ناشناس ( تحصیلات : دبیرستان ، 17 ساله )

من ده ماه با یه پسری آشنا شدم و عاشقش شدم حالا خانوادم فهمیدن و برام دو راه گذاشتن یا پسره رو انتخاب کنم و برای همیشه برم یا پسره رو فراموش کنم و در کنار خانوادم زندگی کنم ولی من هر دوتا رو میخام میشه کمکم کنید بگید چیکار کنم


مشاور (زینب علی پور)

با سلام به شما دوست عزیز:

در ابتدا درباره پشتیبان محکمی که در زندگی انسان چه زمانی که او مجرد است و چه متاهل و تکیه گاهی برای فرد است اشاره کنم و آن چیزی جز خانواده نیست.

خانواده در زندگی فرد از اهمیت بسیاری برخوردار است، انسان از بدو تولد تا زمان بزرگسالی به آن نیارز دارد و این که زندگی مشترک دارای پستی و بلندی های بسیار است و اینجاست که نقش خانواده و پشتیبان بودن خانواده اهمیت خود را نشان خواه داد، چه این پشتیبانی مالی باشد, عاطفی و ... . و از همه مهم تر نصبتی که انسان با پدر و مادر و خواهر و برادر دارد نصبتی نسبی است و خونی است اما نصبت با هم این چنین نیست چرا که در برخی از ازدواج ها با شکست روبرو می شود و زن و شوهر به راحتی از هم جدا می شوند اما جدا شدن از پدر و مادر و خانواده تقریبا غیر ممکن است حتی اگر مدتی اختلافاتی بین هم پیش بیاید اما بالاخره به سمت هم کشیده می شوند و نکته مهم تر این که دین ما در مورد اهمیت خانواده و احترام به پدر و مادر تاکید بسیار دارد.

اما حالا که برای شما چنین اتفاقی افتاده راه حل چیست؟
در درجه اول باید کاملا از فردی که عاشقش شده اید اطمینان پیدا کنید، اطمینان از این لحاظ که آیا او می تواند شما را خوشبخت کند؟ آیا همسر مناسبی برای شماست که به خاطر او خانواده خود را کنار بگذارید؟

هیچ گاه از روی احساسات تصمیم نگیرید، سعی کنید عاقلانه فکر کنید؛ در درجه اول باید دنبال این باشید و ببنید که آیا این آقا از لحاظ شغلی، مالی، مذهب و اعتقادات، خانواده در چه سطحی قرار دارد؟ در همه این مسائل چه تفاوت هایی و چه شباهت هایی با شما داردو این که آیا مقدار تفاوت ها بیشتر است یا شباهت ها؟ که مطمئنا وقتی شباهت ها بیشتر باشد یعنی می توانید به زندگی مشترک بهتری داشته باشید.در درجه بعدی باید به دنبال این باشید که علت مخالفت خانواده شما چیست؟ چه چیزی از این آقا سبب شده که خانواده شما همچین عکس العمل تندی نشان بدهند؛ وقتی علت پیدا شود راحت تر می توان دنبال چاره بود.

عجولانه تصمیم نگیرید. نخواهید که همه مسائل یک روزه حل شود به آرامی و با گذر زمان مسائل بهتر حل می شود.

از سر لجبازی با خانواده در نیایید بلکه با آرامش و گفت و گو مسائل را دنبال کنید. مخصوصا به مادر بزرگوارتان نزدیک شوید و از او بخواهید که به شما کمک کند. هیچ گاه به آن ها بی احترامی نکنید.

از این آقا بخواهید که با خانواده خود به خواستگاری رسمی بیایند. یا اگر خانواده شما با این مساله هم مخالف هستند، یک قرار ملاقات با پدر بزرگوارتان بگذارند و سعی کند ایشان را قانع کنند.

به هر نحوی حال یا تلفنی یا در قالب نامه یا در قالب ملاقات با خانواده شما از او بخواهید که پدر و مادر شما قانع کند که به درد همسری با شما را می خورد، نکات مثبت از جمله شغل در آمد و اخلاقیات و ... خود را برای خانواده تان بازگو کند.

در پایان به گونه ای عمل نکنید که خانواده خود را کنار بگذارید.