ناشناس ( تحصیلات : فوق لیسانس ، 27 ساله )

با سلام وقت بخیر
دختری هستم. از زمانی که درسم تمام شد مادررم روزی چند بار می گوید اینهمه خرجت کردیم بیکار هستی، افسرده ای مشکل داری، هیچ کس از تو خوشش نمی آید. یکی دو کار پیدا کردم که به علت عدم رضایت پدر و مادرم نرفتم. تمام موقعیت های ازدواجم را از دست داده ام، خواستگارانم به گونه ای بودند که هر دختر یا خانواده ای آرزوی همچین موقعیت هایی را داشتند ولی به علت اینکه خانواده ام پشتم نیستند ردشان کردم و تمام موقعیت هایم را از دست داده ام. از طرفی هیچ پولی به من نمیدهند که بیرون بروم، نزدیک دو ماه است جایی نرفته ام. از شما درخواست دارم راهنماییم کنید آیا می توانم گردنبد طلای خود ا بفروشم تا بتوانم به دنبال کار بروم؟


مشاور (علی محمد صالحی)

سلام و عرض ادب.
منظورت از اینکه میگی «خانواده ام پشتم نیستند»، مشخص نیست، چون هر خونواده ای میخوان که فرزندشون ازدواج کنه و خوشبخت بشه، و بعیده خانواده تو هم با ازدواجت مخالف باشن، اما اینکه میگی چون خانوادم پشتم نیستند خواستگارهام رو رد کردم، مشخص نیست. اما در هر صورت، موفقیت تو در زندگی به خودت بستگی داره، هر چند که خانواده، مسائل مالی و چیزهای دیگه تاثیر گذار هستند ولی نقش اصلی بر عهده خودته، و اگه خودت مصمم، با اراده و با انگیزه باشی حتی با وجود کم لطفی ها، یا تلخ زبانی اطرافیان، یا مسائل دیگه مطمئن باش که در زندگی موفق میشی. بنابراین تنها مانع پیشرفت تو، خودت هستی نه مادرت یا دیگران. قضیه زیر بهتر میتونه این نکته رو بیان کنه. «یک روز وقتی کارمندان به اداره رسیدند، اطلاعیه بزرگی را در تابلو اعلانات دیدند که روی آن نوشته شده بود: دیروز فردی که مانع پیشرفت شما در این اداره بود درگذشت! شما را به شرکت در مراسم تشییع جنازه که ساعت ۱۰ صبح در سالن اجتماعات برگزار می شود دعوت می کنیم! در ابتدا، همه از دریافت خبر مرگ یکی از همکارانشان ناراحت می شدند اما پس از مدتی، کنجکاو می شدند که بدانند کسی که مانع پیشرفت آن ها در اداره می شده که بوده است. این کنجکاوی، تقریباً تمام کارمندان را ساعت ۱۰ به سالن اجتماعات کشاند. رفته رفته که جمعیت زیاد می شد هیجان هم بالا رفت. همه پیش خود فکر می کردند: این فرد چه کسی بود که مانع پیشرفت ما در اداره بود؟ به هرحال خوب شد که مرد! کارمندان در صفی قرار گرفتند و یکی یکی از نزدیک تابوت رفتند و وقتی به درون تابوت نگاه می کردند ناگهان خشکششان می زد و زبانشان بند می آمد.
آینه ایی درون تابوت قرار داده شده بود و هر کس به درون تابوت نگاه می کرد، تصویر خود را می دید. نوشته ای نیز بدین مضمون در کنار آینه بود: (تنها یک نفر وجود دارد که می تواند مانع رشد شما شود و او هم کسی نیست جز خود شما. شما تنها کسی هستید که می توانید زندگی تان را متحول کنید. شما تنها کسی هستید که می توانید بر روی شادی ها، تصورات و وموفقیت هایتان اثر گذار باشید. شما تنها کسی هستید که می توانید به خودتان کمک کنید) زندگی شما وقتی که رئیستان، دوستانتان، والدینتان، شریک زندگی تان یا محل کارتان تغییر می کند، دستخوش تغییر نمی شود. زندگی شما تنها فقط وقتی تغییر می کند که شما تغییر کنید، باورهای محدود کننده خود را کنار بگذاریدو باور کنید که شما تنها کسی هستید که مسوول زندگی خودتان می باشید. مهم ترین رابطه ای که در زندگی می توانید داشته باشید، رابطه با خودتان است. خودتان امتحان کنید.»
نکته دیگه ای که باید حتما بهش توجه کنی اینه که، باید تو زندگی هدف داشته باشی، اگه تو زندگیت هدف نداشته باشی مبتلا به روزمرگی، کِسلی، تنبلی و خدای ناکرده افسردگی میشی. با توجه به شرایط و امکانات فعلیت باید برای خودت اهداف کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت مشخص کنی و با جدیت و پشتکار اون اهداف رو دنبال کنی. از جمله اهدافت میتونه پیدا کردن شغل مناسب، ازدواج کردن، کسب مهارتهای جدید و کاربردی، و... باشه.
راجع به اینکه پرسیدی «آیا می توانم گردنبد طلای خودم را بفروشم تا بتوانم به دنبال کار بروم؟»، این به خودت مربوطه، ولی گردنبندت یه سرمایه است و منطقی نیست که سرمایه ات رو در مسیر دنبال کار رفتن مصرف کنی، اگر بر فرض اونو بفروشی برای اینکه سرمایه یه کار یا شغل بکنی منطقیه، بشرطی که اون شغل یا کار با جزئیات اون، دقیق مشخص و معین شده باشه بعد بفروشی، ولی اینکه بفروشی برای اینکه دنبال کار بری، از بین بردن سرمایه خودته و وقتی فروختی مسلماً پول اون تموم میشه بدون اینکه دستآورد قابل توجهی برای تو داشته باشه. و نکته اساسی و مهم دیگه ای که در موفقیت هر فردی نقش با اهمیتی داره بحث اعتماد به نفسه، یعنی اگه تو اعتماد به نفس بالایی داشته باشه که حتما هم داری، دیگه براحتی از حرف اطرافیان ناراحت نمیشی، اهداف بزرگی رو برای خودت مشخص میکنی، از شکست نمیترسی و ... . در هر حال من چند تمرین برای افزایش اعتماد به نفس بیان میکنم.
  • نگاه کردن به چشمان دیگران را تمرین کنید.
  • سرعت راه رفتنتان را 25%تندتر کنید. حرکات بدن نتیجه واکنش ذهن است. آدمهای با اعتماد به نفس راه رفتنشان کمی شبیه به دویدن است، انگار به جای مهمی می روند و یا کار مهمی دارند.
  • بلند و جدی حرف بزنید.
  • در جمع نظر بدهید.
  • خندان باشید. لبخند شما بهترین دارو برای کمبود اعتماد به نفس است
  • سعی کنید همیشه بهترین لباسها را بپوشید.
  • در برابر هر کاری که برایتان انجام میدهند لفظ متشکرم را بکار ببرید.
  • هیچگاه خود را با دیگران مقایسه نکنید.
  • همیشه با زبان مثبت با دیگران هم صحبت شوید.
  • همیشه اطلاعاتتون رو درهر زمینه ای بالا ببرین و به روز باشین
  • نه گفتنِ به جا و به موقع رو تمرین کنین
  • هر روز روی یه تیکه کاغذ عبارت های تاکیدی برای بالا بردن اعتماد به نفس رو بنویسین بذارین جلوی چشمتون و باصدای بلند برای خودتون تکرارکنین تا ملکه ی ذهنتون بشه و در ضمیرناخودآگاهتون حک بشه، و حتی جلوی آینه به خودتون نگاه کنین و اون ها رو به خودتون بگین اولش سخته ولی صد در صد جواب میده، عباراتی مثل:
من مخلوق خالق یکتاهستم
من اشرف مخلوقات هستم
من حتما برای هدفی بزرگ آفریده شده ام
من دوست داشتنی هستم
من زیباهستم، من خودم رادوست دارم ...
موفق و شاد و پیروز باشید.

بیشتر بخوانید:
کسب اعتماد به نفس و تقویت اراده