ناشناس ( تحصیلات : لیسانس ، 27 ساله )

مجردم از وقتی یادم میاد به خاطر خانوادم ضربه خوردم دوم ابتدایی به خاطر اعتیاد پدرم با مینی بوس تصادف کردم و سالها با عواقبش جنگیدم لحظه اتخاب رشته دبیرستان برخلاف میلم با اصرار اونا رفتم انسانی پنج سال تمام تک تک اعضای خانوادم با درخواستهای بیجاو اصرار و اجبار سالهای عمرمو تباه کردن مادرم همیشه جلو چشمم از بابام کتک خورد پدرم هر روز فحش نثارم می کنه و نفرین میکنه برادرم که سه سال کوچکتره کتکم میزنه و فحشم میده و بهم میگه ترشیده تو خونه کپک زدی تو تمام عمرم همیشه مانعم شدم که با دوستام بگردم و کم کم تنها شدم خیلی سال پیش قصد ازدواج با پسرداییم داشتم و اونم عاشقم بود نذاشتن و اون الان بچه داره و من دارم کتک میخورم هیچ امیدی ندارم تمام مدت سعی میکنم بهشون محبت کنم با وجود بیکاریم تنها بچه ای هستم که به درد پدرمادر خورده برا مادرم ظرفشویی خریدم پدرم ولخرجه حقوقشو گرفتم سه ساله دارم اقساطشونو میدم و هیچ وقت ازشون چیزی نخواستم شدم خار چشم خانوادم کافیه یه لقمه غذا بخورم اشتهام کم شده 15کیلو وزن کم کردم دیگه میلی به درس خوندن برا ادامه تحصیل ندارم تمام وجودم نا امیدیه نمیدونم باور می کنید که من اگر رو زمین نشسته باشم هم فحش میخورم از فرار و خودکشی می ترسم


مشاور (خانم ضیایی)

سلام و احترام خدمت شما پرسشگرگرامی. وضعیتی را که در آن به سر می برید را درک می کنم. ان شاالله صحبت هایم راهگشایتان باشد. بیان کردین "دختری 27 ساله و مجرد هستید که در خانه شرایط نا به سامانی دارید و بسیار بی انگیزه و ناامید هستید"نکاتی را خدمتتان عرض می کنم:
- در وهله ی اول، خودتان را دوست باشته باشید و همانطور که هستید با تمام نقاط قوت و ضعفتان بپذیرید. مجرد بودن خود را یک نقص و عیب فرض نکنید بلکه به سال های عمرتان که زندگی سالم و شرافت مندانه ای داشته اید ببالید و افتخار کنید. تا وقتی خودتان را به عنوان یک موجود باارزش نپذیرید و تجرد بودن و افزایش سنتان را سرزنش کنید، نمی توان از دیگران انتظار رفتار درستی داشته باشید.
- اینکه برادر کوچکترتان گاهی به شما بی احترامی می کند، ریشه در رفتار شما دارد. یعنی اینکه من به دیگران اجازه می دهم تا چه اندازه می توانید به حریم من وارد شوید. مثلا تا زمانیکه رفتار منفعلانه داشته باشم دیگران هم از رفتار من سواستفاده می کنند ولی وقتی رفتار جرات مندانه و قاطعانه داشته باشم و بدون اینکه پرخاشگری کنم خیلی محکم و قاطع بگویم" حق نداری به خواهر بزرگترت توهین کنی "به طوری که در کلام و چهره و زبان بدنم این جرأت مندی نمایان باشد، اطرافیان هم حساب کار دستشان می آید.
- البته انتظار نداریم فردی که یک عمر رفتار منفعلانه داشته و در مقابل هر توهینی در خود فرورفته، یک شبه بخواهد تغییر موضع دهد. بلکه نیازمند هست شما بزرگوار مهارت های زندگی را در آموزشگاه های مختلف که برگزار می شود فراگیرید و با تکرار و تمرین و به تدریج بتوانید رفتار خود را تغییر دهید. راستش ما نمی توانیم رفتار دیگران را تغییر دهیم تنها کاری که از دستمان بر می آید این هست که افکار و رفتار خودمان را تغییر دهیم و چه بسا با تغییر من، رفتار دیگران هم با من تغییر می کند.
- افرادی که به دیگران توهین می کنند، آن ها خود مشکل دارند و چه بسا در زندگی رنج و آسیب هایی زیادی متحمل شدند و حالا آن احساسات ناخوشایند را به شما انتقال می دهند. هر پدر و مادری فرزند خود را دوست دارد ولی گاهی ناخواسته به خاطر شرایط بغرنجی که خود در طول زندگی داشته، ممکن هست رفتار ناملایمی داشته باشند. البته جسارت و توهین دیگران چیزی از ارزش وجودی شما بزرگوار کم نمی کند چه بسا درک و صبوری شما را افزایش می دهد که آن ها را با تمام خصوصیات خوب و بد، به عنوان پدر و مادری محترم بپذیرید. بنابراین افکار خود را از اینکه مثلا "پدرم من را دوست ندارد"، به سمت اینکه "رفتارهای پدرم به خاطر اعتیاد هست و مواد مخدر باعث شده که حالت طبیعی نداشته باشد"تغییر دهید. در واقع ما وقتی به بعضی افراد به چشم بیمار نگاه کنیم، پذیرش بعضی رفتارهای آن ها برای ما راحت تر است. البته منظور من این نیست که خود را محکوم به این زندگی بدانید اتفاقا من نقش شما را بسیار فعال و تاثیرگذار می دانم، و برای سازگاری بهتر با این شرایط نیازمند افکارهایی تسهیل کننده هستید که حال شما را بهتر کند و نه اینکه بدتر.
- در زندگی برای این که بتوانید به خودتان کمک کنید و از مشکلات بگذرید، باید انعطاف داشته باشید. آدم های موفق تنها افرادی با بهره ی هوشی بالا نبوده اند بلکه افرادی بوده اند که انعطاف داشته اند و توانسته اند با شرایط مختلف خود را وفق بدهند. اگر نتوانید خودتان را با افراد و موقعیت های اطراف تا حدی که لازم است وفق بدهید، نمی توانید حرکت کنید؛ بنابراین با تحقیر دیگران، خودتان را نبازید و دست از تلاش برای موفقیت برندارید.
- هر بحرانی می تواند موقعیتی باشد برای پیش رفتن برای پریدن و پیشرفت. یعنی شرایطی که در آن قرار دارید باید انگیزه ی شما را برای بالا بردن جایگاه و موقعیتتان بیشتر کند تا خود را محکوم به سرنوشت ندانید و نقش و تاثیر خود را غالب فرض کنید و برای آینده برنامه بریزید و با ادامه تحصیل خود، به اهداف و آرمان هایتان برسید. و در نهایت با توجه به کاهش وزن و افکار ناامید کننده ای که در وجود شما بزرگوار هست بهتره به یک روانشناس مراجعه کنید. وقتی همه چیز روبه راه است که امیدواری معنا ندارد، امید زمانی ارزشمند است که همه چیز در بدترین شرایط است .پس هیچ وقت ناامید نشوید به ویژه در اوج تاریکی و تنهایی و تلخی.
با آرزوی بهترین ها برای شما دوست گرامی

بیشتر بخوانید:
علامت مخصوص من احترام بگذارید!