مشاوره خانواده: به شدت احساس تنهایی می کنم، خیلی من و همسرم با هم اختلاف داریم. چیکار کنم؟
ناشناس ( تحصیلات : دیپلم ، 31 ساله )
سلام شوهرم باهم حرف نمیزنه و به شدت احساس تنهای می کنم خیلی باهم اختلاف داریم همیشه باهم بحث می کنیم و هم دیگه رو درک نمی کنیم تازه باهم یه کم بهتر شده بودیم خودم خرابش کردم ازم خواست یه جارو نرم ولی رفتم خوب نمیشد نرفت به خاطر بچه ها رفتم براش تو ضیح دادم دلیل رفتن گفتم ولی اصلا هیچی نمیکه نمیدونم چیکار کنم. تو این سال ها همش بحث و اختلافبوده
مشاور (علی محمد صالحی)
عرض سلام و احترام.
نکته اول اینکه اگر به سوال شما با تاخیر جواب داده میشه متاسفم، البته سوال تون بتازگی به بخش خانواده منتقل شده و قبل از این، در دسترس ما نبود که بتونیم جواب بدیم، ظاهرا شما سوالتون رو از بخش دیگه ای پرسیدید و چون سوال شما مربوط به خانواده بوده، به این بخش منتقل شده. نکته بعد اینکه واقعا برای یک زن سخته که همسرش باهاش حرف نزنه یا کم صحبت کنه، و همینطور که اشاره کردی این رفتار مرد موجب میشه تا خانم احساس تنهایی زیادی بکنه. با توجه به اینکه مدت قابل توجهی از زمانی که شما سوال پرسیدی گذشته من نمیدونم در حال حاضر روحیه شما چطوره، امیدوارم که مسئله قبلی برطرف شده باشه و سرحال و بانشاط باشید، اما به هرحال باید توجه کنی که در زندگی مشترک بدلایل گوناگونی، بین زن و شوهر اختلاف و تنشهایی پیش میاد، و به تعبیر دیگه زندگی مشترک پُر از آرامش، تنهایی، تنش، صمیمیت، یأس و لذته، یعنی احساس ها و هیجانات خوب و بد، مثبت و منفی، در کنار هم وجود دارن، گاهی حال ما خوبه، و گاهی بخاطر یک قضیه یا داستانی حال ما خیلی بده و ناراحتیم، یا احساس تنهایی و ناامیدی میکنیم .
در این جملاتی که بیان کردی هم درد رو بیان کردی و هم خودت درمانش هم گفتی، بقول حافظ که میگه: «دردم از یار است و درمان نیز هم دل فداى او شد و جان نیز هم»؛
منظورم اینه که گفتی «خیلی باهم اختلاف داریم همیشه باهم بحث می کنیم و هم دیگه رو درک نمی کنیم»، در واقع علت اصلی اختلافها همینه که هر کدوم از همسران به فکر خودشه و میخواد نیازهای خودش برآورده بشه، و نمیتونه یا نمیخواد طرف مقابلش رو درک کنه یا به نیازهای اون هم اهمیت بده، در حالیکه، این نهایت خودخواهی ماست که همسرمون رو تنها برای رفع نیازهای خودمون بخواهیم و او را تا سرحد ابزار برآوردن خواسته هایمان پایین بیاریم و به نیازها و خواسته های خودش، هرگز توجهی نداشته باشیم و برایمان مهم نباشه که خود او هم خواسته هایی داره. نمیخوام بگم تو مقصری، یا خودت کوتاهی میکنی، اصلا، بصورت کلی دارم میگم. و میدونم که معمولا ما مردها در این زمینه کوتاهی بیشتری میکنیم. اما دقیقا نقطه مقابل این مسئله، چیزی هست که باعث میشه عشق میون زن و شوهر شکوفا و عمیق بشه، یعنی اگر اونها بتونن همدل باشن و به نیازهای همسرشون هم توجه کنن و از راه همدلی اوضاع را روبراه کنند، باعث آرامش و رضایتمندی بیشتری در زندگی مشترک اونها میشه. البته نیازهای منطقی و درست همسر، نه هر چیزی که همسرمون درخواست داره. خلاصه اینکه در شرایط حاضر تو نمیتونی همسرت رو تغییر بدی و کاری کنی که نیازهای تو هم، مثل نیازهای خودش، براش مهم باشه و سعی کنه نیازهای تو رو هم مثل نیاز به صحبت و گفتگو یا... برآورده کنه، و در یک کلمه تو رو درک کنه، اما تو میتونی همسرت رو درک کنی، و به نیازهاش توجه کنی و خودت رو جای اون بذاری . چون یکی از دلایل ادامه یافتن اختلاف بین زن و شوهر اینه که همدیگه رو درک نمیکنن، بنابراین وقتی یکی از اونا این چرخه رو به هم بزنه، و همسرش رو درک کنه و خودش رو تغییر بدهد، بتدریج این رفتار مثبت، بر روی طرف مقابل هم تاثیر میذاره، و اون هم کم کم نشونه های مثبتی از خودش بروز میده. مثلا برفرض من همسرم رو درک کنم که از صبح تا حالا بیرون بوده و خسته شده، بنابراین وقتی اومد خونه من به او اجازه بدم تا نیم ساعتی آرامش داشته باشه و در این نیم ساعت موضوع چالش برانگیزی رو مطرح نکنم یا شروع نکنم به گله و شکایت از شیطنت بچه ها یا... .
به بیان دیگه، بهترین و اساسی ترین روش، برای ایجاد تغییر مثبت در شوهرت، اینه که رفتارها و عکس العمل هایی که باعث بروز واکنش منفی در همسرت میشه رو پیدا کنی، و سعی کن اونا رو در وجود خودت برطرف کنی، وقتی ما خودمون رو تغییر دادیم همسرمون هم تغییر میکنه. مثلا همین موضوع که مطرح کردی «ازم خواست یه جا رو نرم ولی رفتم»، خوب معلومه که اگه یک زن درست برخلاف نظر شوهرش رفتار کنه، طبیعتا شوهرش خیلی ناراحت میشه، و شوهر از این رفتار همسرش این برداشت رو میکنه که او اصلا به من و حرفهایی که میزنم هیچ اهمیتی نمیده و براش اصلا مهم نیستم، بنابراین اون هم در مقابل، رفتارهای نامناسبی رو انجام میده. خصوصا برای مردها که، حفظ اقتدارشون براشون خیلی مهمه، یعنی اینکه احساس کنن تو خونه حرف اونا خریدار داره و رئیس خونه اونا هستن و بقیه وقتی میخوان کاری انجام بدهند یا جایی برن از اونا اجازه میگیرن و....، البته میدونم خودت هم متوجه اشتباهت شدی، و گذشته هم اسمش روشه، گذشته دیگه، و میتونی به این قضیه به عنوان یک تجربه ارزشمند نگاه کنی و سعی کنی در آینده دیگه تکرار نشه، همچنین میتونی بجای اینکه بخوای رفتارت رو توجیه کنی یا پای بچه ها رو وسط بکشی، اگر قبول داری که اشتباه کردی صادقانه و شفاف عذرخواهی کنی. یک مادر نباید حتی بخاطر فرزندانش هم، اقتدار پدر رو تو خونه زیر سوال ببره، یا به حرف همسرش گوش نکنه، چون پیامد این رفتار مادر، برای بچه ها هم خیلی منفی و نامناسب خواهد بود. خلاصه اینکه تصمیم بگیر بخاطر خدا هم که شده، خودت صرفنظر از اینکه همسرت تغییر میکنه یا نه، تغییر کنی و به داشته های خودت از جمله حضور فرزندانت و دیگر نعمتهایی که داری فکر کنی و فرد متفاوتی بشی.
موفق و شاد باشی.
بیشتر بخوانید:
اختلافات زن و شوهر و راه حل آن
نکته اول اینکه اگر به سوال شما با تاخیر جواب داده میشه متاسفم، البته سوال تون بتازگی به بخش خانواده منتقل شده و قبل از این، در دسترس ما نبود که بتونیم جواب بدیم، ظاهرا شما سوالتون رو از بخش دیگه ای پرسیدید و چون سوال شما مربوط به خانواده بوده، به این بخش منتقل شده. نکته بعد اینکه واقعا برای یک زن سخته که همسرش باهاش حرف نزنه یا کم صحبت کنه، و همینطور که اشاره کردی این رفتار مرد موجب میشه تا خانم احساس تنهایی زیادی بکنه. با توجه به اینکه مدت قابل توجهی از زمانی که شما سوال پرسیدی گذشته من نمیدونم در حال حاضر روحیه شما چطوره، امیدوارم که مسئله قبلی برطرف شده باشه و سرحال و بانشاط باشید، اما به هرحال باید توجه کنی که در زندگی مشترک بدلایل گوناگونی، بین زن و شوهر اختلاف و تنشهایی پیش میاد، و به تعبیر دیگه زندگی مشترک پُر از آرامش، تنهایی، تنش، صمیمیت، یأس و لذته، یعنی احساس ها و هیجانات خوب و بد، مثبت و منفی، در کنار هم وجود دارن، گاهی حال ما خوبه، و گاهی بخاطر یک قضیه یا داستانی حال ما خیلی بده و ناراحتیم، یا احساس تنهایی و ناامیدی میکنیم .
در این جملاتی که بیان کردی هم درد رو بیان کردی و هم خودت درمانش هم گفتی، بقول حافظ که میگه: «دردم از یار است و درمان نیز هم دل فداى او شد و جان نیز هم»؛
منظورم اینه که گفتی «خیلی باهم اختلاف داریم همیشه باهم بحث می کنیم و هم دیگه رو درک نمی کنیم»، در واقع علت اصلی اختلافها همینه که هر کدوم از همسران به فکر خودشه و میخواد نیازهای خودش برآورده بشه، و نمیتونه یا نمیخواد طرف مقابلش رو درک کنه یا به نیازهای اون هم اهمیت بده، در حالیکه، این نهایت خودخواهی ماست که همسرمون رو تنها برای رفع نیازهای خودمون بخواهیم و او را تا سرحد ابزار برآوردن خواسته هایمان پایین بیاریم و به نیازها و خواسته های خودش، هرگز توجهی نداشته باشیم و برایمان مهم نباشه که خود او هم خواسته هایی داره. نمیخوام بگم تو مقصری، یا خودت کوتاهی میکنی، اصلا، بصورت کلی دارم میگم. و میدونم که معمولا ما مردها در این زمینه کوتاهی بیشتری میکنیم. اما دقیقا نقطه مقابل این مسئله، چیزی هست که باعث میشه عشق میون زن و شوهر شکوفا و عمیق بشه، یعنی اگر اونها بتونن همدل باشن و به نیازهای همسرشون هم توجه کنن و از راه همدلی اوضاع را روبراه کنند، باعث آرامش و رضایتمندی بیشتری در زندگی مشترک اونها میشه. البته نیازهای منطقی و درست همسر، نه هر چیزی که همسرمون درخواست داره. خلاصه اینکه در شرایط حاضر تو نمیتونی همسرت رو تغییر بدی و کاری کنی که نیازهای تو هم، مثل نیازهای خودش، براش مهم باشه و سعی کنه نیازهای تو رو هم مثل نیاز به صحبت و گفتگو یا... برآورده کنه، و در یک کلمه تو رو درک کنه، اما تو میتونی همسرت رو درک کنی، و به نیازهاش توجه کنی و خودت رو جای اون بذاری . چون یکی از دلایل ادامه یافتن اختلاف بین زن و شوهر اینه که همدیگه رو درک نمیکنن، بنابراین وقتی یکی از اونا این چرخه رو به هم بزنه، و همسرش رو درک کنه و خودش رو تغییر بدهد، بتدریج این رفتار مثبت، بر روی طرف مقابل هم تاثیر میذاره، و اون هم کم کم نشونه های مثبتی از خودش بروز میده. مثلا برفرض من همسرم رو درک کنم که از صبح تا حالا بیرون بوده و خسته شده، بنابراین وقتی اومد خونه من به او اجازه بدم تا نیم ساعتی آرامش داشته باشه و در این نیم ساعت موضوع چالش برانگیزی رو مطرح نکنم یا شروع نکنم به گله و شکایت از شیطنت بچه ها یا... .
به بیان دیگه، بهترین و اساسی ترین روش، برای ایجاد تغییر مثبت در شوهرت، اینه که رفتارها و عکس العمل هایی که باعث بروز واکنش منفی در همسرت میشه رو پیدا کنی، و سعی کن اونا رو در وجود خودت برطرف کنی، وقتی ما خودمون رو تغییر دادیم همسرمون هم تغییر میکنه. مثلا همین موضوع که مطرح کردی «ازم خواست یه جا رو نرم ولی رفتم»، خوب معلومه که اگه یک زن درست برخلاف نظر شوهرش رفتار کنه، طبیعتا شوهرش خیلی ناراحت میشه، و شوهر از این رفتار همسرش این برداشت رو میکنه که او اصلا به من و حرفهایی که میزنم هیچ اهمیتی نمیده و براش اصلا مهم نیستم، بنابراین اون هم در مقابل، رفتارهای نامناسبی رو انجام میده. خصوصا برای مردها که، حفظ اقتدارشون براشون خیلی مهمه، یعنی اینکه احساس کنن تو خونه حرف اونا خریدار داره و رئیس خونه اونا هستن و بقیه وقتی میخوان کاری انجام بدهند یا جایی برن از اونا اجازه میگیرن و....، البته میدونم خودت هم متوجه اشتباهت شدی، و گذشته هم اسمش روشه، گذشته دیگه، و میتونی به این قضیه به عنوان یک تجربه ارزشمند نگاه کنی و سعی کنی در آینده دیگه تکرار نشه، همچنین میتونی بجای اینکه بخوای رفتارت رو توجیه کنی یا پای بچه ها رو وسط بکشی، اگر قبول داری که اشتباه کردی صادقانه و شفاف عذرخواهی کنی. یک مادر نباید حتی بخاطر فرزندانش هم، اقتدار پدر رو تو خونه زیر سوال ببره، یا به حرف همسرش گوش نکنه، چون پیامد این رفتار مادر، برای بچه ها هم خیلی منفی و نامناسب خواهد بود. خلاصه اینکه تصمیم بگیر بخاطر خدا هم که شده، خودت صرفنظر از اینکه همسرت تغییر میکنه یا نه، تغییر کنی و به داشته های خودت از جمله حضور فرزندانت و دیگر نعمتهایی که داری فکر کنی و فرد متفاوتی بشی.
موفق و شاد باشی.
بیشتر بخوانید:
اختلافات زن و شوهر و راه حل آن
مشاوره مرتبط
تازه های مشاوره
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}