ناشناس ( تحصیلات : راهنمایی ، 15 ساله )

سلام. من تازگیها فشار عصبی زیادی بهم وارد میشد و طوری میشد که هر لحظه دلم گریه میخواست وقتی هم که گریه میکردم باز هم بغض داشتم. من زیاد درباره مشکلاتم حرف نمیزنم برای همین همشون روی دلم سنگینی میکنه و ترس های زیادی به سراغم میاد مثل از دست دادن خانوادم. توی همه لحظات شاد یهو به فکر اینکه اونها نباشن میفتم و نمیتونم لذت ببرم و چون نمیتونم با کسی در میان بذارم. تازگیها هم فکر میکنم مریض شدم و خیلی نگران سلامتی هستم ولی خب مشکلات اینقدر زیاد هست که نمیخوام با گفتن حرفهام یکی هم من اضافه کنم. تازگیها هم با هر حرفی عصبی میشم و نمیتونم خودم رو کنترل کنم. ولی خب هیچ کس نمیدونه چون همیشه شوخی میکنم و میخندم ولی خب واقعی نیست و تقریبا فراموش کردم خنده واقعی چطوره" وقتی هم که نمیتونم تظاهر کنم میرم توی اتاقم و با نوشتن یه کم سبک میشم. بعضی موقع هم با خط خطی کردن صفحه نقاشی اروم میشم. میشه یه راه حل بدین که بدون رفتن پیش روانشناس و فهمیدن مادر و پدرم یکم اروم شم؟


مشاور (خانم قربانی)

سلام و درود بر شما همراه گرامی سایت راسخون
از حال پریشان خود گفتید از ترسها و اضطراب هایتان، و از اینکه چاره ای برای ان نمی یابید از طرفی هم گویا قصد ندارید کسی از اعضای خانواده از این حال شما خبر دار شود. شرایط سختی است مخصوصا که شما در سن نوجوانی هستید و نیاز به حمایت خاص خانواده دارید. چه بهتر بود که دلیل شروع این وضعیت را نیز بیان میکردید و اینکه چه شده که شما در سن 15 سالگی مجبور هستید بار این همه تنش را به تنهایی به دوش بکشید. این موارد و موارد دیگر، سوالهایی است که برای پاسخ دادن نیاز است بررسی شود، و علت اینکه به فرد توصیه میشود به روانشناس حضوری مراجعه نماید، نیز همین است چرا که در مشاوره حضوری با سوالهای هدفمند و جهت دار، بسیاری از این موارد به راحتی کشف میشود و حتی خود فرد در مواقعی که با مشکل اصلی اش آشنا نیست و به عبارتی به ان آگاهی ندارد، در این ارتباط از ان مطلع شده و در پی آن درمان صورت میگیرد.
دوست نوجوان من، به من حق بدهید که با توجه به اطلاعات اندکی که از شما دارم با حدس و گمان به تشخیص رسیده و پاسخ دهم اما امیدوارم راهکارهای ارائه شده به شما کمک کرد و در ادامه ذهنیت شما برای مراجعه به مشاور حضوری اصلاح گردد. ابتدا هر مشکلی دارید و تصور میکنید که با حضور ان، شرایط شما بغرنج شده را در نظر بگیرید، اندکی مکث کرده و به ان فکر کنید، و سپس ان را بپذیرید و بجای فرار و آرزوی نبود آن، همانند یک مهمان ناخوانده ان را ببینید. زمانی که مهمان ناخوانده دارید شاید در ابتدا هول شوید چون از قبل منتظرش نبودید اما اگر فرد خانه دار و مسلط به امور باشید و دستپاچه نشوید به راحتی حتی میتوانید یک سفره رنگین برایش بچینید. فقط کافی ست که دیگر برای ناخوانده آمدنش غر نزنید و با لبخند او را پذیرا شوید. در ادامه به مشکل خود فکر کنید و بیندیشید که دیگر افرادی که با این مشکل مواجه شده اند، چه راه حل هایی برایش برگزیده اند ، شما نیز مانند انها عمل کنید.
اگر فکر میکنید اطرافیان مشکل شما را تجربه نکرده اند، به مطالعه پرداخته و راهکارهای سازش با ان را بیاموزید. اگر باز به هر دلیل فکر میکنید که مشکل شما خاص است با یک فرد امین و کاردان مشورت کرده و از او کمک بگیرید مثل روانشناس. در هر حال ابتدا باید مشکل شما مشخص شده و روشن شود سپس راهکار متناسب با آن ارائه گردد. راهکار عمومی بعدی، اموزش مهارت های سازگاری است. به نظر میرسد این امر بیشتر از راهی به شما سود برساند.سازگاری یعنی اینکه فرد بتواند با وجود سختی های زندگی، بدون اینکه آسیب ببیند از کنار ان عبور کند. این مهارت ها را با مطالعه کتب روانشناسی موجود در بازار ، و یا مشاهد سی دی های آموزشی و یا شرکت در کلاسهای مهارت زندگی می توانید کسب کنید. به یاد داشته باشید که هیچ مشکلی نیست که حل نشود بشرط آنکه ان را بشناسید و راه حل ان را بیابید.
شاد و سلامت باشید.