ناشناس ( تحصیلات : دیپلم ، 23 ساله )

با عرض سلام و خسته نباشید خدمت مشاوران عزیز. شوهر من فردی هست که اصلا علاقه ای نداره من و پسرم رو ببره بیرون. یه دونه پسر دارم دو ساله. اصلا ما رو تفریح نمیبره بازار نمیبره پنج ساله ازدواج کردم هنوز نشده یک عید ما رو ببره بازار برامون لباس بخره یا ببره گردش هر وقت که میگم ما هم انسانیم دوست داریم بریم بیرون هواخوری هر وقت که این حرف رو میگم میگه باشه شب میبرم. ما رو همیشه شب ساعت ۱۱میبره داخل ماشین میشینیم با ماشین میگردونه بر میگردونه خانه. اصلا یادم نمیاد کی با شوهرم رفتیم پارک برای گردش. خودش میره ها با دوست هاش همه جا میره برای گردش فقط ما رو نمیبره میگه دوست داری ببرمت بشینن نگاهت کنن بیرون. من و پسرم ازصبح تا شب داخل خونه میپوسیم ولی کو آدمی که ما رو درک کنه حتی برای خرید کردن به خونه هم تنهایی میره همه ش التماسش میکنم تو رو خدا منم ببر با هم بریم برای خونه خرید کنیم ولی کو گوش شنوا. تو رو خدا کمکم کنید من با شوهرم چیکار کنم چطوری راضیش کنم که ما رو هم با خودش ببره گردش؟ وقتی میریم چیزی بخریم من حق پیاده شدن ازماشین رو ندارم میشینم ماشین تا اون بره خرید کنه برگرده همش میگم چرا ما رو نمیبری میگه بهت نگاه میکنن چیکار کنم؟ راهنماییم کنید.


مشاور (خانم قربانی)

سلام و درود بر شما همراه گرامی سایت راسخون. من هم خداقوت عرض میکنم.
به نظر میرسد همسرتان نسبت به اجتماع بدبین باشند و به همین دلیل محدودیت برای شما ایجاد نموده اند. اگر بدبینی همسرتان ناشی از اتفاقات اخیر در روابط شما نباشد و جز خصایص اصلی او نامبرده شود، احتمال اختلال یا وجود مشکل شخصیتی، قابل حدس است. برای این کار، لازم است خودشان متوجه مشکل بوده و به روانشناس مجرب مراجعه نمایند و درمان شوند. در غیر این صورت شما چاره ای جز سازش و پذیرش انتخاب خود ندارید. میدانم شرایط سختی دارید و سعی میکنم حال شما را درک کنم. حس زندانی بودن برای هر فردی عذاب اور است.
توصیه جانبی دیگر که ممکن است سودمند باشد، گزارش مشکل به اعضای اصلی خانواده است و همکاری ایشان برای تذکر دادن و  همراهی شما با انها برای سپری کردن تفریحات مناسب و.. . در  صورت موافقت همسرتان  این نیز میتواند انبساط خاطر برایتان ایجاد نماید.
در پناه حق و عاقبت بخیر باشید.