رفیقی دارم که بیش از حد بهم وابسته است، چه کنم؟
ناشناس ( تحصیلات : دیپلم ، 29 ساله )
سلام من رفیقی دارم که بیش از حد بهم وابسته است در حدی که حتی گاهی از ارتباط من با بقیه ناراحت میشه و انتظار داره حتی قید یه سری از افراد اطرافمو بزنم میخوام بدونم باید چه کار کنم با توجه به اینکه من افراد زیادی باهام در ارتباطن و از طرفی اون هم نمیتونه رفتارش رو کنترل کنه و حتی اگه بخواد مدتها طول میکشه و رفاقتمون واقعا شبیه به جنگ اعصاب شده
مشاور ( الهه سادات صالحی )
با سلام خدمت شما دوست و همراه گرامی
شخصیت وابسته یا محبوب چسب، در تصمیم گیری هایش مشکل اساسی دارد و دائما در حال پرسیدن و مشورت گرفتن از دیگران است. استقلالی ندارد. برای کوچکترین مسئله باید از نظر دیگران استفاده کند از مخالفت و اظهار نظر خودداری می کند و معمولا مسئولیتی بر عهده نمی گیرد و مسئولیت ها را بر دوش دیگران می گذارد و به ارزیابی خودش اعتماد ندارد و کوچک ترین حرفی را معمولا به حساب توهین می گذارد.
احساس تنهایی شدیدی در درون خود احساس می کنند. میان خشم و احساس گناه به سر می برند و معمولا خشم زیادی نهفته است چراکه معمولا خواسته های خود را نادیده می گیرند و مطیع هستند. از تنها ماندن بیمناک هستند. کنترلگری زیادی در روابط نزدیک خود به کار می برند. شدیدا چسبنده هستند. طرح واره ی رهاشدگی با سبک مقابله ای تسلیم از ویژگی های این اختلال شخصیتی می باشد. شدیدا نیاز به حمایت و مراقبت دارد.
تحمل اینکه کسی در اطراف افراد مورد علاقه اش باشد را هم ندارد و انرا تهدیدی علیه رابطه ی خودش می انگارد .زیرا بززگترین ترس انها این است که از طرف کسانی که انها را دوست دارند مورد طرد قرار می گیرند و این ترس و اضطراب از تله ی زندگی رهاشدگی و طرد برخواسته است. خودشان را دوست داشتنی و لایق دوست داشتن نمی دانند. از این رو پیرو و فرمانبردار هستند و هویت مستقلی ندارند و هویتشان حل شده در هویت دیگران است.
مانند کودکان هستند و با کوچکترین تشویق هیجانزده می شوند و می خواهد مورد توجه قرار گیرد. این افراد در کودکی نیاز هایشان یا اصلا براورده نمی شده است و یا زیاد از حد مورد حمایتگری و مراقب مراقبین اولیه ی خود قرار گرفته اند و نیاز ها و خواسته ها به صورت افراطی پاسخ داده شده اند .
آنها از نیازهای خود شناختی ندارند و خواسته دیگران را بر خواسته های خود شان ارجح میدانند. دلیل آن هم کودکی آنهاست آنها با والدینی زندگی کردهاند که کنترل کننده بوده اند. به نیازهای کودک اهمیتی داده نمیشده است مثلاً اگر کودک از فرمان های آنها سرپیچی می کرده است به هر نحو ممکن را تنبیه می کردند و همچنین به کودک اجازه هیچ تصمیم گیری در زندگی را نمی داده اند و به جای او تصمیم می گرفتند و به اصطلاح کودک بی اجازه ی آنها آب هم نمی توانسته بخورد.
آنها به شدت از طرد شدن و ترک شدن از طرف کسانی که آنها را دوست دارند، بیمناک هستند انها نیاز ها و خواسته هایشان را نمی شناسند از آن مهمتر راهکاری برای رسیدن به آن ها و ارضاء آنها ندارند در کل افرادی بی مسئولیت هستند چون از طرد شدن می ترسند. بسیار چسبنده هستند مانند یک کودک میخواهند مراقبت شوند خشم هیجان پررنگ آنهاست و مستعد هستند برای اختلال افسردگی و اختلالات اضطرابی. استقلالی ندارند و دائماً به دنبال تایید و پذیرش از جانب دیگران هستنداین افراد شناختی از نیاز ها و خواسته هایشان و راهکاری برای ارضا انها ندارند و ناتوان هستند افراد بی مسئولیتی هستند .
افراد با شخصیت وابسته از عزت نفس و اعتماد به نفس پایینی برخوردار هستند. خودشان را افرادی متکی به دیگران می دانند و احساس ناتوانی می کنند. معمولا بدون اینکه از دیگران کمکی دریافت کنند توان اداره خود و کارهایشان را ندارند. این افراد معمولا در بیشتر اوقات در حال خود سرزنش گری و خود تحقیر گری می باشند. در مدیریت ارتباط بسیار ناتوانند و در مقابل بسیار مطیع و تبعیت کننده هستند .
اگر احساس کنند می خواهید آنها را ترک کنید یا فاصله بگیرید به پای شما می افتند و اه و شیون و فغان سر می دهند و چنین اجازه ای به شما نمی دهند و در ضمن حتی برای شما در صورت خروج از رابطه ایجاد احساس گناه هم می کنند .
بهتر است برخورد صحیح با این افراد را خوب یاد بگیرید و تمام تلاشتان را به کار بگیرید که بیش از حد به شما وابسته نشوند و به انها کمک کنید تا اعتماد به نفس انها بهبود یابد و تا حدی استقلال یابند به این منظور می توانید یک سری وظایف سبک و مسئولیتهای کوچک به انها محول کنید که بتوانند انها را انجام دهند و مورد تشویق قرار گیرند که به این وسیله کمی احساس قدرتمندی و توانایی کنند و اعتماد به نفس انها ارتقا یابد و به سمت استقلال پیش بروند .
انها با اطاعت ها و فرمانبرداری هایشان سعی در کنترل شما می کنند که مبادا انها را طرد و ترک نمایید. این افراد طرحواره های ناسازگار فعالی در شناخت ها و ذهنشان دارند که به رهاشدگی و طرد و همچنین وابسته یا خویشتن بی انضباط یا محرومیت هیجانی می توانیم اشاره نماییم .
پیچیدگی ها و چسبندگی و کنترلگری این فرد با اختلال شخصیت وابسته انقدر زیاد است که ممکن است احساس خفگی به شما دست بدهد و شما را دچار خستگی مفرط نماید.در چنین شرایطی نیاز به فرار در شما قوت می یابد ولیکن این افراد چنین اجازه ای را به شما نمی دهند .
باید حتما راه و روش برخورد صحیح و اصولی را با فردی با این اختلال شخصیت فراگیرید .چرا که از سمتی ممکن است باعث وابستگی هر چه بیشتر او شوید از سمت دیگر اینکه با عدم برخورد صحیح و حساب شده او را به سمت روان پریشی سوق دهید.
ابدا اورا به اینکه تمام وظایفش را تمام و کمال انجام دهید عادت ندهید زیرا وابستگی اش را پر رنگ تر و شدید تر خواهید کرد .لذا پیشنهاد می شود حتما حد و مرز ی برایش قرار دهید .
در ابتدا باید به این افراد آموزش داده شود که از انسانهای متوقعی که به خواسته ها و نیاز های انها توجهی ندارند و صرفا متوقع هم هستند دوری کنند و در کنار افرادی که همدل هستند قرار بگیرند. باید بیاموزند که برای راضی کردن دیگران نباید نیازهای خود را نادیده بگیرند و یا اینکه نباید در رابطه ای باقی بمانند که توجهی به نیازهای آنها نمی شود و تنها آنها هستند که به ارضاء نیازهای دیگران توجه می کنند و یا اینکه در تصمیم گیری ها اهمیتی به تصمیم آنها داده نمی شود.لذا باید از این رابطه ها خارج شوند.
شاید بهترین راه کمک کردن به این افراد گرفتن وقت روانشناس و تشویق انها برای مراجعه برای درمان باشد .
امید واریم انچه بیان گردید در اشنایی بیشتر شما با این نوع اختلال شخصیت کارساز واقع گردیده باشد .
در پناه خدای مهربان باشید.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}