بخاطر تعیین مهریه بالا از جانب پدرم خواستگارم را از دست دادم" چیکار کنم؟
ناشناس ( تحصیلات : فوق لیسانس ، 31 ساله )
سلام، دختری هستم سی و یکساله که به مدت سه سال با پسری که از من سه سال کوچکتر است دوست هستیم، ارتباط ما هم بیشتر تلفنی بوده و گاهی هم خارج از منزل با ایشان ملاقات داشته ام، بعد از پیگیری های بنده ایشان به همراه خانواده به خواستگاری من آمدند حدود دو سال پیش ولی چون کار و سربازی ایشان درست نبود مجبور شدم صبر کنم و در این مدت موقعیت هایی داشتم که بخاطر ایشان رد کردم، تا اینکه بالاخره راضی شدند و بالاخره امسال به همراه خانواده جهت روشن شدن تکلیف بنده مجدد آمدند تا در مورد آینده صحبت کنند، مهریه 114 سکه عنوان کردند و اینکه دوران عقد هم طولانی ممکنه بشه، پدر بنده اصلا هیچ شرایط سختی در نظر نگرفت، فقط گفتند که مهریه 200 سکه و دوران عقد هم طولانی نشود،ولی خانواده این آقا نپذیرفتند و رفتند بعد اینهمه سال که مرا بلاتکلیف گذاشتند، الان بنده به شدت ناراحتم و دایم خودم را سرزنش میکنم و پدرم را مقصر میدانم، به نظر شما چکار کنم، به شدت احساس تنهایی میکنم و اصلا اوضاع روحی خوبی ندارم
مشاور (خانم موحدنساج)
- یکی از دلایل آن این است که از آنجایی که برای مرد غرورش از همه چیز با اهمیت تر است، این فاصله سنی شرایط خوبی را برای او فراهم نمی کند، مثلا این گونه مردان در جمع های مردانه مورد تمسخر همجنسان خود قرار می گیرند، مرد نیاز دارد تکیه گاه زن باشد در حالیکه اکثرا احساس ضعف و سرخوردگی دارند.
- در چنین ازدواج هایی خانم ها به جای پذیرش نقش همسری بیشتر در نقش مادرانه برای همسرشان فرو می روند و این حالت نه خوشایند مردان است نه زنان.
- دیده شده که پس از مدتی که شور و حرارت اولیه کاهش می یابد، مردان پشیمان می شوند، زیرا همیشه به این فکر می کنند که می توانستند همسر جوان تری را در کنار خود داشته باشند.
در ضمن در این رابطه شما اکثرا پیش قدم و جهت دهنده بوده اید که این اصلا خوب نیست و نشانه سردی و بی میلی مرد است که مطمئن باشید بعد از ازدواج بیشتر هم خواهد شد.
بنده به صورت دقیق با روحیا ت شما، آن آقا و پدرتان آشنایی ندارم. ولی با توجه به مطالب عنوان شده به پدرتان حق می دهم که چنین شروط ساده ای برای ازدواج دخترش بگذارد، با توجه به معطلی سه ساله، دیگر دوران عقد طولانی معنایی ندارد. درواقع این آقا به احترام صبر شما در این مدت باید حداقل شروط پدرتان را می پذیرفت.
به پدرتان اعتماد کنید هیچ کس به اندازه او به شما علاقه ندارد و در ضمن مردان همدیگر را بهتر می شناسند. مطمئن باشید او در جهت خیر و صلاح شما سخن گفته و نخواسته که بعدا شاهد پشیمانی شما باشد.
خانم ها برای ازدواج ۸۰ درصد از روی احساسات و عواطف تصمیم گیری می کنند، به همین دلیل از دیدن خیلی از واقعیت ناتوان می شوند، که بعدها موجبات پشیمانیشان را فراهم می کند. به همین دلیل خداوند اجازه ازدواج دختران را به پدر واگذار کرده، تا در کنار احساسات سرشار و لطیف دخترانشان بتوانند با بررسی و کنترل شرایط از پشیمانی احتمالی جلوگیری کنند. پس لطفا پدرتان را دلسوز خود بدانید نه مقصر.
شما تا کنون پیش قدم بوده اید و الان نوبت اوست که اگر واقعا به شما علاقه مند است قدمی برای رسیدن به شما بردارد. فقط آمدن به خاستگاری مهم نیست، هر دختر و خانواده ای حق دارد شروطی برای ازدواج داشته باشد، که البته به گفته خودتان شروط پدرتان کاملا معمولی و در جهت صلاح شما بوده است، پس صبور باشید و اجازه دهید او نیز خود را به شما ثابت کند، البته در این مسیر شما او را مجبور به پذیرش نکنید، و بگذارید خودش تصمیم بگیرد.
از خداوند کمک بخواهید که اگر واقعا این ازدواج به صلاح شماست، خودش شرایط را برایتان محیا کند، در غیر این صورت به خواست خدا اعتماد کنید، که هیچ کس جز او از آینده ما مطلع نیست.
موفق باشید.
بیشتر بخوانید:
آسیبهای قبل از ازدواج
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}