( تحصیلات : لیسانس ، 30 ساله )

سلام . 7 ساله که ازدواج کردم . شوهرم یک سال ازخودم کوچکتر هست . اولش زندگی خیلی عاشقانه و گرمی داشتیم . تا اینکه فهمیدیم من بچه دار نمیشم . روز به روز همسرم نسبت به من سرد تر شد و هر روز یک چیزی را بهانه یدعوا و جر و بحث میکرد . حاضر نیس از روش های رحم اجاره ای بچه دار بشیم . مادر من هم معلول هست و من نمیتونم تنهاش بذارم و طبقه بالای خونه خودشون رو به ما دادن تا اونجا زندگی کنیم . اما همسرم بهانه میاره و میگه تو به پدر مادرت وابسته ای . من دوس دارم باهم زندگی کنیم . اما اون دوساله منو ترک کرده و میگه طلاق میخوام . چیکار کنم


مشاور (علی محمد صالحی)

با عرض سلام و وقت بخیر خدمت شما.
من امیدوارم که هرچه زودتر مسائل شما حل بشه اما در هر صورت اگر دو سال است که همسرتون شما رو ترک کرده و شما رو تنها گذاشته مسلما شما شرایط سختی دارید و با مشکلاتی مواجه هستید، چون در واقع نه همسر دارید و نه از او جدا شدید، و به نظر میرسه همانطور که خود شما بیان کردید مسئله وابسته بودن به پدر و مادرتون هم بهانه ای بیشتر نباشه، اما در هر حال اگر شما تکلیف خودتون رو مشخص کنید از این در هوا معلق بودن بهتره. البته شما توضیح ندادید اینکه دوساله شما رو ترک کرده کلاً هیچ ارتباطی نداشتید یا گاهی همدیگه رو میبینید ولی باهم زندگی نمیکنید؟.
در هر صورت شما میتونید بهانه همسرتون رو بیشتر بررسی کنید و بر فرض مثال بگید من برای مادرم پرستار میگیرم آیا حاضری برگردی؟ منظور من اینه که آخرین تلاش خودتون رو برای حفظ زندگی مشترک و عدم جدایی بکنید اگر نتیجه ای نداشت؛ ممکنه اگر جدا بشید بهتر باشه، چون حداقل تکلیف شما مشخص میشه و احتمال داره بعد از جدایی فرصت دیگه ای برای ازدواج براتون پیدا بشه.
من شما رو درک میکنم که دوس دارید با هم زندگی کنید، ولی در هر صورت اگر همسر شما تمایلی نداشت و باز بهانه های دیگه ای آورد، شما هم اصراری نداشته باشید چون به زور نمیشه کسی رو مجبور به این کار کرد، و اگر هم با اصرار دیگران برگردد ولی خودش نپذیرفته باشه باز هم شما رو اذیت میکنه و دوباره مسائل قبل تکرار میشه.
در بزرگراه زندگی همواره راهت، 
 «راحت»  نخواهد بود.
هر چاله‏ ای،  «چاره‏ ای»  به تو می ‏آموزد.