ستایش ( تحصیلات : راهنمایی ، 15 ساله )

با سلام امید وارم هرکجا که باشید حالتون خوب باشه من 15 سالمه و خیلی تنهام. در ابتدایی خیلی تنها نبودم و این موضوع اصلا برام مهم نبود من از وقتی که به راهنمایی رفتم هیچ کس به من اهمیت نمیده هیچ کس دوسم نداره و من هر وقت که پیش یکی از همکلاسیمم همش یک بهانه میارن که من پیش آنها برم این موضوع خیلی ناراحتم اینه واقعا بزرگ ترین آرزویم اینه که در مدرسمون مثل بقیه باشم مثل بقیه در زنگ تفریح تنها نمونم وقتی در مدرسمون اردو باشه من تنها نمونم در کل مدرسمون هیچ کس مثل من تنها نیست نمیدونم چیه من از بقیه کم تره نمیدونم چه رفتاری باعث تنهایی من میشه و فکر نکنم هیچ کدام از شما مثل من تنها باشه من فکر میکنم اگر در کلاسمان دوستی داشته باشم همه ی مشکلاتم بر طرفمیشه خیلی خیلی ناراحت کننده و غمناک است چندین بار هم به خواطر این موضوع گریه کردم هیچ چیز مثل این ناراحت کننده نیست وقتی به فیلم های ناراحت کننده نگاه میکنم اصلا ناراحت نمیشم میگم من مشکل بتر از اینا رو دارم واقعا مردن از این خیلی بهتره هر کس مشکل من را نداره واقعا قدر شو بدونه و هر روز خدا را شکر کنه نداشتن این مشکل بهترین نعمت خداست ولی خیلی آدما یا شاید همه ی آدما چون مشکل من را تجربه نکردن این نعمت بزرگ خدا را میبینند نمی دانند چه قدر خوش شانس هستند خواهش میکنم از شما خواهش میکنم ر اهنماییم کنید من نیاز به مشورت دارم از شما خواهش میکنم بگین باید چیکار کنم مثل بقیه باشم خیلی ممنون میشم و خواهش دیگری هم دارم که قدر نداشتن این مشکلات را بدانیدمتمعنم که هیچ کدام از شما مثل من تنها نیست


مشاور ( الهه سادات صالحی )

سلام خدمت شما دوست و همراه گرامی؛

عزیزم آنچه برای ما نوشته بودی خواندم و متوجه ناراحتی شما شدم .
 

می فهمم که چقدر این احساس تنهایی شما را تحت فشار قرار داده است.
 

باید خدمت تان عرض کنم که این تنها شما نیستید که با این مسئله روبرو شده اید و انسانهای بسیاری این مشکل را دارند ولیکن ایا آنها هم چنین احساسی با این شدت دارند؟! 


لازم می دانم چند اصل و واقعیت را برایتان بیان کنم .
 

عزیزم، این طور نیست که فردی را پیدا کنیم که او هیچ درد و غمی نداشته باشد و یا آسوده از هر نوع گرفتاری باشد. حتی اگر از دور و از روی ویترین زندگی اش احساس کنیم او خوشبخت است و هیچ غمی ندارد، کاملا ظاهر بینانه و نه واقع نگرانه به آن فرد نگریسته ایم .
 

هیچ یک از ما انسانها کامل و بی عیب نیستیم. هر کدام دارای نقص و اشتباه هستیم و تنها تفاوت میان مان در نوع و چگونگی مشکلات مان هستند.
 

 آنچه برای همه ی ما یکسان است و از اشتراکات انسانی به حساب می آید، داشتن مسائلی ست در زندگی، که با درد و رنج همراه هستند.
 

انچه در ناراحتی ها و ناکامی ها حائز اهمیت است، توجه به حل مسئله است. اینکه در نظر داشته باشیم که هر گاه مشکل یا مسئله ای پیش آمد، باید به دنبال راه کار آن باشیم نه اینکه به جای اینکه به دنبال حل مسئله باشیم، تصور کنیم که این مشکلی که من دارم بزرگترین مشکل دنیاست و حل شدنی هم نیست و من تنها انسانی هستم که حالم بد است و یا حال من بدتر از دیگران است و دنیا به اخر رسیده است .
 

برای ما نوشته بودید که هنگام دیدن فیلم و سریال، از مسائلی که در فیلم رخ می دهد، ناراحت نمی شوید و فکر می کنید درد شما بزرگ تر، عمیق تر و بدتر از هر درد و غمی هست.
 

‌شما دارای چندین خطای شناختی هستید. پررنگ ترین آنها همین فاجعه سازی است ( یعنی مبالغه و بزرگ انگاری مسئله)
 

بله متوجه هستم که زنگ تفریح هر کسی با دوست خودش می رود داخل حیاط، و شما تنها می مانید و این خوشایند نیست. برای رفتن به اردو ، اون طور که باید به انسان خوش نمی گذرد .ضمن اینکه داشتن دوست امری ست که علاوه بر مفید بودن لازم هم هست، ولیکن با نبود دوست دنیا به اخر نمی رسد. فاجعه ای رخ نداده است. حیات شما هم به خطر نیفتاده است. شما مسئله را بزرگنمایی می کنید و این هم خطای ادراکی است و باید نگاه شما به مسائل اصلاح شود.

به نظر می رسد شما در طول ۱۵سالی که زیسته اید ان طور که باید دچار ناکامی نشده اید و هر انچه که خواسته اید فراهم بوده است. بیشمار مسئله در زندگی هر یک از ما وجود دارد که خودمان در انتخاب آنها اراده و اختیاری نداشته ایم و کلا تحت کنترل ما نیستند و ما نمی توانیم در مورد آنها دست به تغییری بزنیم. باید بررسی کنیم انچه قابل تغییر است و می توان برایش راه چاره یافت و یا ان را حل نمود، تغییر دهیم و انچه قابل تغییر نیست و تحت اختیار یا در کنترل ما نیست را همان گونه که هست بپذیریم .
 

دوست عزیزم دنیا را از روی خواسته های ما یا تمایلات ما نساخته اند. در خیلی از مسائل ما حق انتخاب نداشته ایم و نخواهیم داشت و حتی نمی توانیم آنها را تغییر دهیم. کنترلی روی آن‌ نداریم که بتوانیم انرا به شکلی که خودمان دوست داریم در بیاوریم. تنها می توانیم با پذیرفتن این موضوع راحت تر زندگی کنیم.
 

اصل دیگری که با ید در نظر بگیرید این است که ما انسانها تنها پا به این دنیا گذاشته ایم و تنها هم از این دنیا خواهیم رفت و این ما هستیم که باید حال خوب خودمان را در این مدت ایجاد کنیم .حال مان با تنهایی خودمان خوب باشد و با خودمان در صلح باشیم .
 

چه بسا انچه موجب این تنهایی یا عدم صمیمیت همکلاسی هایتان با شما شده است، از همین افکار و نوع نگاه سرچشمه گرفته باشد. برای اینکه دادن نظری قطعی به بررسی های بیشتر احتیاج داریم؛ مثلا احتمال دارد مراقبت و حمایت افراطی والدین و عدم محدودیتهای واقع بینانه و نازپروردگی عامل این مسئله بوده باشد .
 

و یا اینکه ممکن است مهارت های اجتماعی شما دچار ضعف باشد . ممکن است توقعات شما از دوستی و رفاقت به گونه ای غیر واقعی و خاص باشد! این موضوعات می توانند دلیل نداشتن دوست و تنهایی شما باشند. اگر مشکل از ضعف مهارت اجتماعی باشد این مسئله خودش نشانه ای از مشکلی مهم تر و بنیادی است که ترس و اضطراب از رد شدن و تایید نشدن را نشان می دهد .
 

نداشتن همدلی و شفقت از دلایل دیگر تنها ماندن می توان باشد .
 

در کل دلایل گسترده ای برای این تنها ماندن و نداشتن دوست و رفیق صمیمی وجود دارند که با سرچی ساده در اینترنت به راحتی می توانید به انوع اطلاعات و مطالب مرتبط با این موضوع دسترسی پیدا نمایید .
 

همچنین راه های دوست یابی به وفور مطرح شده است لذا ، با بیان تکرار، مکررات بحث را طولانی تر نمی کنم .

انچه مشخص است وجود خطاعای شناختی و عدم وجود مهارت های ارتباطی و اجتماعی است که از پایه های این مسئله هستند .

پیشنهاد می کنم به یک روانشناس یا مشاور خانم مراجعه فرمایید و مسائل را مورد بررسی دقیق تر قرار دهید .

دقت داشته باشید، دنیا حول من و خواسته ها و نیازهای من نمی چرخد .انسانها و کائنات موظف نیستند همگی به نوعی که من می خواهم و مطابق خواسته ها و تمایلات من عمل کنند. هیچ کس جز خودم مسئول اعمال و رفتارم و خصوصا حال خوب و بد من نیست. پس بدانید که حال خوب یا بد مان در دستان خودمان و نوع نگاه و تفکر خودمان است و نه هیچ کس دیگری. وقتی من خودم را، درد خودم را، نیاز خودم را بالا تر از هر موجود دیگری و یا نیاز دیگری و رنج دیگری بدانم،  جز خشم شدید و حال بد حاصل دیگری نمی توانم داشته باشم .
 

شما نیاز دارید به کسب دانش و مهارت هایی برای زندگی، باید مهارت  شفقت به خود و مهارت شفقت ورزی هم به دیگران را فرا بگیرید. در غیر این صورت تنهایی شما پایدار خواهد بود. شفقت یعنی حساس بودن نسبت به «درد و رنج» در «خود و دیگران » و همدلانه در جهت رفع و کاستن ان درد و رنج ها کوشیدن .
 

درد ها و مشکلات دیگران را ببینیم علاوه بر این که مشکلات و رنج خود را درک می کنیم .توجه داشته باشیم اعمال و رفتار ما چه احساسی روی دیگری ایجاد می کند .همدیگر را نرنجانیم .کنار یکدیگر باشیم و همدلی که از همه مهمتر و زیبا تر است. در کنار افراد باشیم و شرایط آنها را در نظر بگیریم انوقت دیگر دست به قضاوت گری و سرزنش گری نخواهیم زد. آن وقت هیچ کس تنها و ناراحت نخواهد بود.
 

درپایان چند سوال از شما داریم ببینید کدام پرسش با شما مرتبط است:
 

ایا شما خودتان را فردی دوست داشتنی می دانید؟! 
 

از خودتان چه برداشتی دارید ایا فردی ارزشمند هستید؟!
 

ایا خودتان را کافی می دانید؟! 
 

اگر چنین ادمی باشیم افراد به گرد ما جمع می شوند. ‌روی رشد، مهارت ها و شکوفایی خودتان کار کنید. هنوز دیر نشده است. محبت کنید، مهربان باشید. شما می توانید بر اندوه تنهایی تان هم غلبه کنید. با خودتان در صلح و شفقت باشید.
 

در پناه خدای مهربان باشید .🌹