان خود را برای برقراری رابطه موثر با همسر و بچههایشان صرف کنند و تمام وقتشان را به این روابط اختصاص دهند. در مقابل، معمولا مردها به خصوص در روزهای ابتدایی زندگی مشترک، کمتر همه دوستانشان را کنار میگذارند و همه وقت خود را صرف ارتباط با همسرشان میکنند. در نتیجه، خانمها به دلیل همین روحیه خود از مردها انتظار دارند مثل آنها رفتار کنند.شوهرتان را محدود نکنید.به جای مخالفت جدی برای قطع همه رفت و آمد شوهرتان با تمام دوستانش، از او بخواهید، دوستان و خانوادههایشان را به شما معرفی کند تا آنها را بیشتر بشناسید. مطمئن باشید اگر همسرتان را از داشتن هرگونه روابط سالم دوستانه محدود کنید، او هم به خودش اجازه میدهد برای مقابله،با شما لجبازی کند . در مجموع مواظب باشید، رفتارهایی را که مردها از آن نفرت دارند انجام ندهید. اینکه مدام غر بزنید و ابراز ناراحتی کنید، تغییری در وضعیت شما ایجاد نخواهد کرد. بنابراین بهتر است که روشتان را در برخورد با شوهرتان عوض کنید. به طور مثال در رفتار با او با مهربانی بیشتر، بدون سرزنش و با توجه کافی به همه نیازها از جمله امنیت، قدرت، آزادی، تفریح و عشق رفتار کنید.مردها از انتقاد و سرزنشهای مدام خوششان نمیآید. یک نکته مهم دیگر هم اینکه، رازدار باشید و مشکلاتتان را تا حد امکان بیرون از خانه نبرید تا راه حل سختتر نشود.علاقهتان را احیا کنید.احتمالا دلیل این بیعلاقگی این است که شما میخواهید اوضاع در کنترل شما باشد و حالا که احساس میکنید، اوضاع زندگی مشترکتان در کنترل شما نیست، احساس ناراحتی، بیعلاقگی و حتی خصومت به شوهرتان در شما ایجاد شده است. بنابراین برای حفظ زندگی مشترکتان جز تغییر رفتارهایتان چارهای ندارید تا نتیجه بهتری به دست آورید. به طور مثال، شما باید وقت بیشتری با شوهرتان بگذرانید و با ابراز علاقه به او، شوهرتان را به زندگی مشترک دلگرم کنید.خواهر عزیزم ،شما با یک فرد با تمام ویژگی های مثبت و منفی ازدواج کردید پس او را بپذیرید و توقع نداشته باشید به خاطر شما کامل تغییر کند ،قرار بر این نیست که ما همسر خود را تغییر دهید ،قرار بر این است در کنار هم و با سازگاری با هم زندگی شیرینی را تجربه کنیم و قطعا بعد از گذر زمان و صبوری ،خلقیات هر دو طرف رو به بهبودی و مسالمت پیش خواهدر فت،قطعا شما هم فرد کاملی نیستید ،هیچ کس در این دنیا کامل نیست ،هر کسی ضعف هایی دارد که ما باید با مدیریت و صبوری او را از آن فاصله بدهیم ،شما به جای حل مسئله ،صورت مسئله را پاک کرده اید که این در نهایت ضربه بزرگی به روابط شما خواهد زد .اگر قرار بود همه افراد به شیوه شما با مسائل برخورد کنند که دیگر هیچ ازدواجی دوام نمی آورد ! پس کمی دلسوز زندگی و روابط خود باشید . و بدانید که اگر به شوهر خود احترام و عشق و رابطه جنسی رضایت بخش را هدیه بدهید ،شوهر شما قطعا در مقابل خواسته های شما نرم خواهد شد .پس از سیاست های زنانه خود بهره برده و به جای قهر که جذابیت شما را به شدت درمقابل شوهر و خانواده او کاهش میدهد ،استفاده کنید . به ویژگیهای مثبت شوهرتان توجه کنید.با خودتان فکر کنید که همسرتان به غیر از دروغ گویی و ارتباط زیاد با دوستان، دارای چه خوبیهایی است که میتواند شما را خوشحال کند. متاسفانه در پیامتان هیچ نکته مثبتی از شوهرتان ذکر نکردهاید. فراموش نکنید که هر انسانی در کنار بدیها، خوبیهایی هم دارد. بعد از پیدا کردن نقاط مثبت شوهرتان، خوبیهایش را تشویق و تقویت کنید و به معایبش که از نظر شما وجود دارد، کم توجه باشید.همچنین از شوهرتان سوال کنید که چگونه همسری برای او هستید. اگر او به معایبی اشاره کرد، به آنها گوش کنید و تلاش کنید آنها را برطرف کنید تا برای او جذابتر باشید.در ازدواج حتی اگر یک طرف خود را تغییر دهد تاثیر زیادی طرف مقابل میبیند و رفتارهای خود را اصلاح میکند ،پس به جای تمرکز بر مشکلاتی که توانایی کنترل آن را ندارید روی رفتار خود که تحت کنترل شماست تمرکز و انرژی بیشتری بگذارید که سریعتر نتیجه بگیرید . خواهرم در نهایت یک تکنیک رفتاری که به همه زوج ها توصیه میشود و یک داروی شفابخش برای روابط میباشد را به شما توصیه میکنم . شما برای اصلاح روابطتان یک تکنیک کاربردی را باید انجام دهید .هر روز در ساعت معینی که هر دو شما راحت تر هستید ووقت بیشتری دارید ، 20 دقیقه روبه روی هم قرار بگیرید و دو دست یکدیگر را بگیرید و به چشمان یکدیگر خیره شوید (خیره شدن درچشمان هم و با محبت نگاه کردن لازمه اصلی اجرای این تکنیک میباشد ) و در این 20 دقیقه این رفتارها ادامه دار است و در ضمن آن، شما باید با یکدیگر صحبت کنید و هر روز یک ویژگی مثبت همدیگر را با جزئیات مطرح کنید(هر دو شما) ده دقیقه شما و ده دقیقه ایشان اگر زمان اضافه آمد حتی میتوانید بر سر مسائل جذاب بین خودتان صحبت کنید در این بیست دقیقه نه سرزنش نه بی احترامی نه دلخوری و نه ...هیچ جنبه منفی به ارتباط خود راه ندهید .این رفتار رو دو هفته پشت سر هم انجام دهید .وتا ثیر مثبت ان را ببینید .حتما ساعت و زمان خاص و یک تعهد دو طرفه در اجرای این تکنیک که مورد نیاز هست را رعایت کنید . زندگی مشترك پهنه وسیعی از فرصتهاست كه زوجین با آرامش و حساب شدگی، مشكلات را پایان كار نمیدانند بلكه آنها را بهانه و فرصتی برای آغاز جدید میدانند و با همدلی و همكوشی درصدد حل آنها برمیآیند و به هیچ وجه واقع بینی خود را قربانی ایدهآلنگری نمیكنند. خیلی از زوجها نسبت به همسرشان احساس مالكیت میكنند، مثلا اینكه «او زن من است»، «شوهر من است» به همین دلیل مرتب او را چك میكنند، به او زنگ میزنند، او را كنترل میكنند، از او میخواهند رفتارش را عوض كند مثلا فلان كار را بكند، فلان گونه نباشد و... این مورد حتما به رابطه آسیب میرساند، ممكن است ابتدای رابطه طرف مقابل به خاطر دوست داشتن یا احترام خواستههای همسرش را برآورده كند ولی به مرور احساس دلزدگی میكند، اعتمادبهنفسش را از دست میدهد و از رابطه دلسرد میشود. جبران خلیل جبران در كتاب پیامبر میگوید: «رابطه دو زوج مثل دو ستون زیر یك سقف است، اگر این دو ستون از یك حدی بیشتر به هم نزدیك شوند سقف میریزد و اگر از حدی بیشتر از هم دور شوند باز هم سقف میریزد.» وقتی احساس مالكیت زیاد شود یعنی زوج از یك حدی بیشتر به هم نزدیك شدهاند و بهحریمهای یكدیگر نفوذ كردهاند این میتواند آسیب زننده باشد. خیلی از اوقات نمیتوانیم قبول كنیم طرف مقابل متفاوت از ما فكر میكند و همین امر میتواند حسابی آسیبزننده باشد. در یك خانواده یك خواهر و برادر كه والدین یكسان هم دارند تفاوتهای زیادی با هم دارند چه برسد به 2 زوج كه از 2 دنیای متفاوت با خانوادههای مختلف آمدهاند. باید تفاوتها را پذیرفت، اگر بخواهید مرتب طرف مقابل را زیر سوال برده و او را به خاطر عادتهایش بازخواست كنید، بحثها شروع خواهد شد بنابراین اول باید بپذیرید با هم اختلاف سلیقه دارید و بعد با هم فكر كنید كه چگونه به نقطه اشتراك برسید. با آرزوی خوشبختی و آرامش در زندگی در کنار همسرتان برای شما
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}