( تحصیلات : لیسانس ، 28 ساله )

با سلام و وخسته نباشید،من دختری هستم 28ساله،تقریبا 9سال پیش پسر عموم وارد زندگی شد،نمیدونم از اول به چه قصدی اومد تو زندگیم ولی خودش میگفت که واسه ازدواج اومده و منو واسه زندگی میخواد،هر دفعه که میگفتم که اگه منو میخوای چرایبارنیومدی به خانواده م بگی یا خانواده ت بیان بگن همیشه یه بهانه ای پیدا میکنه ک منو راضی نگه داره،هر جا هم که میره میگه من دختر عموم و میخوام ولی به یکبارم به پدرو مادرم نگفته،این حرف م همیشه به گوش مادر پدرم میرسه همش سر این تو خونه دعوا داریم،الان م رابطه تلفنی باهم داریم ولی نسبت به قبلا سرد شده،عموم چند سال ه فوت کرده مادر پدرم با مادرش مخالفه،چون مادرش خلاف کاره قاچاق فروشی میکنه،مادرم همیشه میگه اگه پسرش م مثل مادرش شد چیکار میکنی ولی خودش قول داده که اینکارو نمیکنه،این آخر یا خیلی دو دل شدم همش فکر میکنم دارم اشتباه میکنم دوباره میگم نه این اینطور آدمی نیست
ازتون خواهش میکنم کمک م کنین نمیدونم باید چکار کنم.خیلی ممنونم


مشاور (خانم طیبه قاسمی)

باعرض سلام و احترام خدمت شما خواهر گرامی ؛ در پاسخ به سوال شما باید گفت ؛همانطور كه مى دانيد؛ ازدواج مهم ترين و سرنوشت سازترين مسئله زندگى هر انسان است. طبيعى است كه اگر اين امر مهم با در نظر گرفتن همه جوانب آن و بر اساس تحقيق، آگاهى و شناخت لازم و با رعايت كردن نكات مهمى كه در انتخاب همسر بايد مدّ نظر قرار گيرد، انجام شود باعث خوشبختى و سعادت انسان در زندگى مى گردد و اگر با اين مسئله مهم سطحى و از روى احساسات، انجام گيرد پى آمدهاى ناگوارى به بار خواهد آورد.در ازدواج نبايد قبل از انتخاب، عاشق و دلباخته كسى شد. اما بعد از تحقيقات لازم اگر به اين نتيجه رسيديد كه فلان مورد مناسب است آن گاه بايد علاقه ها را تقويت كرد ولى اگر ساير شرايط را ندارد و اعضاء خانواده نيز موافق نيستند، طبيعى است كه در اين صورت بايد آن علاقه هاى خام اوليه را نيز از صفحه دل زدود زيرا دليلى ندارد به فردى كه همسر آينده ما نيست عشق بورزيم و علاقه او را در دل خود جاى دهيم.ازدواج فقط پيوند دو فرد نيست بلكه پيوند دو خانواده است، بنابراين وقتى 2 نفر مى خواهند با يكديگر ازدواج كنند بايد از جهات گوناگونى همتاى يكديگر باشند تا تعادل بين آن دو و خانواده آنها برقرار شود در غير اين صورت مشكلات فراوانى را در پى خواهد داشت. پسر و دختر خوب است؛ از نظر فكرى، اعتقادى، اقتصادى، اجتماعى، فرهنگى، تحصيلى، سنّى، قيافه ظاهرى و خانوادگى به يكديگر نزديك باشند و ناهمگونى در موارد فوق مى تواند براى زندگى آينده مسئله ساز باشد. ما نيز سعى خواهيم كرد با توجه به محورهايى كه خود بدان اشاره كرديد اطلاعات و راهكارهاى لازم را براى درك صحيح موقعيت به شما ارائه نماييم، ولى به اين نكته مهم توجه داشته باشيد كه به هر حال اين شما هستيد كه بايد با سنجش صحيح موقعيت فردى، خانوادگى و… تصميم خود را بگيريد.برخى از معيارها كه بايد در انتخاب همسر شايسته مدّ نظر قرار گيرند مثل ايمان، اخلاق نيك و اصالت خانوادگى ركن و اساس اند و براى يك زندگى سعادتمندانه حتما لازم اند.معيارهايى كه شرط كمال بوده و براى بهتر و كامل تر شدن زندگى اند و بيشتر به سليقه و موقعيت افراد بستگى دارد تا جايى كه مى توان از آن صرف نظر كرد.منظور از شرافت و اصالت خانوادگى همان نجابت و پاكى خانواده است؛ نمى توان گفت من مى خواهم با خود اين فرد ازدواج كنم و كارى به پدر و مادر يا خانواده و فاميلش ندارم.زيرا همان طور كه خودتان نيز در سؤال به آن اشاره داشتيد اين فرد ميوه و شاخه اى است از درخت خانواده و از ريشه هاى همان درخت خانواده تغذيه كرده است و صفات اخلاقى، روحى، عقلی و جسمى آن خانواده را از راه وراثت و محيط و عادات به اين فرد منتقل كرده است. علاوه بر اين كه نقش والدين و خانواده ها در زندگى مشترك پسر و دختر بسيار عميق است.بنابراين فرزند خانواده اى كه داراى ويژگى هاى ظاهرى خوبى است ولى چون در يك خانواده بدنام و زشت سيرت رشد كرده چندان مناسب ازدواج نيست.منظور از «اصالت خانوادگى» نيز حلال زادگى، نجابت، پارسايى و تقوا و صلاحيت اخلاقى خانواده است. توصيه هاى اسلام در اين زمينه آن است كه، تا حدّ امكان خانواده همسر پاك و عفيف باشند، زيرا اخلاق و رفتار و پاكى خانواده، حتى از لحاظ هوشمندى و كودنى و زمينه هاى اعتقادى، در زندگى جديد و نسل آينده اثر مى گذارد.بنا بر آنچه گفته شد، اگر نامناسب بودن مادر پسر و يا دختر در حد بدنامى و فساد و يا ناهنجارى هاى غيرقابل جبران باشد ازدواج با چنين خانواده اى مشكلات به دنبال خواهد داشت. اما اگر در حد اختلاف سليقه و بداخلاقى هاى قابل جبران باشد، ازدواج با چنين خانواده اى با ملاحظه امتيازات ديگر قابل تحمل خواهد بود. با این توضیحات ؛ در مورد خواستگار شما که پسر عموی شما هم می باشد ، باید چند نکته را مد نظر قراردهید : 1- اولین نکته اینکه اگر او واقعا قصد ازدواج با شما را داشته است و خواهان شما بوده باید در این مدت حداقل این قضیه را به صورت شفاف با خانواده شما مطرح می کرده و اگر هم با مخالفتی مواجه میشده بعدا در جهت کسب رضایت خانواده شما اقدام می کرده است. درصورتی که او از انجام حداقل کار ممکن که مطرح کردن درخواست خود و انجام خواستگاری بوده هم امتناع کرده است. 2- توجه داشته باشید که شما زمان زیادی را از دست داده اید و 9 سال زمان کمی نیست. و ادامه این مسیر بدون تعیین تکلیف ممکن است فرصت های ازدواج شما را از شما بگیرد. کما اینکه حتما تابه حال نیز ممکن است خیلی از خواستگاران خود را رد کرده باشید. پیشنهاد : پیشنهاد مشخص ما به شما خواهر گرامی در جهت رفع این مشکل انجام این دو کار است : اول اینکه اگر فکر می کنید که شما هم علاقه ای به او داریدو می توانید شرایط او را برای زندگی مشترک بپذیرید، در اینصورت با یک تصمیم عاقلانه و اقدامی قاطعانه این موضوع را بدور از احساسات با او مطرح کرده و درخواست نمایید که تکلیف خود و شما را مشخص کند. به نظر می رسد شما مدارای زیادی با او کرده اید و او هم از رفتار شما سوء استفاده کرده است. مطرح کردن این موضوع می تواند توسط خود شما و اگر هم توان انجام اینکار را ندارید می تواند توسط خانواده و در حضور شما صورت گیرد و یا اینکه یکی از بزرگان فامیل را واسطه انجام اینکار کنید. در هر صورت لازم است که اینکار انجام شود تا او هم به صورت واضح بتواند دلایل و خواسته خود را مطرح کند. اگر هم فکر می کنید که شما علاقه ای به او ندارید ، دیگر نیازی به انجام اینکار هم نیست و کلا قطع ارتباط کرده و به دنبال سرنوشت خود بروید. دومین کاری که باید انجام دهید اینکه اگر تا به حال به خاطر او خواستگاران خود را رد می کرده اید، توصیه می شود اگر خواستگاری آمد او را پذیرا باشید. اگر پسر عموی شما خواهان شما باشد به محض اینکه دید خواستگار دارید خودش اقدام می کند و کاری انجام می دهد. اگر کاری نکرد و حرفی نزد بدانید که او تا به حال مشغول بازی دادن شما بوده و بیشتر از این فرصت های خود را به خاطر او ازدست ندهید. با آرزوی خوشبختی و آرامش در زندگی برای شما