ناشناس ( تحصیلات : فوق لیسانس ، 24 ساله )

با سلام. بنده۳ سال است که ازدواج و ۱ سال است که عروسی کرده ایم، در تمام این مدت پدر و مادرم در تمام مسائل دخالت کرده و اظهار نظر تحمیلی دارند، بنده به پدر و مادرم احترام زیادی قائلم، و از طرفی من پسر بزرگ خانواده هستم، و تنها یک برادر کوچک ۱۴ ساله دارم. اما متاسفانه این دخالت ها باعث احساس ضعف شدید در تصمیم گیری هایم دارم، و همسر بنده هم خیلی از این اتفاق رنج می برند، به نظر شما با توجه به خیلی زود رنج بودن پدر و مادرم، و این که نمی توانم ناراحتی هم کنم، باید چی کار کنم؟ خیلی خیلی ممنون


مشاور (احسان فدایی)

با سلام و سپاس از همراهی شما، از این که ما را امین خود دانستید کمال تشکر وقدردانی را داریم. ما قدر ارتباط با شما را می دانیم.

برادر گرامی! به شما و همسرتان حق می دهیم که از دخالت والدینتان رنج ببرید ولی باید سعی کنید به هر طریق ممکن در مقابل این برخوردها ایستادگی کنید و نگذارید ادامه دار شود.

علل دخالت والدین در زندگی فرزندان علت عمده دخالت والدین در زندگی فرزندان به قرار زیر است:

1. وابستگی عاطفی شدید؛

این وابستگی می‌تواند دو طرفه باشد. یعنی هم والدین به فرزند وابستگی پیدا کرده باشند به طوری که دوست ندارند فرزندشان از آنها جدا شود و هم فرزند به والدین وابسته باشد.

2. ضعف شخصیتی خود فرزند؛

این را بدانید که همیشه پدر و مادرها نیستند که می‌خواهند نظرات‌شان را تحمیل کنند. اگر فرزند شخصیت وابسته و غیر مستقلی داشته باشد و عادت داشته باشد در هر موردی از پدر و مادرش نظر بخواهد و ترجیح بدهد آنها راه و روش زندگی را یاد بدهند، طبیعتاً باعث بروز مشکل خواهد شد. به هر حال، یکی از دلایلی که باعث می‌شود، پدر و مادر به خودشان اجازه دخالت در زندگی فرزندشان را بدهند، ضعفی است که در شخصیت فرزندشان می‌بینند.

3. حمایت مالی؛

معمولاً فرزندان از زمان طفولیت تا هنگام ازدواج و یا حتی بعد از ازدواج از حمایت مالی خانواده برخوردار بوده‌اند. این مسئله می‌تواند به خانواده‌ها این گونه القا کند که پس آنها حق دخالت در زندگی فرزندشان را دارند چون خرج زندگی او را تأمین می‌کنند. از طرف دیگر، حمایت مالی خانواده، فرزند را به خانواده وابسته می‌کند.

4. صمیمت زیاد با خانواده‌ی همسر بعد از ازدواج؛

یکی از نیازهایی که زوجین دارند این است که در سال‌های اولیه تشکیل زندگی می‌خواهند با والدین طرف مقابل‌شان صمیمی شوند و بیش از اندازه به معاشرت کردن روی می‌آورند یا در هر کاری از آنها مشورت می‌گیرند. در واقع، خود زوجین هستند که این اجازه را می‌دهند که رابطه از حالت احترام خارج شود. این را باید دانست که صمیمیت‌های زیاد درگیری و تنش ایجاد می‌کند و زمینه را برای دخالت کردن خانواده‌ها فراهم می‌کند.

5. ضعف خود زن و شوهر؛

وقتی زوجین در زندگی دچار مشکل و یا اختلاف سلیقه می‌شوند و نمی‌توانند ارتباط مؤثری با هم برقرار کنند تا بر مشکلشان فائق آیند و یا راهی برای همدلی و حل مشکل پیدا کنند، طبیعتاً ممکن است مورد اختلاف و یا حرف خودشان را نسنجیده پیش دیگران خصوصاً خانواده‌های دو طرف بازگو کنند. این مسئله به منزله‌ی چراغ سبزی است که به دیگران و خانواده‌ها این اجازه را می‌دهد که ناشیانه وارد زندگی شوند و دخالت کنند.

6. اولویت ندادن به نیازهای همسر؛

وقتی زن و شوهر با هم ازدواج می‌کنند بر اساس شرع و قانون یکسری وظایفی به دوش آنها نهاده می‌شود که انجام آن بر دیگر وظایف مثل وظایفی که فرزندان نسبت به پدر و مادر دارند، اولویت پیدا می‌کند و به نوعی حق تقدم دارد. حال اگر فرزندان به جای نیازهای همسرشان، حق تقدم را به نیازهای والدین‌شان بدهند در این فرض، زمینه را برای دخالت آنان فراهم نموده‌اند. اما شیوه‌های مقابله با دخالت‌های بی‌جای والدین و خانواده ‌همسران:

1- استحکام بخشیدن به روابط زوجین؛ وقتی روابط بین همسران محکم و مستحکم باشد، طبیعتاً بسیاری از دخالت‌ها و سخنان دیگران بی‌اثر می‌ماند. هر چقدر زوجین با هم هماهنگی بیشتری پیدا کنند خانواده‌های اصلی را بیشتر تحت تاثیر قرار می‌دهند و از تأثیر دخالت آنان می‌کاهند.

2- برقراری پیوند عاطفی عمیق بین همسران؛ فقط وقتی می‌توان رابطه زناشویی‌ را سالم توصیف کرد که پیوند عاطفی عمیقی بین همسران برقرار شده باشد. هر زمان که زوجین این ارتباط عاطفی را با افراد دیگری سهیم شوند، آشکارا در یک چرخه‌ی بیمارگونه‌ای از روابط قرار می‌گیرند از این روی، به همسران توصیه می‌شود: «اگر می‌خواهند این رابطه ناسالم را از بین ببرند باید به خود و همسرشان کمک کنند تا از وابستگی‌های شدید به پدر و مادرشان رها شوند، بدون این که ذره‌ای در احساس دوست داشتن پدر و مادر، خللی وارد شود.»

یکی از کارآمدترین راهکارها در این گونه مواقع این است که همسران با همدیگر به گفتگو و صحبت بنشینند و مسائل زندگی خود را بررسی نمایند که در کجای زندگی خود، روزنه‌ای باز بوده یا این که در کجای روابط زن و شوهری خود مشکلی دارند که دیگران می‌خواهند و می‌توانند به راحتی وارد زندگی خصوصی آنها شده و دخالت نمایند. به عبارت دیگر، زن و شوهر باید آن قدر با هم صمیمی باشند و آن قدر به همدیگر اعتماد داشته باشند که حاضر نشوند سفره دل شان را نزد هر کسی باز کنند. بیشتر دخالت‌های اطرافیان به دلیل ضعف ارتباط زن و شوهر و یا به خاطر این است که زوجین حرف خودشان را نسنجیده پیش دیگران (والدین یا ...) بازگو کرده و در واقع خودشان به آنها چراغ سبز نشان داده‌اند که دیگران به خود اجازه داده‌اند وارد زندگی آنها شده و دخالت کنند.

3- نادیده گرفتن سخنان فرد مداخله‌گر و بستن راه او و اجازه ندادن به دخالت‌های بی‌مورد (موضوع سخن را عوض کردن، جلسه را ترک کردن، غیر مستقیم و محترمانه به او اخطار دادن و ... .

4- خود و همسرتان سعی کنید در مقابل مسائلی که در زندگی برای‌تان به وجود می‌آید جبهه‌ی مشترکی داشته باشید تا در مواقع لزوم که بر اثر دخالت والدین یا اطراف‌یان، مسائلی در زندگی شما به وجود آمد، از یکدیگر حمایت کرده، توانایی روحی خود و همسرتان را برای تحمّل مشکلات زندگی بالا برده و با دلگرمی بیشتری به زندگی ادامه دهید.

5- در صورت بروز هر نوع ناراحتی که ممکن است برای هر یک از زن و شوهر، بر اثر دخالت والدین هر یک از آنها به وجود آید، شایسته است با همدیگر همدردی نموده و خود را از جهت روحی و روانی سبک نمایید.

6- در صورت وجود اختلاف که خودتان به تنهایی قادر به حل آن نیستید، بهتر است از یک فرد آگاه و معتمد کمک بگیرید و یا از مشاوره‌های تخصصی استفاده کنید و بی‌جهت پای خانواده‌ها را به میان نکشید. شما به عنوان یک زوج باید بتوانید تصمیم‌هایی قاطعی برای زندگی بگیرید و هیچ کس مگر در مقام مشورت نباید در برنامه‌ریزی‌ها و تصمیم‌گیری شما دخالت کند.

موفق و سربلند باشید.