ناشناس ( تحصیلات : لیسانس ، 31 ساله )

باسلام،بنده حدود ۴ ماه است که با دخترخانمی ازدواج کردم،ولی هیچ عشق و محبتی نسبت بهش ندارم،از بودن باهاش لذت نمیبرم(فکر هم نمیکنم بتوانم دوستش داشته باشم)،تصمیم گرفتم ازش جداشم،لطفا راهنمایی کنید


مشاور (خانم طیبه قاسمی)

با عرض سلام خدمت شما برادر گرامی برادر عزیز ، شاید تفاوتی که در تصویر ذهنی ای که از همسر ایده آلتان داشتید با تصویر کنونی از همسرتان، باعث شده احساس کنید علاقه زیادی به او ندارید و شاید این فکر که باید با شخص دیگری ازدواج می کردید فاصله تان را از همسرتان بیشتر کرده و نگذاشته او را همین گونه بپذیرید .برادر عزیز کمی واقع بین باشید ،شاید هوس های زود گذر را با عشق مخلوط کرده باشید و...به هر حال شما باید بررسی کنید که آیا در همان اوایل ازدواج علاقه ای به ایشان نداشتید که این جای سوال است که چرا با ایشان ازدواج کرده اید ؟! و اگر بعد از اتفاقی و یا مقایسه ای علاقه شما بعد از چهار ماه کاهش پیدا کرده ؟ شرایط فرق میکند ولی در نگاه کلی و با هر جوابی که به سوال های بالا داده باشید باید این را بدانید که ،عشق و علاقه در یک زندگی مشترک به هیچ عنوان اتفاقی رخ نمی دهد بلکه برای ایجاد آن باید تلاش جدی داشت. یک زن و یک مرد زمانی می‏ توانند به خود و همسر خود کمک کنند که مهارت و آگاهی‏ های خود را در زمینه ‏ی همسرداری به درستی بالا ببرند تا بتوانند با برقراری ارتباط موثر، وظایف و مسئولیت خود را به خوبی و به بهترین نحو انجام دهند. اگر همسران از فقر یا کمبود دانش همسرداری ، در رنج باشند و به جای رفع علت ‏ها، دچار بازی با معلول ‏ها شوند، دیر یا زود در انجام وظایف مربوطه با مشکلات حادی رو به رو خواهند شد و دچار انواع بیماری‏ ها، افسردگی، اضطراب، خستگی، ناتوانی و بی ‏تفاوتی شده و هیجان و صمیمیت زندگی مشترکشان، به آرامی از دست خواهد رفت.اما بسیاری از زنان و مردان به علت ناآگاهی و باورهای غلط، تصور می‏ کنند در زندگی مشترک، حق و قدرت انتخاب ندارند و نمی‏ توانند بر اندیشه و نگرش خویش مدیریت کنند و به‏ طور معمول می ‏گویند: «من نمی ‏توانم... من اراده ندارم... می‏ خواهم ولی قدرت اجرا ندارم... من در رضایتمندی و ایجاد علاقه در زندگی مشترک، نقشی ندارم... اگر همسرم یا دیگران تغییر کنند، زندگی ‏ام بهتر می‏ شود و...»در نتیجه خود را در مدیریت ذهن و کنترل احساس و رفتارشان ناتوان و درمانده می‏ بیند و در نهایت، اسیر اندیشه ‏های منفی شده و در ساختن زندگی مشترک، نقشی غیرمسئولانه، منفعلانه و منفی بر عهده می گیرند و مدام با برچسب زدن، به سرزنش و انتقاد آشکار یا پنهان از خود، همسر و دیگران می ‏پردازند، کارهای اشتباه خود را توجیه می‏ کنند و در هر زمینه ‏ای به داوری و پیش ‏داوری می ‏پردازند، انرژی خود را بیشتر در مسیر منفی و تخریب به کار می‏ گیرند و بیشتر روی کمبودها و نقاط منفی همسر خود تمرکز می‏ کنند. در نتیجه خود و زندگی مشترک را در مسیر تلخی و بدبختی بیشتر قرار می ‏دهند.اگر هر زن و مردی عمیقاً بخواهد زندگی مشترک خود را در جهت مثبت‏ تغییر دهد، آن‏ وقت مساله ‏ی توافق پیش می ‏آید و در واقع زوج با خواستن و انگیزه ‏ی قوی، در مسیر توانستن قرار می ‏گیرد.اگر به گذشته ‏ی خود توجه کنیم، همه ‏ی ما در طول زندگی، موفقیت ‏هایی داشته ‏ایم. اگر موفقیت‏ های به دست آمده را تجزیه و تحلیل کنیم، متوجه خواهیم شد که در میان انبوه آرمان‏ ها و آرزوهای خود، فقط به آنچه که واقعاً و عمیقاً و با انگیزه ‏ی قوی می‏ خواستیم، رسیده ‏ایم، بنابراین با انگیزه‏ ی قوی و کافی، باید دست به کار شد و پذیرفت که زندگی مشترک مطلوب، با خود من شروع می‏ شود و می‏ بایست از هر فرصتی، برای رشد در جهت مثبت و سازنده استفاده کرد.بنابراین به جنبه های مثبت همسرتان بیشتر توجه کنیدوخاطرات شاد و با هم بودن را دایم در زندگی تان رقم بزنید.مسافرت های تفریحی بروید.ببینید روز اول به چه دلیلی ایشان را انتخاب کردید همان نکات را مورد توجه جدی قرار دهید.و ضمنا بر رابطه جنسی تان توجه جدی تر داشته و تغییرات مثبت در آن ایجاد کنید.از مقایسه همسر خودتان با زنان دیگر جدا خودداری کنید که جز پریشانی و اضطراب چیزی حاصل شما نخواهد شد . در مورد نحوه ابراز محبت و رابطه جنسی تان نیز سعی کنید در مورد خواسته هایتان با ایشان صحبت کنید و شیوه هایی را که میپسندید با او درمیان بگذارید ، کناره گیری و صحبت نکردن درمورد آنچه دوست دارید فقط باعث فاصله شما خواهد شد و مطمئنا همسرتان نیز مایل است انتظارات شما را بیشتر بشناسد.ضمن اینکه تفاوت های بین اشخاص امری طبیعی است و نگاه " همه یا هیچ " در ارتباط با آدم ها غیر منطقی است . برادر عزیز، ممکن است شما بخاطر اینکه همسرت معیارهای کامل شما را ندارد او را نمی پذیرید و با خود میگویید او همه آنچه میخواستم ندارد و این موضوع ، احساس شما را سردتر می نماید. در حالیکه مسلما همسر شما نیز برخی از معیارهای مورد نظرتان را داراست که این تفکر "همه یا هیچ" مانع دیدن آن ها می شود.بنابراین بهتر است با این تفکر غیر منطقی مقابله کرده و خصوصیات خوب همسرتان را بیشتر دیده و تفاوت های فردی بینتان را بپذیرید.چرا که اگر با این روحیه نیز از همسرتان جدا شوید قطعا در ازدواج بعدی خود نیز دچار همین مشکل و به مراتب شدید تر خواهید شد چرا که به تجربه ثابت شده است که چنین دلایلی برخواسته از توقعات نامعقول طرفین از ازدواج میباشد.و مطمئن باشید ازدواج ،وسیله امتحان الهی میباشد و هیچ ازدواجی در این دنیا بدون امتحان الهی نخواهد بود پس سعی کنید از امتحان الهی با تدبیر ودرایت ، سربلند بیرون بیایید و دلخواسته های زود گذر را با تدبیر و افزایش آگاهی خود و عاقبت اندیشی از بین ببرید . با آرزوی خوشبختی و آرامش در زندگی برای شما