ناشناس ( تحصیلات : لیسانس ، 32 ساله )

سلام
دختری هستم که ملاک و اولویت ازدواجم ایمان و اخلاق و خانواده بوده . تاکنون که به این سن رسیدم ، خواستگاران فراوانی داشتم و آنهایی که از نظرم مناسب بودند را به خانه مان راه دادم تا بیشتر آشنا شویم . اما نمیدانم به چه دلیل همه شان میروند و پشت سرشان را هم نگاه نمیکنند .
لازم میدانم که بگویم ، من نه از لحاظ جسمی یا ظاهری مشکلی دارم . نه اخلاق نامناسبی دارم و نه خانواده ام دارای مشکل هستند . خانواده ما ۶ نفره است و سه برادر دارم و خودم تک دختر هستم . از لحاظ سبک زندگی هم در حد متوسط هستیم .و ساده و زیبا زندگی میکنیم .
برخوردهای اولیه ما با خواستگارانم ، بسیار خوب بوده و اصلا کار به مراحلی نمی رسید که بخواهیم ، صحبتی درباره زندگی یا رسم و رسوم کنیم .
آنها می آمدند و بی دلیل می رفتند .
راستش را بخواهید ، از این وضع خسته شدم .
وقتی نگاهی به دختران اطرافم میکنم که شرایطی ضعیفتر از من دارند و ازدواج کرده اند ، غمگین میشوم .
گاهی خودم را دلداری میدهم . اما دچار استرس درونی شدم .
و همیشه از خودم میپرسم :
آخه چرا هیچ کدوم از خواستگارانم به مرحله بالاتر نمیرسه و همه میان و میرن .
درطول این همه سال ، دو مورد مناسب هم که داشتم و به مرحله صحبت با پسر ، رسید ، با تمام علاقه ای که پسرها به من پیدا کرده بودند ، اما ناگهان ، می رفتند و دیگر خبری از آنها نمیشد .
و این برای من بسیار دردناک بود .
من در گفتگوهایم با پسر ایرادی نداشتم و نه آنها ایرادی را مطرح میکردند . چون گفتگوهایم بر اساس کتابهای آقای دهنوی بود .
من تا به این سن در کلاسهای سبک زندگی اسلامی شرکت کرده ام . کتاب های گوناگون خوانده و میخوانم . کلاسهای روانشناسی و سمینارها شرکت کرده ام .
خلاصه نمیدانم چرا خواستگارانم می آیند و میروند .
به خداوند و ائمه زیاد متوسل و متوکل شدم .
اما ...
خسته شدم و از این وضع بسیار ناراحتم .
برای این شرایطم ، چه کنم ؟ شما چه راهی به من پیشنهاد میدهید ؟
ممنونم از راهنمایی تان .


مشاور (خانم قربانی)

ازدواج از عوامل کمال آدمی و تکمیل کننده دین معرفی شده و دغدغه شما برای تاخیر ازدواج کاملا طبیعی و بجاست. برخورداری از آموزش ها و اینکه حس میکنید که در برخورد با موارد ازدواج درست عمل کردید، هم نشانه توانمندی روانی و اعتماد به نفس شماست، و لازمه که به شکرانه داشتن چنین قدرت روانی، در موارد پیش امده سعه صدر بیشتری داشته باشید و خودتون رو به عنوان یک بازنده نشون ندید.
در نظر داشته باشید که ما فقط مسئول پاسخگویی و تغییر چیزهایی هستیم که در حیطه اختیار ما هستند. به نظر شما تمایل یا عدم تمایل به ادامه ارتباط خواستگاران تون در حیطه کنترل شما بوده، که در صورت ادامه نیافتن،  ناراحت هستید و خودتون رو سرزنش میکنید؟ کیس های شما افردی آزاد و مختار برای انتخاب مسیر بودن و شما فقط میتونستید با برخورد مناسب و مدیریت رفتارها، نمره منفی در ذهن انها ایجاد نکنید (البته در این مورد هم موفق عمل کردید) اما قرار نبوده که حتما آنها را وادار به ازدواج کنید. در بینش اسلامی ما مکلف به وظیف هستیم نه نتیجه. نتیجه دست خداست. اینکه خداوند بر اساس حکمت خودش ازدواج را برای شما مقدر نکرده نباید باعث ناامیدی و دلسردی شما بشه. اعتماد به خداوند شایسته یک مومن واقعی ست.در ادامه با توجه به اینکه برای رسیدن به کمال و زندگی شاد و سالم مسئول هستیم چند توصیه کاربردی و راهگشا براتون دارم:
. مانند یک دختر منتظر و چشم به راه ننشینید. کسی که توان این رو داره که در آینده، فرد دیگری رو خوشبخت کنه ابتدا باید بتونه این خوشبختی رو برای خودش فراهم کنه  و این لیاقت رو ثابت کنه. منتظر خواستگار نشستن شما رو افسرده و منزوی میکنه و خود این روحیه خودبخود باعث فراری دادن کیس های مناسب میشه. لذا با پرداختن به فعالیت های مناسب، مفید، داوطلبانه و سالم، علاوه بر افزایش نشاط خودتون، فرصت های حضور در اجتماع و دیده شدن رو افزایش بدید و بدونید که هیچ پسری به دنبال انتخاب یک دختر غمزده نیست.
برای اینکه به دلیل نداشتن کیس مناسب کمتر ضربه روحی بهتون وارد بشه، به این فکر کنید که خوشبختی مساوی ازدواج نیست،و مسیر زندگی حتما از ازدواج نمیگذره. و این مشکل فقط برای شما نیست. اگر به ازدواج خوب رسیدید که چه بهتر و اگر نرسیدید باز هم مانعی برای خوشبختی شما وجود نداره. مهم افکار و توان روحی شماست. خودتون برای رضایت و شادکامی خودتون برنامه بریزید و طبق آن عمل کنید و لذا اگر خداوند خواست و در مسیر زندگی به همراه متناسب و لایق رسیدید،  باز چیزی در زمان تنهایی تون از دست ندادید. و این رو هم بگم این روحیه و تلاش شما خودبخود باعث میشه موارد متناسب و ثابت قدم تری به سراغ تون بیان.
و بیاد داشته باشید مهم سلامت و شادابی و ارامش داشتنه  نه صرف ازدواج کردن با هرکس و در هر شرایطی.

بیشتر بخوانید:

چرا و چگونه عاشق می شویم ؟