بدبینی همسر
ناشناس ( تحصیلات : فوق لیسانس ، 33 ساله )
با سلام دختری هستم ۳۳ ساله یکسال و نیم که با آقایی ۳۷ ساله با رضایت کامل خانواده ها عقد کردیم بعد از اینکه عقد کردم یکسری اختلافات کوچیک سر مراسم و... باعث شد بین همسرم و خانوادم درگیری پیش اومد و حتی خانوادم ازم خواستن این رابطه رو بهم بزنم ولی بخاطر همسرم و زندگیم کم کم رضایت خانوادمو جلب کردم ،از این موضوع حدود ۱ ساله که میگذره و همسرم به هیچ وجه با خانوادم رفت و آمد نداره و دوس نداره که باهاشون ارتباط داشته باشه یه جورایی حق داره و میترسه حاشیه هایی بوجود بیاد و رابطمون از بین بره،و بی نهایت نسبت به خانوادم بدبین هستن،ولی خداروشکر من با خانواده همسرم مشکلی ندارم و خانواده ایشان بسیار انسانهای فهمیده و دوست داشتنی هستن،الان مدتی هست خانوادم ازم میخوان که همسرم چرا با ما ارتباط ندارد و از من خواستن تا من هم مثل ایشان رفتار کنم و با خانواده ایشان رفت و امد نداشته باشم،همسرم از خانوادم بخاطر برهم زدن جشن عقد و مسائل واقعا بیهوده کینه داره بخاطر همین میترسه بهشون نزدیک بشه و باز هم مشکلات دیگر به بار بیاد،تا اینجارو تونستم از پس خانوادم بربیام ولی میترسم بین دو نفر گیر کردم ،خواهش میکنم راهنمایی بفرمایید چیکار کنم تا به رابطم خدشه ای وارد نشه چون اینقدر اذیت شدم و تا یه مدت مشکلات روحی پیدا کردم و دیگر طاقت مشکلات دیگه ای ندارم.
با تشکر از سایت خوبتون
مشاور ( الهه سادات صالحی)
سلام خدمت شما دوست گرامی
عزیزم ..ناراحت شدم از انچه خواندم و متوجه شرایط سخت شما شدم .روز های شیرین و خاطره انگیز برای شما درد ناک و پر از دلهره شده اند .البته این را هم مد نظر داشته باشید این تنها شما نیستید که با این مسائل دست به گریبان هستید ..متاسفانه در ما ایرانی ها اینگونه مراسمات خیلی وقتها دچار مخاطره می شوند .و ما فراموش می کنیم ..بین حاشیه و متن اصلی تفاوت قائل شویم و متن اصلی را فدای حواشی می کنیم .در اصل مراسمات برای جشن و شادباش یک پیوند هستند ..نباید طوری پیش برود که پیوند را دچار مخاطره و تزلزل قرار دهد .به هر شکل هر چند تلخ و دردناک این چنین اتفاق افتاده است و ناراحتی و اندوه و ای کاش ای کاش ثمره ای در بر ندارد و باید برای اوضاع کنونی راه و چاره ای اندیشید .
ببیند دوست عزیزم با توجه به سن شما ، نمی دانم چطور خانواده شما تصمیم گرفته بودند که رابطه را پایان بدهید و از آن خارج شوید. به نظر می رسد خیلی عجولانه و از روی هیجانات این تصمیم گرفته شده بوده است پیشنهاد می کنم به هیچ وجه به ترک رابطه رضایت ندهید..مخصوصا اگر از همسرتان رضایت دارید . حداقل برای یکبار هم که شده است امتحان کنید همسرتان را متقاعد کنید که به دیدار خانواده شما بیاید از سمت دیگر با خانواده خود گفتگو کنید از آنها بخواهید که کاملاً با احترام میزبان همسرتان باشند و همینطور به آنها بگویید چنانچه همسرتان را مورد بی احترامی قرار دهند عملاً با زندگی شما بازی کرده اند و چنین چیزی قابل جبران نیست و برای شان کاملا با قاطعیت و احترام روشن کنید که در چنین صورتی شما را هم از دست خواهند داد.و شما تن به جدایی نخواهید داد .
باید خیلی حواستان باشد این کشمکش ها و بحث رفت و امد و ارتباط داشتن ، به زندگی شما و روابط بین فردی تان کشیده نشود .
دقت داشته باشید نه به صلاح شما است نه امکان پذیر است که بخواهید از خانواده ی خود جدا بشوید چراکه علاوه بر نیاز عاطفی به خانواده خودتان نیاز به حمایت آنها هم دارید ، با خانواده خودتان گفتگو کنید.. ببینید آنها حق دارند اعتراض داشته باشند که چرا همسر شما به دیدن آن ها نمی آید و از شما بخواهند مقابله به مثل نمایید ، که شما هم به دیدن خانواده همسرتان نروید در این باره ضمن اینکه به عقیده ی آنها احترام می گذارید، به آنها بگویید و درخواست کنید که شما را درک کنند و همدلی آنها را برانگیزانید ،که خودشان را جای شما بگذارند بدین وسیله نگاهشان چند بعدی می شود یعنی به یک قضیه از ابعاد متفاوت نگاه کنند مثلاً جای همسرتان قرار گیرند و به او حق بدهند که با احتیاط رفتار کند و اذ درگیری های احتمالی و بی احترامی ها جلوگیری نماید از آن سو به خانواده تان بگویید که شما حامی و پشتوانه من هستید تنها نزدیکان من هستید اگر شما مورد بی احترامی قرار گیرید برای من قابل تحمل نمی باشد از ان سمت همسر م هم برای من عزیز است و بدیهی است که او از من جدا نیست و بی احترامی و بی عزتی به او را نمی توانم برتابم . قصد دارم با او یک زندگی مشترک را آغاز کنم و این را هم خوب میدانم و معتقدم بدون حمایت شما چنین چیزی امکانپذیر نمی باشد.
برای انها بیان کنید که حالا که من همسرم را دوست دارم ، برای حفظ ان از هیچ تلاش و کوششی مضایقه نمی کنم ،
از انها بخواهید هوای شما ، زندگی شما و آینده شما را داشته باشند. اگر مسئلهای هم باب میل شان پیش نرفت، حساب اینده ی شما را بکنند . چشم پوشی و مدارا کنند .
.به خانواده تان بگویید که همین انتظاری که از شما دارم از همسرم هم دارم .و به او هم اجازه بی احترامی به شما را نمی دهم و جلوی او خواهم ایستاد در مقابل به شما هم اجازه بی احترامی به همسرم را نخواهم داد دقت داشته باشید قاطعیت شما در برخورد با خانواده تان و همسرتان باید توأم با احترام و محبت باشد در قالب قربانی نروید.
اقتدار خود را حفظ کنید .لباس قربانی فقط برای زمانی که می خواهید همدلی انها را جلب کنید به کار شما می اید .
ضمن این که شرایط سخت شما را درک می کنم ولی این شمایید که این رابطه را مدیریت می نماید چنانچه در مقابل یکی از طرفین ضعف نشان بدهید دیگر قادر به مدیریت آن ها و رابطه نخواهید بود در مقابل همسرتان هم باید با اقتدار و قاطعیت توام با احترام و محبت حرف هایتان را بزنید به طوری که او هم بداند یا باید با خانواده شما با احترام و مدارا برخورد کند و یا قید شما را بزند این طور نشان ندهید که در این میان همسرتان را به خانواده خود ترجیح می دهید به هیچ وجه از خانواده خودتان عبور نکنید شما به حمایت خانواده تان نیاز دارید.در عین حال در مقابل خانواده خود هم کوتاه نیایید و این طور برای آنها جا بیندازید چنانچه با همسرتان با احترام و مدارا برخورد نکنند شما را مجبور می کنند برخلاف میل تان جانب همسرتان را بگیرید. باز هم تاکید می کنم باید با قاطعیت مدیریت رابطه را به دست گیرید.
مدیریت مراسم عروسی را خودتان در دست بگیرید و اجازه ندهید همچون گذشته بین طرفین اختلاف به وجود بیاید. محکم در مقابل طرفین ایستادگی کنید و از آنها بخواهید هر اتفاقی که افتاد احترام همدیگر را حفظ کنند.
حس همدلی را در هر دو طرف تقویت کرده و بر انگزید .
نیازی نیست که روابط انها را زیاد و تنگاتنگ کنید .روابطی رسمی و به عنوان رفع ملزومات کافی ست .برای مناسبتی خاص چنین برنامه ای را طرح ریزی کنید .منظورم از مناسبت ، اعیاد اسلامی و مثلا روز مادر ، روز پدر ، اگر تاریخ شان نزدیک باشد .زمان مناسب تری به نظر می رسند .
اگر در فامیل شخص بزرگتری را دارید که خانواده برای او احترام قائل هستند دست به دامان او شوید و شرایط تان را برایش شرح دهید .اورا با خود همدل کنید .و در جلسه ای که قرار شد همسرتان به دیدار خانواده شما بیاید او هم حضور داشته باشد .از سمت خانواده ی همسر هم ببینید که حرف چه کسی خریدار دارد و به نوعی همسرتان با او رودربایستی دارد و از او هم دعوت به عمل اورید .
یک جلسه ی کوتاه و رسمی مشکل ترک رابطه را حل می کند .پیشنهاد می کنم هر چه سریعتر و ساده تر ، به خانه ی خودتان بروید و دوران عقد را پایان دهید .
پس از ان هم به حد رفع نیاز و کاملا رسمی رابطه را حفظ کنید .
ضمنا می توانید از خانواده ی همسرتان که می فرمایید انسان و فهمیده هستند ..برای رفع مشکل و حل مسئله ،یاری بجویید .که شما را از این شرایط برهانند .
امید وارم با به کار بستن توصیه ها و پیشنهاداتی که خدمتتان عرض گردید مشکل شما هم مرتفع گردد .
عزیزم ، این شما هستید که با مدیریت عاقلانه ،میتوانی رابطه را ایجاد و پس از ان حفظ کنید .لطفا فراموش نکنید احترامی که شما برای خانواده ی خو د قائل باشید ، ناخوداگاه روی همسرتان اثر گزار خواهد بود .لذا در حد مطلوب و بالایی احترام آنها را حفظ کنید .
در پناه خدای مهربان باشید .🌹
.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}