جدایی
اکبر ( تحصیلات : سیکل ، 27 ساله )
۲۷سالمه۹ساله با یه دختری اشنام خیلی علاقه زیادی برای ازدواج باهاش دارم دوبار قرار شد برم جلو که یکی از اقوام من فوت شد بعدشم بیکار شدم و گفتم شغل مناسب پیدا کردم میام که بهم یه کار مناسب پیشنهاد شده بود منتظر جواب بودم یک سال طول کشیدم دختره هم منو زیر فشار گذاشته بود سریع برم سرکار یه مدت گذشت چنتا عکس ازش دیدم که به بهانه خواب دروغ میگفت به من میرفت دور همی های شبانه الانم که شغل پیدا کردم میگه تورو نمیخوام البته این عکس هایی که دیدم باعث شد یکم شکاکم بشم الانم هرچی اسرار خواهش میکنم جوابش نه حال روحیم ریخته بهم نمیتونم ولش کنم تو بدونه از همین عکسا چسبیده بود به یه پسره ولی قسم میخوره میگه باهاش ارتباطی ندارم دوست پسر ندارم ولی تورم دیگه نمیخوام. نمیدونم چیکار کنم نمیتونم ولش کنم
مشاور (خانم مولوی زاده)
با سلام خدمت شما برادر گرامی؛ به نظر می رسد طولانی شدن مدت آشنایی شما (9 سال) به نفع رابطه نبوده است که البته ممکن است ایشان در این سالها با کسب شناخت بیشتر و بلوغ کافی به لحاظ فکری، شما را مطابق با معیارهای خود برای ازدواج ندیده و هم اکنون اصرار شما نیز نتیجه ای در بر نخواهد داشت. ضمن اینکه چنانچه با اصرار شما، ازدواجی صورت گیرد موفقیت آن پایین ارزیابی می گردد. چون تمایل زوجین برای ازدواج شرط اول برای موفقیت یک ازدواج می باشد. بنابراین چنانچه تصمیم ایشان را یک تصمیم قاطعانه (و نه احساسی) ارزیابی می نمایید بهتر است نسبت به این ازدواج اصرار ننموده که عاقبتی نیک برای آن نمی توان متصور بود. در اینجا توصیه می گردد ضمن پرهیز از اصرار به ازدواج با ایشان، با حفظ کرامت نفس خود نسبت به پذیرش این موضوع در خود تلاش نموده و با احراز شرایط جهت ازدواج به دنبال فرد دیگری جهت ازدواج باشید و اطمینان داشته باشید چنانچه فرد مورد نظر خود که مطابق با معیارها و ملاک های تعیین شده از جانب شما می باشد را یافته و اقدام به ازدواج با وی نمایید، با ایجاد علاقه و عشق در رابطه شما، علاقه فعلی شما نسبت به این فرد کمرنگ گردیده و با شدت گرفتن علاقه به همسر خود علاقه به فرد قبلی در شما از بین می رود و تشویش ها و نگرانی های موجود شما خاتمه بخشیده می شود. با آرزوی سلامتی و موفقیت برای شما
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}