نیلوفر ایزدی ( تحصیلات : فوق لیسانس ، 35 ساله )

با سلام و خسته نباشید نزدیک یکساله ازدواج کردم و سوالی که دارم اینه من مدام به خانواده همسرم احترام میذارم و شاید کارایی که باید برای خانواده خودم بکنم برای خانواده همسر بیشتر انجام میدم ولی متاسفانه همسرم هرموقع جلوی خانوادش منو تحقیر میکنه و همش پیش خانوادش در حضور خودم بدگویی میکنه،حتی یکبار با همسر و مادرشون به دکتر رفته بودیم همش همسرم بهم میگفت چرا اخم میکنی چرا خسته ای ؛چرا حرف نمیزنی ؛درصورتی که من یه دختر کاملا ارامی هستم و به موقع حرف میزنم و به موقع سکوت میکنم؛ایشون جوری برخورد میکنن که اگه من هم اخمی نداشته باشم خانواده همسر فکر کنن من برای آنها اخم کردم و ناراحتم؛واقعا ناراحتم تا بحثی میکنیم میگه تو همونی بودی که با فلان همکارت بودی معلوم نیست کجاها رفتی ،در صورتی که همکارم قبل همسرم خواستگارم بود ولی به توافق نرسیدیم ،تا یه چیزی میشه میگه خانواده بی اصل و نسبی هستی ،منم با شنیدن این حرفا دقیقا همین حرفارو به خودش نسبت میدم و میگم منم از انتخابم پشیمونم،حتی بهم میگه با هرکی باشی و با هرکی دوست بشی برام مهم نیست ،مگه میشه یه مرد به ناموسش چنین حرفیو تو دعوا بزنه؟واقعا نمیدونم تکلیف زندگیم که اسمشو زندگی نمیذارم چی میشه!!!


مشاور (الهه سادات صالحی)

با سلام خدمت شما همراه گرامی 

متاسفم و متاثر شدم از شرایطی که در ان قرار گرفته اید و متوجه ناراحتی شما شدم .

متاسفانه این طور به نظر می رسد که هر دوی شما آمادگی های لازم برای ازدواج را نداشته بوده اید .

به نظر می رسد هردوی شما در مدیریت و تنظیم هیجانات  مهارتی که باید ، ندارید .همچنین از مهارتهای ارتباطی و موثر بی بهره مانده اید .

همچنین این طور که شما برای ما شرح داده آید، همسرتان نتوانسته آند از خانواده ی خود جدا شده و خانواده ای مستقل بنیان کنند ..و بین خانواده. جدید و قدیم شأن تمایز قایل شوند .به عبارت ساده تر ، گویا ایشان به خانواده ی پیشین خود وابسته هستند .و تمایز یافتگی در ایشان پایین است .

البته خاطر نشان می کنم متاسفانه اطلاعاتی که با ما در میان گذاشتید کافی نیست .سوالات بسیاری برای ما ایجاد شده است .

شاید مهمترین سوال ما این باشد که تعداد و میزان مشاجرات شما مثلا در یک ماه چقدر است ؟! 

ایا تنها مشکل شما با همسرتان صرفا همین موضوع هست ؟! 

ایا در موقعیت های دیگر ، در تنهایی خودتان و یا در میان دوستان یا خانواده ی خودتان هم مدل رفتاری همسر تان با شما اینچنین است ؟! 

ایا تحقیر یا سرزنش رویه ی همیشگی ایشان هست؟! به بیان دیگر ، ایا چنین رفتاری را با دیگران هم دارند ، فردی هستند که با تحقیر و نکوهش با افراد برخورد می کنند ؟! 

در توضیحاتی که دادید فرموده بودید ، کارهایی که باید بیشتر برای خانواده ی خودتان انجام دهید ، برای خانواده ی ایشان انجام می دهید .دلیل تان برای دادن این خدمات چیست ؟! ایا جلب توجه همسرتان دلیل این موضوع هست؟! 

ایا شما در درون خود با میزان یا نحوه ی خدماتی که همسرتان به خانواده شان می دهند ناراحت هستید یا شکایتی دارید ؟! 

دوست من، ابتدا لازم می دانم به نکاتی اشاره کنم .

اختلاف. ، دعوا ، عدم توافق ، ناسازگاری در تمام ازدواج ها و زندگی ها وجود دارد .آنچه که آن را پر رنگ می کند و باعث می شود آن را به عنوان یک اختلال در نظر بگیریم ، میزان فراوانی ،مدت زمان و فواصل یا  تکرار پذیری  و شدت ،ان اختلافات،  باید مشخص باشد مهم است . .همچنین بررسی این مسئله که  ایا خانواده از مسیر رشد و پیشرفت خود خارج شده است یا خیر و ایا خانواده کارکرد مناسب و مثبت خود را از دست داده است ؟!

شدت مدت فراوانی یک رفتار آسیب زا بودن یا نبودن آن را روشن می کند 

قانونی وجود دارد که می گوید ما انسانها، عمل یا فعلی را تکرار می کنیم که بر اثر تجربه آموخته آیم که برای ما سود و پاداش به همراه داشته باشد به عبارت دیگر راهی را می رویم .اقدامی انجام می دهیم که در گذشته موفق بوده و مارا به نتیجه ی دلخواه و مطلوب رسانیده است .به نوعی در مقابل آن رفتار تقویت دریافت کرده باشیم .

آن طور که شما برای ما نوشته بودید ، این رفتار همسر شما ( تحقیر ، سرزنش و بی احترامی به شما ، در مقابل خانواده ی خودشان  ) رفتاری تکراری ست .

حالا باید پیدا کنید که سود و منفعت همسرتان از انجام این رفتار و عمل چه چیزی است . ببینید در چنین حالتی خود شما چه رفتاری می کنید .تغییر رفتار شما می تواند این الگو ی تکراری را بشکند .همسرتان در قبال رفتارشان چه دستاوردی را دنبال می کنند؟! .شما باید با تغییر رفتار همیشگی ، مانع رسیدن ایشان به هدفی که در پی بدست آوردن آن هستند، بشوید .

همان طور که خدمت شما بیان شد ، الگو شکنی یکی از راهکارهایی ست که می توانید برای ترک  و خاموشی  این رفتار به کار گیرد .

لازم می دانم یکی از اصول مهم و پایه در روابط زوجی را برای شما بازگو نمایم .

می توانیم بگوییم ،تعیین اهداف و ارزش ها در زندگی و سپس حرکت به سمت آنها از اساسی ترین کارکرد های خانواده و ازدواج به حساب می آید .

در نظر داشته باشید  که زوجین به عنوان اعضای اصلی این نظام باید توجه داشته باشند در مسیر رشد و پیشرفت زندگی شأن ، به هنگام تصمیم گیری های خرد و کلان یک سوال از خود بپرسند و چنانچه پاسخ مثبت بود آن فعل و رفتار را اخذ نمایند .و در غیر این صورت به هیچ وجه آن را انتخاب ننمایند .چرا که در جهت رسیدن و یا نرسیدن به اهداف و ارزش های آنها نتیجه خواهد داد .

پرسش این است .

آیا تصمیمی که گرفتم ، عملی که می خواهم انجام دهم ..یا این رفتار من در جهت رسیدن به اهداف و ارزش های ما و من هست یا اینکه در راستای دور شدن از آنهاست .

عمل یا رفتار من برای رسیدن به اهدافم ،کارکرد و نتیجه ای مثبت دارد یا منفی .

حالا شما بفرمایید ..زمانی که همسرتان در مدیریت هیجاناتش ضعیف عمل می کند وحرف های بی ربط و ناروا می زند شما چه می کنید ؟! 

شما هم به اصطلاح کم نمی آورید و مقابله به مثل می نمایید .یعنی زدی ضربتی، ضربتی نوش کن.

بفرمایید به نظر شما این رفتار شما کاربردی مثبت دارد یا منفی ؟! آیا در راستای حفظ و تداوم زندگی تان و بهبود روابط تان عمل کرده آید ؟! آیا با این عمل  مشکلی از مشکلاتتان حل می شود ؟! یا بر مشکلات شما افزوده خواهد کرد ؟! 

مسلما با مقابل به مثل شما از اهداف و ارزشهای تان فاصله گرفته آید و تداوم زندگی تان را هم به خطر می اندازید .لذا انجام دادن این رفتار اصلا به صلاح شما نخواهد بود .

پیشنهاد می کنم حتما روی مدیریت هیجانات تان کار کنید و مهارت های زندگی را در خودتان ارتقا بخشید .

پیشنهاد می کنم حتما به روانشناس و یا زوج درمان  مراجعه فرمایید و هر چه سریع تر رابطه ی بیمار میان تان را درمان نمایید .

در پناه خدای مهربان باشد .