ناشناس ( تحصیلات : لیسانس ، 25 ساله )

سلام من وهمسرم یه بچه داریم...با عشق وعلاقه شروع کردیم ..قهروبحث داشتیم اما دعوا جدی یا کتک نه..الان بعداز این چندسال همسرم میگه هنوز عشقی بهت ندارم ..چندتا راهکار گفت برای حل مشکل ولی با این که واقعا سعی کردم اونا را انجام بدم ولی هنوز نتیجه نگرفتم....اظهار محبت وعشق ورزی یا منت کشی بلد نیست ..وقتی سر یه مسئله قهر کنم یا دلخور بشم اونم قهر میکنه که چرا باهاش قهرم..خیلی پیش امده که قرار بوده بریم خرید یاتفریح ولی وقتی دوستاش تماس میگرن که برن بیرون سریع میره...رفیق باز نیس خیلی ولی میگه نمیتونم بهشون بگم نه ...واقعا خسته شدم ..فکراینکه بعداین همه سال با یه بچه هنوز عشقی نیس یا ممکنه دوستم نداشته خیلی اذیتم میکنه...لطفا کمکم کنید..ممنون


مشاور (علی محمد صالحی)

عرض سلام و احترام.
نکته اول اینکه، برخی از همسران، زندگی مشترک رو، با رمان های عشقی یا فیلمهای هندی اشتباه میگیرن، کی گفته باید تو زندگی مشترک عشق طوفانی باشه یا زن و شوهر عاشق هم باشن تا زندگی مشترک خوبی داشته باشن، فقط توی رمان ها یا فیلمهاست که عشق به اون معنا وجود داره، ولی در عالم واقعیت، محبت، صمیمت، علاقه، سعی و تلاش برای راحتی همسر و فرزندان، امید به آینده هست که وجود داره و خبری از عشق رمانتیک نیست و نخواهد بود. بنابراین این مسئله اصلا مشکلی نیست که بخوای برای حل اون دنبال راهکار باشی. مسلّمه که هر چه علاقه بیشتر باشه گذشت‏ و صمیمت هم بیشتر خواهد بود، ولی این بمعنای این نیست که باید حتما عشق رمانتیک و شاعرانه به اون معنا باشه تا زندگی مشترک شکل بگیره، زیرا عشق بمعنای واقعی اون، اصلا امکان پذیر نیست، یا بسیار کمیاب و نادره، عشق واقعی یعنی هرچه معشوق گفت، عاشق بدون هیچ چون و چرایی قبول کنه و هیچ اعتراضی نکنه، اگر معشوق گفت من دیگه به تو علاقه ای ندارم و میخوام با فلانی باشم، عاشق باید بپذیره در حالی که در زندگی مشترک زن و شوهر هر دو انتظارات و خواسته هایی دارند که اگر برآورده نشه احساس ناامیدی میکنن. پس اولا، اینکه بعضی فکر میکنن در زندگی مشترک حتما باید عشق به اون معنا باشه، یک تصور اشتباهه، ثانیا خودت گفتی که «با عشق وعلاقه شروع کردیم»، یعنی شاید بین شما عشق شاعرانه ای که فقط در داستانهاست نباشه، ولی مطمئن باش صمیمیت و علاقه ای که لازمه زندگی مشترکه، بین شما جریان داره.
نکته دیگه اینکه، ازدواج خوب و موفقیت آمیز وجود داره، اما ازدواج بی عیب و نقص ممکن نیست. یعنی هر ازدواج موفق و پایداری، شامل متعهد شدن بی قید و شرط نسبت به یک فرد ناکامله. چون هیچ کدوم از ما کامل و بی عیب و نقص نیستیم، و اگه انتظار داشته باشیم که همسر ما کامل باشه و هیچ عیب و نقصی نداشته باشه، یا برعکس همسرمون، چنین انتظاری رو از ما داشته باشه، که بدون عیب و نقص و کامل باشیم، انتظار نابجاییه. منظورم اینه، اینکه که گفتی «اظهار محبت وعشق ورزی یا منت کشی بلد نیست ..وقتی سر یه مسئله قهر کنم یا دلخور بشم اونم قهر میکنه»، اولا تو چند تا مرد رو میشناسی که تو این زمینه ها بتونن رضایت زنشون رو کسب کنن، و این مشکل همه مردهاست، ثانیا باید همسرت رو با وجود این ویژگیها بپذیری و قبول کنی، همونطور که شوهرت هم باید، تو رو با تمام ویژگیهای مثبت و منفی بپذیره و توقع یک همسر کامل و بدون عیب ونقص رو نداشته باشه، چون همچین کسی وجود نداره. زیرا همه مردها و زنها انسان های ناکاملی هستن. بنابراین راجب این هم که گفتی «فکر اینکه بعد این همه سال با یه بچه هنوز عشقی نیس یا ممکنه دوستم نداشته خیلی اذیتم میکنه»، باید توجه کنی که اولا این همه سال نیست و حدود چهار ساله، ثانیا شاید عشق شاعرانه و هندی نباشه، ولی مطمئن باش شوهرت به تو علاقه و محبت داره، و تو رو دوست داره، حتی اگه ابراز نکنه یا خودش هم توجه نداشته باشه.
موفق و شاد و پیروز باشی.

بیشتر بخوانید:
مقدمه ای بر روان شناسی عشق