با سلام فوری بنده موقع عصبانیت کنترل خودم رو از دست می دهم خیلی تمرین کردم خونسردی خودم رو حفظ کنم بارها...

سیما ( تحصیلات : کم سواد ، 25 ساله )

با سلام فوری
بنده موقع عصبانیت کنترل خودم رو از دست می دهم خیلی تمرین کردم خونسردی خودم رو حفظ کنم بارها شده حتی توی دلم می گفتم اشکالی نداره اتفاق خاصی نیفتاده اما بحثی که بیشتر ادامه پیدا کنه عصبانیت من رو بیشتر می کنه و کنترل خودم رواز دست می دهم واقعا دلم نمی خواد سر پدرم داد بزنم مثلا به این مورد
ناهار درست کردم گفت دخترم غذا آماده شد گفتم بله الان سفره رو میندازم بعد از اینکه ناهار رو دارند میل می کنن پدرم گفت روغن باید کمتر می ریختی گفتم ببخشین انشاء الله دفعه بعد گفت آخه کی میخواهی یاد بگیری چرا تلاش نمی کنی یاد بگیری و من حرفی نزدم ادامه داد صدبار بهت گفتم کارخونه انجام بده نظافت کن بشور بپز تو واقعا نمی دونی نباید اینقدر روغن بریزی گفتم اگه اینقدری که می گی بد شده پس چرا داری میخوری گفت احمقی دیگه حالیت نیست نمی فهمی خری دیگه فقط مفت می خوری و مفت می خوابی گفتم : الان غذا کی آماده کرد؟ کی صبح همه جا رو تمیز کرد؟ بعدازظهرها هم که سرکارم چیکار باید کنم؟ اصلا ناهار نخواستم دیگه هم هیچی ازت نمیخوام . و بالاخره پدرم با چند تا غردیگه ساکت می شه و منهم چیزی نمی گم ولی چندجمله آخری که گفتم با صدای بلند بود ولی هربار از این اتفاقها می افته من هم صدام بلند می شه درصورتی که دلم نمی خواد اینطور بشه چه باید کنم؟

مشاور (hassan najafi)