ناشناس ( تحصیلات : فوق دیپلم ، 21 ساله )

با عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما
و تسکر از سایت خیلی خوبتون
در حال حاضر چند روزی میشود ک ذهنم بسیار آشفته است.تمامی ساعات استرس و دلهره دارم و این بخاطر این است ک هنگام خوندن نماز به طوری ک اصلا دست خودم نیس و از خودم اراده و اختیار ندارم حرف و ناسزا نسبت ب خداوند بلندمرتبه در ذهن من خطور میکند.روم سیاه از گفتن این حرفا از خودم شرمم میشه حتی همین الان ک دارم این متن رو براتون ارسال میکنم کم مونده بزنم زیر گریه و زار زار گریه کنم.از خدا خیلی میخوام ک کمکم کنه بعد از هر نمازم ذکر میگم تمام تلاشمو میکنم ک همه تکالیف مذهببمو به جا بیارم ولی دارم نابود میشم با وجود چنین افکاری
خواهش میکنم کمکم کنیین چطور میتونم خلاص بشم.خیلی میترسم از گناه کردن و شکوندن دل دیگران مدام با خودم میگویم من چه کاری کردم ک سزاوار چنین مجازاتی شدم
بازم سپاس بابت سایت خوبتون


مشاور (محمد علی رضایی)

با سلام و احترام
پرسشگر گرامی:
 ارتباط همیشه دو طرفه است، ارتباط ما با خداوند، از طرف ما است که گاهی قطع یا کمرنگ می شود؛ اما او همیشه و در همه جا با ما است. خداوند می فرماید: هرکجا باشید خداوند با شما است.[سوره حدید، 4] پس اگر رابطه ما با خداوند کم رنگ شده است باید به دنبال خللی و نقصی در خود باشیم.
گفته شده راه انس با چیزى، ارتباط زیاد داشتن با آن است و این مطلب از نقطه نظر روانشناختى امرى مسلم و غیر قابل انکار است. بنابراین باید به دنبال اموری باشیم که ما را از خداوند دور کرده است. گاهی این امور غرور و حسد و احساس بی نیازی، و دیگر گناهانی است که جایگاه آن فکر و ذهن انسان است؛ یعنی بخش اندیشه و تفکر روح ما مختل کرده است و گاهی نیز برخی از گناهان جوارحی است که توسط اعضاء و جوارح انسان انجام می گیرد و حجاب بین ما و خدا می شود.
 در وراء هر عملی که انسان انجام می دهد، نظر و تفکری خوابیده است، یا به عبارت دیگر علم مقدمه عمل است؛ باید بر در خانه دل نشست و به هر تفکر و فکری اجازه ورود نداد. اگرچه این کار شاید کمی سخت باشد ولی نتائج بسیار شیرینی دارد. گاهی افکاری که به ذهن می آید از ناحیه شیطان است که باید هرچه زودتر آنها را از خود راند چرا که به زودی انسان را وادار به عمل می کند.
خداوند می فرماید: "به راستی که شیاطین به دوستانشان الهام می کنند..."[انعام، 121] پس باید جلوی افکار شیطانی را گرفت.
"یکی از بزرگترین و مهمترین عواملی که انسان را از خداوند دور کرده و موجب غفلت می شود همین خاطرات ناخوانده است". گاهی این خاطرات غیر الاهی آن قدر بر انسان تأثیر گذار می شود که در بهترین حالات عبادی مانند نماز، حضور قلب نداریم.
باید از ابتدا جلوی رشد و نمو این خواطر را گرفت. "خاطرات با یک سلسله گفتن ها، شنیدن ها، شرکت در مجالس و خواندن برخی مجلات و.. به تدریج در ذهن ترسیم می شود و هنگامی که متراکم و فراوان شد، زمینه شوق را فراهم می کند، و در نتیجه؛ این خواطر و افکار "ملکه نفسانی" ما می شود، و از این به بعد به آسانی به ذهن می آیند و زنده نگه داشته می شوند و پیوسته انسان را از یاد خدا غافل می کنند. به همین خاطر انسان هایی که تفکر مادی دارند پیوسته به فکر مسائل لذت بخش مادی اند.[جوادی آملی، عبدالله، مراحل اخلاق در قرآن،ص 30]
آنچه گفته شد تا حدی تحلیل واقعه بود اما باید دید چاره کار چیست؟
همان طور که عرض شد باید جلوی ورود این گونه افکار را گرفت و برای طرد قسمت دیگر آن تلاش کرد. قرآن راه حلّی که می دهد؛ ( مراقبت از خود و یاد خداوند است؛ انسان باید مواظب جلسات، خواندنی ها، شنیدنی ها، خوردنی ها و پوشیدنی های خود باشد. وقتی مواظب این مطالب بود به تدریج یاد خداوند در دل او نقش می بندد و خاطره های خوب در ذهنش ترسیم می شود از این رو قرآن ذکر خداوند را برای غفلت زدایی و قرب به حق به ما می آموزد.)[ مراحل اخلاق در قرآن، ص 34] خداوند می فرماید: ای کسانی که ایمان آوردید بسیار خداوند را ذکر کنید"[احزاب، 41] وقتی ذکر کسی در دل زیاد شد به او علاقه مند شده و این علاقه، ملکه انسان می شود؛ تا به حدی که انسان در  همه حالات خود در نماز و ذکرخداوند است، چه خوش می گوید: خوشا آنان که دائم در نمازند.
پس، با یاد خداوند و کنترل مجاری نفوذ افکار آزار دهنده و توجه نکردن به آنها، زمینه پاک شدن صفحه قلب از خواطر الاهی و ترسیم خواطر خوش الاهی در ذهن و قلب انسان ایجاد می شود.
موفق و پیروز باشید.