ناشناس ( تحصیلات : دیپلم ، 23 ساله )

با سلام و خسته نباشید.من الان ۲۳سالمه دوران اولراهنمایی بهیکی از دبیرام وابسته شدم.هرچه پیش میرفتم وابستگیم بیشتر شد تا ب الان دوستش دارم با ڱذشت ۱۲ سال هنوز ازصمیم قلب دوستش دارم ولی باهاش حرف میزدم حرفاش برام سند بودن عمل کردن بهشون جز واجباته برام .هرگز از روی نیاز دوستش نداشتم..۶سالی ازدواج کردم صاحب ۲فرزندم ولی او دنیایی منه کسی نتونسته جاشو پر کنه از زندگیمم راضی ام اصن مشگلی ندارم خدارو شکر.ولی از دوستداشتن بی حاصل در عذابم.ازش توقعی ندارم همین ک میفهمم حالش خوبه به خداوندی خدا برام دنیای ارزش داره ـنمیدونم چکارکنم؟.؟!لطفا لطفا راهنمایی کنید


مشاور (احسان فدایی)

با سلام و سپاس از همراهی شما با مشاورین «راسخون»، ضمن تبریک سال نو، از اینکه ما را به عنوان راهنمای خود انتخاب نمودید سپاسگزاریم.
پرسشگر محترم!
اساس و پایه علاقه ها در سن نوجوانی و جوانی که با جذبه و شور زیادی همراه است، غالبا بر مبنای عواطف و احساسات شکل می گیرد و نه بر اساس منطق و عقل. مقدمه این علاقه ممکن است جاذبیت یک فرد از نظر ظاهری یا شخصیتی یا پاره ای از صفات اخلاقی باشد که او را برای فرد دیگر دوست داشتنی می سازد که توانسته در روح و روان او تأثیر عمیقی بگذارد و خلأ عاطفی اش را به وسیله آن پر کند. ماهیت این علاقه گرچه در ابتدا دوستانه، پاک و بی شائبه است، ولی امکان آلوده شدن آن به مسایل دیگر وجود دارد. زمانی که این علاقه به اوج خود می رسد، آنها را دچار سرگردانی می کند که اکنون چه باید بکنند. این سرگردانی ممکن است با بعضی آثار مخرب دیگری همراه شود و موجب مشکلات عاطفی و جنسی در آینده شود .  
بنابراین عشق و علاقه به همجنس فقط تا زمانی می تواند مفید و سازنده باشد که به صورت معمول و طبیعی آن باشد و برای فرد وابستگی و دغدغه­ای ایجاد نکند. اما اگر بیش از حد باشد مانند آنچه برای شما پیش آمده یا این علاقه به محدوده لذت جنسی و شهوانی کشیده شود، این حتی از نظر روان­شناسی نیز نوعی انحراف جنسی محسوب می­گردد که باید آن را درمان کرد. نکته قابل توجه در این زمینه این است که متاسفانه اگر فرد چنین گرایشی پیدا نماید و درمان نگردد، معمولا دیگر متوقف نمی‌گردد و تا نهایت خود پیش می­رود و چه بسا به بیماری هم منتهی شود .
خلاصه آنکه علاقه و وابستگى به دوستان یا مثلا در مورد شما به معلم خود تا وقتى که موجب اخلال در برنامه زندگى و کارى انسان، مزاحمت با حقوق والدین، مشغولیت ذهن و ضعف اراده و عدم اعتماد به نفس و ضعف ایمان نگردد اشکالى ندارد، اما زیاده‏روى و افراط در آن موجب به وجود آمدن مشکلات ذکر شده خواهد گشت، در نتیجه اگر بخواهید در این مسأله در حد اعتدال رفتار نمایید درباره مشکلات آن فکر کنید و سعى کنید خود را قانع کنید که افراط در این زمینه به ضرر روح و سلامت روان شماست. علاوه بر این که افراط در این گونه دوستى‏ها گاهى اثر عکس مى‏گذارد و روابط دوست با انسان به جاى گرمى به سردى مى‏گراید. زیرا افراط موجب به وجود آمدن توقع زیاد مى‏گردد و ممکن است یک طرف نتواند پاسخگوی این توقعات باشد. مخصوصا در مورد شما که متأهل هستید و همسرتان به محبت شما و حتی فکر شما نیاز دارد و نباید لحظه ای اجازه دهید این افکار شما را آزار دهند.
بنابراین برای سرعت بخشیدن به از بین رفتن این حالت و کاهش مشکلات حاصل از آن باید به این توصیه ها عمل کنید و بعد از مدتی نتیجه آنرا برای ما گزارش کنید
1) برای شبانه روز خود برنامه دقیق و مشخصی داشته باشید. از بیکاری اجتناب کنید و اوقات خود را بیهوده نگذرانید. برای این که خلأ عاطفی به جود آمده از آن را پر کنید لازم است به فعالیت های هنری، فکری و عملی روی بیاورید و خود را به آنها مشغول کنید تا به تدریج این فعالیت ها جایگزین آن روابط قبلی شود. امام علی(علیه السلام) در این باره می فرماید: «نفس خود را اگر مشغول نکنی، او تو را مشغول می کند» شما باید از همین الان این کار را هر چند برایتان سخت باشد انجام دهید.
2)فعالیت های ورزشی به شرطی که متناسب با سن و جنس شما باشد، علاوه بر این که موجب پرورش جسم و صحت آن می شود، روحتان را نیز پاکیزه می کند. شما با ورزش کردن و خصوصا اگر سعی کنید به صورت شرکت در مسابقات و تیم های ورزشی باشد، دل و اندیشه و بدن خود را به آن مشغول می کنید و انرژی های متراکم خود را به شکلی سالم برون ریزی و تخلیه می نمایید. بدین ترتیب چیزهایی که اکنون شما را به این دوستی افراطی جذب کرده، کشش و جذابیت خود را از دست خواهد داد.
3)تقویت بعد معنوی و ایمان قلبی: اگر سعی کنید همراه ورزش و تحصیل و پرداختن به فعالیت های هنری و علمی، به عبادت و ایجاد رابطه قلبی با خدای مهربان و بزرگ، یعنی کسی که همه زیبایی ها از اوست، اهمیت بیشتری دهید، بسیاری از دغدغه های فکری آزاردهنده شما برطرف خواهد شد. در حدیثی آمده: «شخصی از امام صادق(علیه السلام) پرسید: علت گرفتار شدن برخی دل ها به عشق چیست؟ فرمود: دل هایی که از یاد و محبت خدا خالی است گرفتار این گونه عشق ها و دوستی های بی ارزش می شود». بنابراین هر چه انسان خود را به خدا و معنویت نزدیک تر کند، از این دلبستگی های دردآور دورتر می شود. پیشنهاد ما در این باره این است که سعی کنید برنامه ای منظم برای عبادت و خلوت کردن با خدا داشته باشید. برنامه هایی مثل قرائت منظم قرآن در شب ها و صبح ها، نماز اول وقت و با حضور قلب، دعا برای امام زمان(عج الله و تعالی فرجه الشریف) و ایجاد رابطه قلبی با آن حضرت (مانند این که هر روز صبح دعای عهد را که در پایان مفاتیح الجنان آمده بخوانید) . توسل به اهل بیت(علیهم السلام) خصوصا امام زمان(عج الله وتعالی فرجه الشریف) و به یاد آنها بودن تأثیرات مثبتی در همه ما می گذارد.
4)دوستان مختلف و متعددی را برای خود شناسایی کنید و با آنها طرح دوستی بریزید و با فرد مورد نظر ارتباط نداشته باشید.
5)خداوند هر کس را به نحوی می آزماید وشاید آزمون شما تصمیم گیری درباره ی همین مورد حساس باشد پس بدانید نمرات بالا در امتحان باعث آرامش وشادی همیشگی درون و روان انسان خواهد شد.
6)سعى کنید نسبت به دشوارى دورى از دبیرتان خونسرد باشید. مسلما به تدریج رنج این فراق کاهش خواهد یافت و عادى خواهد شد.
7)افکار خود را کنترل کرده واشتغالات ذهنی مفید برای خود فراهم کنید.
8) سعی کنید بویژه در تنهایی به ایشان فکر نکنید و ذهن‏تان را به چیزهای دیگر مشغول سازید.
9) با تمرکز روی برخی نقاط ضعف ایشان به تدریج از محبت و علاقه شدیدتان نسبت به او بکاهید.
10) به عواقب سوء و پیامدهای ناگوار اینگونه علاقه های خارج از محدوده عقل فکر کنید که آفت هایی مانند افت تحصیلی را به دنبال داشته است و اگر نتوانید آنرا کنترل کنید ممکن است مشکلات بزرگتری را به وجود آورد و موجب آسیبهایی در زندگی مشترک آینده شما گردد.
در پایان تأکید می کنیم تا می توانید درباره این موضوع فقط فکر نکنید و ذهنتان را درگیر موضوعات مثبت زندگی نمایید و از لحظات شیرین زندگی لذت ببرید.

بیشتر بخوانید:
علل و عوامل دوستیهای افراطی در دوران نوجوانی