ناشناس ( تحصیلات : دیپلم ، 22 ساله )

سلام. من حدود 4 ماهه که عقد کردم و با شوهرم یک سری مشکلات داریم. خیلی با هم بحث و درگیری داریم. من آدم حساسی هستم و اینو جلسه اول خواستگاری بهش گفتم ولی با این حال خیلی با زبونش و رفتاراش من رو ناراحت میکنه. زبون تندی داره و رکه و خیلی توی بحث کردن بی انصافی میکنه و هی به بحث های گذشته برمیگرده و وقتی هم من میخوام حرف بزنم اجازه نمیده و وسط حرفم میپره. وقتی هم میام ناراحتیمو بهش بگم حتی با لحن آروم ولی سریع صداشو میبره بالا و دوباره همون چرخه طی میشه. بعدم خودش پشیمون میشه ولی باز هم توی حالت پشیمونیش حق رو به خودش میده و منو مقصر میدونه. کلا یه کم خوبیم با هم یه کم بد. خسته شدم از این همه قهر و آشتی. خیلی هم غرغرو هستش و از همه چیز ایراد میگیره. خیلی میگم بیا بریم مشاوره ولی نمیاد. در کل خیلی اعتماد به نفس منو خورد میکنه و خیلی مرد و زن میکنه و من خیلی از این طرز فکرش بدم میاد. مثلا با اینکه خونه ما با خونشون 1 ساعت فاصله داره توقع داره من یک ماه و دو ماه کامل برم اونجا بمونم و میگه تو عروسی باید بیای و من مردم و… من فکر میکنم این حرفاشو بیشتر تحت تاثیر حرفای خواهرش و مادرش میزنه چون از دهن اونا هم میشنوم. و هی مثال میاره از این و اون و منو مقایسه میکنه و من بهش میگم که هر کسی شرایط خاص خودشو داره و با اینکه وضعیت منو میدونه که دانشجو هستم و خونه اونا هم کوچیکه و رفت و آمد زیاده و نمیشه درس خوند و از اونطرف مادرمم مریضه و احتیاج به کمک داره ولی بازم سر این موضوع ناراحتی درست میکنه و کلا درکم نمیکنه و بیشتر تحت تاثیر حرف بقیه ست و اطرافش. خیلی از حرفهایی که توی خواستگاری زده رو انکار میکنه و کلا اخلاقش اینطوریه که کاری بکنه یا حرف بدی بهم بزنه بعدش که بهش میگم اصلا گردن نمیگیره و میگه نه من نگفتم. در کل خیلی از کارهاش و حرفاش رو اعصابمه و نمیدونم چکار کنم. لطفا راهنماییم کنید


مشاور (سیده نرجس رضایی)

سلام همراه گرامی

توضیحات شما را خواندم. کاش می نوشتید ازدواج شما سنتی بوده یا قبلا با هم در ارتباط بودید و اینکه چقدر همدیگر را می شناختید.

دوست عزیز اگر چه دوران نامزدی و عقد از زیباترین دوره های زندگی است اما به خاطر عدم آشنایی از روحیات و اخلاقیات یکدیگر و اختلاف نظر و سلیقه در مورد مسائل مختلف با تنش ها و برخوردهایی همراه هست و اگر چه برای تان خوشایند نیست اما شما و همسرتان دو نفر با دو جنسیت متفاوت هستید که نه تنها در دو خانواده متفاوت رشد کردید بلکه محیط و شرایط متفاوتی را تجربه کردید و نگاه متفاوتی به بعضی از مسائل دارید. پس باید هوشیار باشید و اجازه ندهید مسائل جزئی و سطحی خللی در زندگی تان ایجاد کند و بین شما فاصله اندازد. بهترین کار این هست که خلقیات، رفتارها، عقاید و نوع شخصیت همسر و خانواده شان را بشناسید و به جای اینکه به خصوصیات منفی همسرتان و تغییر رفتارش تمرکز کنید بیشتر بر خودتان و سبک رفتاری تان که رنج پذیر و آسیب پذیر است تمرکز کنید و برای مواجهه با مشکلات، رفتارهای ناکارآمد ارتباطی خود را شناسایی کنید و با استفاده از مهارت ارتباط موثر درباره مسائل گفتگو کنید. موقع عصبانیت همسرتان شکایت های اصلی خود را مطرح نکنید چرا که این کار باعث می شود بیشتر احساس خطر کند و حالت دفاعی به خود گیرد. با ایشان در یک فرصت مناسب و با احترام و محکم و قاطع درباره تاثیرات منفی رفتارش بر احساس و رفتارتان حرف بزنید. اگر احساساتتان را بیان نکنید همسرتان نمی داند چه احساسی دارید. پس به همسرتان بگویید که از کدام رفتارهایش اذیت می شوید و سپس نیازها و خواسته های خود را مطرح کنید و با هر تغییر هر چند کوچک همسرتان را تشویق کنید تا انگیزه ای برای تغییر بعدی باشد. مهارت های زندگی را بیاموزید" مهارت ارتباط موثر، ابراز وجود، حل مسئله و در صورت نیاز به یک زوج درمانگر مراجعه کنید.