ناشناس ( تحصیلات : دیپلم ، 18 ساله )

سلام و خسته نباشید به شما.من از خانواده ای مذهبی و سختگیری هستم و اصلا به عشق اعتقاد نداشتم و به شدت از پسرها تنفر داشتم بیشتر هم به خاطر شرایط جامعه...دوسال پیش در اموزشگاه زبان استاد من عوض شدن و اقا پسری ۲۴ ساله استادم شدن.بعد از چند وقت به ایشون علاقه پیدا کردم و بعد از حدود یک ماه و نیم کلاس من با ایشون تموم شد و دیگه ندیدمشون.توی این دوسال توی هفته معمولا چند روز افسرده میشدم.مادرم اوایل فهمیدن که عاشق شدم ولی خب کسی جدی نمیگرفت این موضوع رو.دوبار از مادرم اجازه گرفتم و به اموزشگاه رفتم تا حداقل برای یک بار دیگه ایشون رو ببینم ولی نشد.یعنی هیچ جای امیدی نبود که من دوباره ببینمشون.تا چند ماه پیش که هدف زندگیه من تغییر کرد و تصمیم گرفتم برای ادامه تحصیل به خارج برم.برای همین کنکور رو کنار گذاشتم و نیاز به استاد زبان داشتم.با توجه به اینکه ایشون پسر با ایمان ک مودبی هستن و اخلاق پدر من رو میشناختن،پدرم اجازه دادن با ایشون کلاس خصوصی داشته باشم.چند روز پیش هم مشاوره رفتم تا بهم کمک کنن تا ایشون هستن من با خودم کنار بیام و بتونم فراموششون کنم ولی هیچ راه حلی نبود.مشاوره به من پیشنهاد کردن که من به ایشون بگم برن مشاوره و اونجا اقای دکتر پیشنهاد بدن که اگر به من علاقه ای میتونن داشته باشن جلو بیان و من هم خارج نمیرم.من پیشنهاد رو رد کردم ولی هر چی فکر میکنم به این نتیجه میرسم که اگر به ایشون نگم در اینده خیلی پشیمون میشم و به توجه به حرف اقای دکتر افسردگی شدید و بیماری میگیرم.با افراد زیادی هم مشورت کردم گفتن حتما بگو تا در اینده پشینون نشی.حداقل این رو بشنوی که احتمالا بگه نه من دوستش ندارم.تو خیالت راحت میشه و بهتر میتونی کنار بیای.ایشون سرباز هستن و اردیبهشت هم تموم میشه خدمتشون و الان ۲۷ سال دارن.تصمیم گرفتم اردیبهشت بگم که دیروز متوجه شدم به احتمال خیلی زیاد دقیقا اخر اردیبهشت ایشون برای کار کلا به یک شهر دیگه نقل مکان میکنن تنهایی.ببخشید خیلی طولانی شد ولی خواهش میکنم شما هم راهنمایی کنین منو...حالا ک ایشون احتمالا!! میرن، دکتر بهشون بگن؟ کار درستیه؟ یا اگر نگم چطور میتونم کنار بیام! چون من ادمیم که اهل عشق های دروغین نیستم و دیگه هم فرد دیگه ای نمیتونم بپذیرم در اینده.خیلی ممنونم


مشاور (احسان فدایی)

پاسخ
با عرض سلام و تشکر از ارتباط شما با مشاورین«راسخون»
نیاز به ازدواج و برقرار کردن روابط عاشقانه با جنس مخالف با رسیدن به سن بلوغ و جوانی به طور طبیعی در آدمی به وجود می آید. هدف از این احساس پاک و مقدس که خداوند در انسان قرار داده، تشکیل زندگی سالم و تربیت فرزندان صالح و بقای نسل بشر و رسیدن به آرامش و تکمیل انسان است. بسیاری از جوانان، خصوصا دختران، به دلیل نداشتن اطلاع کافی از این احساس انسانی، هنگامی که به این مرحله از زندگی می رسند، دچار سردرگمی می شوند و نمی توانند احساساتشان را کنترل کنند. البته شرایط نامناسب جامعه هم این مشکل را تشدید می کند.
جوان در این مرحله از زندگی معمولا دچار تضاد می شود، زیرا از یک طرف فرهنگ جامعه و خانواده و اعتقادات درونی اش او را از ابراز و آشکار کردن این احساسات منع می کند و از طرف دیگر نیاز به ازدواج و تشکیل زندگی او را به کشیده شدن به طرف جنس مخالف سوق می دهد.
اسلام به عنوان یک دین کامل که منطبق با فطرت انسان است با این مسأله طوری برخورد کرده است که فرد دچار افراط و تفریط نشود و بلکه راه وسط را انتخاب کرده که هم نیازهای درونی فرد ارضا شود و هم اخلاق و ایمان و عزت نفس او خدشه دار نشود. اسلام به پیروانش دستور می دهد اگر امکان ازدواج با فرد مورد علاقه شان را داشتند فورا ازدواج کنند و اگر ندارند به هیچ وجه با او ارتباط برقرار نکنند و حتی در خیال خود هم به او فکر نکنند. ما اگر بخواهیم راهی غیر از آنچه اسلام گفته در پیش بگیریم و به جای کنترل احساسات درونی، جلوی آن را باز بگذاریم، دچار مشکلات روحی و روانی زیادی می شویم.
اگر انسان از اول خود را بشناسد و بداند که در درونش چنین احساساتی نهفته است، آسانتر می تواند خود را کنترل کند که نه تسلیم احساساتش شود و نه این که آنها را نادیده بگیرد و سرکوب کند بلکه همان راه وسطی که اسلام گفته یعنی در صورت امکان ازدواج کند و در صورت عدم تمکن، عفت پیشه کند و از کار و موقعیت هایی که این احساسات را تشدید می کند دوری کند تا خداوند به فضل و کرمش برای او موقعیت مناسبی برای ازدواج فراهم آورد.
حال با توجه به مطالب فوق لازم است چند نکته را پیرامون سوال مطرح شده خدمتتان عرض کنیم؛
1. ازدواج و انتخاب شریک برای زندگی مسأله ای نیست که با افکار و رفتارهای ناشی از احساسات زودگذر پایه ریزی شود. باید برای آن برنامه ریزی دقیق و حساب شده ای داشت و بدون محاسبه و دوراندیشی اقدام کردن جز پشیمانی و حسرت چیز دیگری به دنبال ندارد.
2. انتخاب همسر باید بر اساس ملاک ها و معیارهای صحیح و عقل پسند باشد. کسی که می خواهد ازدواج کند ابتدا باید ببیند آمادگی و موقعیت آن را دارد یا نه، سپس در مورد ویژگی های همسر آینده اش فکر کند و معیارهای اصلی را کشف کند؛ در مرحله سوم باید بکوشد تا افرادی را در نظر بگیرد که بهترین و بیشترین معیار همسر خوب را دارا هستند. این سه مرحله از اصول اساسی ازدواج است و باید رعایت شود. اگر می بینیم هر روز آمار طلاق در بین زوج های جوان بالاتر می رود به خاطر این است که اصول فوق رعایت نمی شود و بلکه ازدواج بر پایه احساسات زودگذر جوانی بنا می شود. معلوم است که اگر چنین چیزی پایه زندگی شد با سرد شدن آن زندگی نیز سرد می شود. آیا اکثر کسانی که در زندگی به بن بست می رسند و به ناچار از یکدیگر جدا می شوند از ابتدا با هم سرد بودند؟ اگر درباره زندگی آنها مطالعه کنید خواهید دید که زندگی را با چه عشق سوزانی شروع کردند ولی چون زندگی شان غیر از عشق، پایه و هدف دیگری نداشت، سرد و خاموش شد. زیرا عشق و دوستی اگر قبل از شناخت متقابل بیاید چشم اندیشه را کور می کند و جلوی تصمیم صحیح را می گیرد.
در این مورد شما بدون در نظر داشتن علاقه به ایشان نظر نمایید آیا ایشان معیارها و شرایط شما را دارند یا خیر؟
3. در ازدواج همیشه پسران طالبند و دختران مطلوب، این عادت براساس فطرت انسانی آنهاست. به همین جهت پسران به خواستگاری می روند نه دختران، حتی در روایتی که مربوط به ازدواج آدم و حواست، آدم با این که خلیفه خدا و مسجود ملائکه شد ولی مأمور شد که از حوا خواستگاری کند و خداوند اجازه نداد حوا از آدم خواستگاری کند. حال اگر عکس این عادت فطری اتفاق افتد، نتیجه مطلوبی نخواهد داد و بلکه گاهی سبب تحقیر و شکست روحی دختر می شود.
4. در مورد مسأله ای که برای شما پیش آمده، اگر با بررسی و تحقیق و مشورت های لازم ایشان را فردى صالح و مناسب تشخیص دادید، بهترین راه آن است که از طریق واسطه‏اى مورد اعتماد نظر طرف مقابل را درباره خویش جویا شوید. در صورتى که او نیز واقعا به ازدواج با شما تمایل دارد، به طور رسمى و از طریق خانواده محترمشان از شما خواستگارى کند تا ان شاء اللّه هر چه زودتر با توافق شما و وى و خانواده‏هاى محترمتان مقدمات ازدواج فراهم شود. از هرگونه ارتباط مستقیم و دور از نظارت بزرگ‏ترها جدا بپرهیزید؛ (حتى ارتباط تلفنى یا مکاتبه‏اى). در مسیر احراز شرایط سخت دقت نمایید که بعد از ازدواج دیگر جای بازگشت نیست و باید یک عمر ناهنجاری را تحمل نمایید.
در نتیجه از مشاور بخواهید او را دعوت نماید و با او صحبت کند و نظرش را به صورت کلی در مورد ازدواج بپرسد. آن وقت است که می توانید تصمیم بهتری بگیرید و همه چیز روشن می شود.
اما اگر با بررسى‏هاى به عمل آمده ایشان را مناسب تشخیص ندادید احساسات خود را کنترل و از ابراز محبت خوددارى کنید؛ زیرا علاقه یک سویه راه به جایى نمى‏برد.
بنابراین، با تفحص و پرس و جوى مختصرى که فرد واسطه انجام مى‏دهد، مسأله روشن مى‏شود و از این دغدغه خاطر و اشتغال فکرى رهایى مى‏یابید.
لازم به تأکید است فرد واسطه ای که دارای صفاتی چون دلسوزی، مورد اعتماد و سر نگهداری، عاقل و دارای تجربه است و می خواهد از نظر و دیدگاه وی درباره شما مطلع شود، باید به گونه ای اقدام کند که گویی می خواهد دختری را برای ازدواج به وی معرفی کند و از اظهار تمایل و علاقه شما به وی (حداقل در مرحله اول) او را مطلع نسازد.
جهت آگاهی بیشتر نسبت به این موضوع مطالعه کتاب های ذیل مفید خواهد بود:
1- جوانان و انتخاب همسر على اکبر مظاهرى 2- انتخاب همسر، ابراهیم امینى 3- ازدواج مکتب انسان‏سازى، دکتر پاک‏نژاد. موفق باشید.

بیشتر بخوانید:

خواستگاری و گزینش همسر