همسرم ازم پول میخواد؛ چیکار کنم؟
ناشناس ( تحصیلات : لیسانس ، 23 ساله )
سلام وقت بخیر. ممنون که همیشه وقت میذاری. 6 ماهه ازدواج کردم چند روزی میشه که با راهنمایی مشاوره بسیار خوب راسخون خونه استیجاریمون رو تخلیه کردیم و به یکی از اپارتمان های پدرم اومدیم. همسرم وضع مالی بسیار بدی داره و کلی بدهی بالا اورده، نیمی از پول پیش خونه قبلیمون رو من وام گرفته بودم و نیمی از اون هم متعلق به مادرم بود بماند که تمام قسط های وام عقب افتاده و پدرم یک سوم اون رو تا الان پرداخت کرده. همسرم هیچ محبتی به من نمیکنه و ما مثل دو تا هم خونه زندگی میکنیم و من فقط یه ابزارم که هر وقت نیاز جنسی داره یا پول میخواد میاد سراغم. از روزی که پول پیش رو گرفتم همسرم شده بمب احساسات و مدام میگه طلبکارا میان میگیرنم و... تا من همین یه کم پس انداز رو بدم جای بدهی در حالی که میدونم اگر این پول رو بدم دیگه هیچی برامون نمیمونه و باید کاسه گدایی توی شهر دست بگیرم الان چند هفته است که حتی پیاز هم نتونستم برای خونه بخرم همسرم که یه هزار تومنی نداره خودم هم نمیخوام تنها سرمایه زندگیمون رو از دست بدم. همسرم یه مغازه گوشی فروشی داره که توش هر چیزی ممکنه پیدا بشه به جز گوشی . تمام سرمایه مغازش محدود شده به چند تا هندزفری و قاب و .... من ازش خواستم اجناس مغازشو بفروشه منم این پول رو بدم باهاش یه مغازه دیگه بزنیم چون در حال حاضر مغازش تار عنکبوت بسته و فقط اجاره باید بدیم. اما اون اصرار داره که من بدهیاشو بدم تو رو خدا راهنماییم کنید من باید چکار کنم؟ خودم تصمیمم اینه ازش جدا شم چون واقعا دیگه نمیتونم زندگی با فقر رو ادامه بدم من ۲۲ سال خونه پدرم توی رفاه کامل زندگی کردم هر وقت هر چیزی اراده کردم داشتم اما الان ۶ ماهه که تو فقر مطلق دارم سر میکنم نه پول نه تفریح نه محبت. مدام بد اخلاقیاش رو باید تحمل کنم حتی به نظافتش هم اهمیت نمیده همیشه پاهاش بو میده وقتی بهش میگم پاهاتو بشور میگه ولم کن بدبختم هزار تا بدهی دارم من دارم سکته میکنم تو میگی پاهامو بشورم؟ تا قبل از اینکه جابجا بشیم و این پول رو بگیریم پدرم و مادرم تمام بدهیاش رو میدادن اما من دیگه خجالت میکشم حتی مواد غذاییمون رو هم پدرم میاره همسرم قدر نمیدونه که هیچ مدام طلبکارم هست میگه مگه من گفتم پول بدن یا چیزی بیارن. پدرو مادرم با این ازدواج سخت مخالف بودن اما الان انقدر بهش احترام میذارن که اطرافیان خانوادمو سرزنش میکنن اما همسرم مدام طلبکاره و از هر حرکتشون میخواد یه داستان بسازه. خانواده من توی شهر بسیار مطرح هستن میترسم طلاقم خدشه ای به موقعیت ایشون بزنه ولی واقعا بریدم دیگه تحمل ندارم موهام اندازه ۲۰ سال سفید شده تو این مدت. من واقعا باید چکار کنم؟
مشاور (احسان فدایی)
با سلام و سپاس از همراهی شما با مشاورین «راسخون»، از اینکه ما را به عنوان راهنمای خود انتخاب نمودید سپاسگزاریم.
بابت وضعیت پیش آمده واقعاً متأسفیم و در کنار مضجع شریف و نورانی کریمه اهلبیت حضرت فاطمه معصومه (سلاماللهعلیها) و در هر مکان و زمانی که حال دعایی پدید آید، مکرراً برای شما و گشایش در کار شوهرتان دعا می کنیم تا این مشکل ختم به خیر گردد. اگر شوهرتان فردی تنبل و تن پروری نیست طبیعتاً ادب اسلامی اقتضا می کند که شما برای کاریابی و اشتغال شوهرتان تلاش کنید و به سهم خود در حل این مشکل وی را یاری کنید. بودن شما در این وضعیت و حمایت و پشتیبانی از شوهرتان وظیفة اخلاقی شماست. اگر او را رها کنید به ضرر خود و خانواده تان است. این را هم بدانید، همان طور که تلاش و کوشش شبانهروزی انسان را به هدفش نزدیک میکند، دعا و توسل نیز در این خصوص بسیار کارساز است. امام علی(علیه السلام) در روایتی میفرماید: «الدُّعَاءُ تُرْسُ الْمُؤْمِنِ وَ مَتَى تُکْثِرْ قَرْعَ الْبَابِ یُفْتَحْ لَکَ» (1)؛ «دعا سپر مؤمن است، و هر گاه بسیار درى را کوبیدى به روى تو باز شود». پس، همواره به خداوند توکل کنید و با دعا و توسل به حضرات معصومین (علیهمالسلام) موجبات حل مشکلات خود و شوهرتان را فراهم آورید. البته میتوانید به اعضای خانواده و دیگر افراد مؤمن بسپارید که برای بهبود وضعیت زندگی تان دعای خیر کنند که دعا آنها بیاثر نیست. به شوهرتان قوت قلب بدهید و به او نیز توصیه کنید که ناامیدی و خستگی را کنار بگذارد و برای رسیدن به هدف اش و یافت شغل و درآمد کافی به منظور تأمین هزینه های زندگی علاوه بر دعا و توکل بر خدا، حسابی تلاش و کوشش کند و از همه ظرفیت خویش و اطرافیان استفاده کند و به مراکز مرتبط مراجعه کند تا زمینه کاریابی و یافت شغل مناسب فراهم گردد. مطمئن باشید هرچقدر شوهرتان از خود سرسختی نشان دهد، هدف دستیافتنیتر و رام میشود. در تاریخ منقول است که «امیر تیمور گورکانی»، در هر پیشاوری چنان پایداری میکرد که هیچ مشکلی نمیتوانست او را از رسیدن به هدف باز دارد. هنگام روی آوردن سختیها همواره میگفت: روزی در جوانی از دشمن شکست خوردم، به ویرانهای پناه بردم و به پایان کار خویش میاندیشیدم. ناگهان چشمم بر مورچه ای ناتوان افتاد که دانه گندمی از خود بزرگتر برداشته بود و از دیوار بالا میرفت. چون نیک شمارش کردم، دیدم آن دانه گندم، شصت و هفت مرتبه بر زمین افتاد، اما مورچه دانه را رها نکرد و سرانجام آن را بر سر دیوار برد. از دیدن این استقامت و پایداری، چنان قدرتی در من پدیدار شد که هیچگاه آن را فراموش نمیکنم. با خود گفتم: ای تیمور! تو از این مورچه کمتر نیستی، برخیز و بکوش و در پی کار خود باش؛ برخاستم، همت گماشتم و پایداری ورزیدم تا بدین پایه از عزت و سلطنت رسیدم.
خواهر گرامی! در این شرایط از پدر و مادرتان نیز بخواهید به هیچ عنوان مواد غذایی شما را تأمین نکنند زیرا این موضوع نه تنها موجب ناسپاسی همسرتان شده است بلکه او را بر بیکاری تشویق کرده است. با این رویه حتی اگر در فقر بیشتر هم واقع شدید توصیه می کنیم تحمل کنید تا خود همسرتان فکر برای کار و زندگی کند. همسر شما نباید خیال راحتی از این بابت داشته باشد و مطمئن باشید خودش به این نتیجه خواهد رسید که باید به دنبال کار و درآمد مناسب برود و بدهی های خودش را پرداخت نماید. ما نیز دعاگوی شما و همسرتان هستیم. همواره موفق و کامروا باشید.
---------------------------------------------------
پینوشتها:
1. حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، قم: مؤسسة آل البیت علیهم السلام، 1409ق، ج7، ص26.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}