( تحصیلات : لیسانس ، 24 ساله )

واقعا در حکمت خداوند مانده ام!!! به پدران و مادران فرهیخته و روشنفکر فرزندانی عطا میکند که والدین را درک نمیکنند و خود را آلوده به اعتیاد و ... میکنند و به برخی فرزندان والدینی که هنوز بد و خوب را از هم تمیز نمیدهند و به گونه ای رفتار میکنند که از هزار بچه هم بچه تر به نظر میرسند...
من دختری هستم 24 ساله و دارای مدرک لیسانس و کارمند. برادری دارم 26 ساله دارای دو مدرک مهندسی و شاغل. مادرم زن صبوری است و واقعا در نمونه ای از صبر ایوب به مشار میرود. اما پدرم آدم فوق العاده ضعیفی است. به نحوی که با کوچکترین مشکل خود را می بازد و جوری رفتار میکند که زندگی را هم به خود و هم به اعضای خانواده اش تنگ میکند. و از طرفی اصلا ما را درک نمیکند. بارها و بارها به او تذکر داده ایم که در داخل منزل سیگار نکش اما میکشد، به او گفتهایم موقع غذا خوردن و جویدن صدا ندهد اما میدهد، کارهای دیگر یاز قبیل با صدای بلند سرفه کردن، بینی گرفتن ، باد شکم و ... جوری که واقعا به ستوه آمده ام. وقتی به او تذکر میدهیم میگوید من همینم نمیتونم تغییر کنم شما باید عادت کنین!!!
آخر این هم شد حرف حساب؟!!!
از طرفی اخلاق های دیگری دارد که اگر بخواهم بگویم طومار میشود. همیشه تا قبل از اینکه سرکار برویم بر ما منت میگذاشت که من یک نفرم و دارم شکم سه نفر را سیر میکنم!!! آیا پدر بودن و تشکیل دادن خانواده و فراهم کردن زندگی آسوده برای اعضای خانواده منت دارد؟؟؟!!! همیشه وقتی در مقابل اعتراض ما کم میآورد می گوید شما نمی فهمید این پول از کجا می آید!!! یا میگوید شما لازم نکرده حرف بزنید!
نمیگویم از لحاظ مالی میلیونر هستیم اما آنقدری توانایی مالی داریم که در این زمینه زندگی را به کام خودمان تلخ نکنیم اما... هربار فامیل یا دوستان و آشنایان عروسی دارند خانه ما عزاست! برای چه؟ برای کادوی عروسی.
و جالب اینجاست دیگران حسرت زندگی ما را میخورند و به ما میگویند خوش به حالتان که پدرتان چقدر شما را می فهمد و ... چون اصلا از بطن زندگی ما بی خبرند .
وقتی در زندگی همه چیز روال عادی را طی میکند ما هم خیلی ذهنمان را به این مسائل که ذکر کردم مشغول نمیکنیم اما وقتی که یک مشکل پیش می آید و در جایی که نیاز است با همکاری هم مشکل را پشت سر بگذاریم پدرم به گونه ای رفتار میکند که نه تنها مشکلمان حل یا کم نمیشود بلکه بیشتر سوهان روحمان میگردد. از لحاظ تمیزی و رعایت نظافی در منزل هم هیچ چیز را رعایت نمیکند اما همیشه ادعای نظافت و ... را دارد. گاهی واقعا این شرایط برایم غیر قابل تحمل میشود. درمورد دکتر رفتن هم انگار دلش نمی آید پول را برای دکتر و بهبود خود خرج کند (برای سیگار خریدن دلش نمیسوزد پول خرج کند اما برای دکتر رفتن!) خلاصه از وقتی خود را شناخته ام انقدر اینگونه رفتار ها را از وی دیده ام که خودم نیز انگیزه ای برای کاری ندارم. در کنار این مسائل به دیگران بر سر مسائل خیلی پیش پا افتاده دورغ هم میگوید. راستش دیگر حتی اگر بگوید ماست سفید است من تا خودم نبینم باورم نمیشود.
کاش پدرم الگوی مناسبی برایمان بود. گاهی به خودم میگویم حق او فرزندانی همچون ما نبود. وقتی می بینم پدری سنگ صبور فرزندش است و فرزندی میتواند از هر لحاظ به پدرش تکیه کند واقعا به او غبطه میخورم و آهی از ته دل میکشم که ای کاش...
از نظر تحصیلات و ... هم دارای تحصیلات در رشته ادبیات است و حتی طبع شعر هم دارد. اما واقعا نمیدانم چرا سر این مسائل اینگونه عمل میکند. مثل بچه ای رفتار میکند که قصد جلب توجه دارد. واقعا اینگونه است.
از شما مشاور محترم تقاضای راهنمایی دارم که چگونه رفتار کنیم تا او دست از این رفتارهایش بردارد. البته بدون مراجعه به مشاور چون به هیچ عنوان نزد مشاور نمی آید.
با تمام مسائل ذکر شده باز هم از خداوند متعال سپاسگزارم که به من نعمت داشتن پدر و مادر عطا کرد. باز هم همه این ها را بیشتر به حساب کم تحمل بودن و عدم صبور ی خودم میگذارم. و از خداوند میخواهم همه والدین من جمله پدر و مادر من را برایم سلامت و تندرست و شاد در پناه خود حفظ کند و تا مادامی که زنده ام سایه شان بالای سرم باشد.


مشاور (hassan najafi)

دوست عزیز پاسخ سوالتان را در قالب چند نکته بیان می کنیم: 1. چون ما از زوایای مختلف زندگی شما اطلاع چندانی نداریم و نمی توانیم مشکلات شما را ریشه یابی کنیم بهتر است نزد مشاور و کارشناس بروید و مشاوره ی حضوری داشته باشید و طبق آنچه مشاور به شما می گوید با پدرتان رفتار کنید. چناچه امکان مشاوره ی حضوری ندارید از مشاوره ی تلفنی بهره ببرید. در این زمینه با تلفن 09640 تماس بگیرید. 2. خداوند متعال حکیم است و به خاطر حکمتش هیچ وقت به پدر و مادر خوب، فرزند بد و به فرزند خوب پدر و مادر بد نمی دهد. طبق آنچه در احادیث و روایات و قرآن کریم آمده، خداوند همه را بر فطرتی پاک آفریده اما شیوه های تربیتی پدر و مادر، نوع تعامل با محیط و فرزندان و اختیار و انتخاب هایی که دارند و همه بر رفتار انسان ها و شیوه های تفکر و هیجانشان تأثیر می گذارد. برای همین منظور پدر و مادر بدی داریم که از فرزندان خوبی برخوردارند. چون فرزندان با فکر و درایت و تجربه ای که از والدین خوب کسب کرده اند به شیوه ای منطقی رفتار می کنند. پس جبری ما را احاطه نکرده و این موضوع هیچ منافاتی با حکمت خداوند ندارد. 3. سنی از پدر شما گذشته! شخصیت آدم ها از همان کودکی شکل می گیرد و شخصیت پدرتان تثبیت شده است. الگوهای رفتاری او چه خوب و چه بد، شکل گرفته و همانطور که می دانید تغییر دادن ایشان کار بسیار دشواری است. پس او را با تمام رفتارها و خصوصیاتش بپذیرید و فکر نکنید می توانید با چند تذکر یا تهدید رفتارش را تغییر دهید. پس اولین قدمی که باید بردارید این است که او را با تمام خلقیاتش بپذیرید. دوم: با او سازگاری داشته باشید. اگر خدایی ناکرده پدر شما فلج بود چطور با او کنار می آمدید؟ آیا باز از او انتظار داشتید مثل یک انسان سالم رفتار کند؟ همانطور که افلیج بودن او را می پذیرفتید، این صفات او را نیز بپذیرید. سوم: به رفتارهایش بی اعتنا شوید و حساسیت به خرج ندهید تا احساسات منفی و خشم در شما متراکم نشود. هر چه احساسات منفی در شما بیشتر شکل بگیرد به افسردگی و بیماری های روانی بیشتر نزدیک می شوید. چهارم: او را به خاطر رفتارهای بدش ببخشید. بخشش، خشم و عصبانیت شما را تخلیه می کند. مطمئن باشید بی اعتنایی شما به رفتارهای او باعث کم رنگ شدن و کمتر شدن رفتارهای او می شود. هر چه به رفتارهای او بیشتر توجه کنید (توجه منفی یا مثبت) رفتارهایش تقویت می شود. اما اگر بی اعتنایی کنید، کم کم رفتارش خاموش می شود. مثلاً اگر سیگار می کشند بدون اینکه حرف یا تذکری بدهید اتاق را ترک کنید. 4. با توجه به آنچه شرح داده اید به نظر می رسد پدر شما از عزت نفس و اعتماد به نفس پائینی رنج می برند. وقتی خوبی ها و صفات مثبتش نادیده گرفته شده، از زحماتش قدردانی نشده، کسی به او اعتماد نداشته، او با رفتارهای منفی این توجه را از دیگران طلب می کند. او به دنبال تائید شما و همسرش (مادرتان) است. بالا بردن عزت نفس و اعتماد به نفس او در تغییر رفتارش بسیار مؤثر و مفید خواهد بود. به جای اینکه به او و رفتارهایش برچسب بزنید و رفتارهای منفی او را مورد توجه قرار دهید، رفتارهای خوب او را تائید کنید. به جنبه های مثبت شخصیتی او بیشتر توجه کنید. از او قدردانی کنید. می دانیم این کار برای شما سخت و طاقت فرساست ولی باید این ریاضت را تحمل کنید تا کم کم رفتارهای پدر متعادل شود. وقتی او احساس کند که همه به او اعتماد دارند، شخصیت او را محترم می شمارند و نگاه محترمانه به او دارند، قطعاً خود او حاضر نخواهد شد این احترام و عزت نفس را از دست بدهد و با رفتارهای منفی و غلط این احترام را خدشه دار کند. 5. به پدرتان برچسب و صفات کلی نسبت ندهید. نباید با این برچسب ها شخصیت پدرتان را زیر سوال ببرید. با رفتار او برخورد کنید نه اینکه به شخصیتش بی احترامی کنید. فقط کافی است به رفتارش بی توجه باشید. با جملاتی نظیر (تو برای هیچ کسی ارزش قائل نیستی، تو پدر بدی برای ما بودی، تو هیچ کاری برای ما انجام ندادی و ...) شخصیت او را نشانه نروید. با تکرار این صحبت ها او واقعاً باور می کند که این صفات را دارد. پدرتان شخصیت مهر طلبی دارد. شما باید از این خصیصه ی او استفاده کنید و با جملاتی که فقط احساس شما را بیان می کند با او حرف بزنید. مثلاً بگوئید (من از سیگار کشیدن شما در اتاق ناراحت می شوم، وقتی سیگار می کشید سرم درد می گیرد و ...). فقط احساس خود را بیان کنید و با چاشنی کردن خواهش و تمنا و کلمات محبت آمیز بر او تأثیر بگذارید. در متون دینی و قرآن آمده که (خوبی با بدی مساوی نیست. بدی دیگران را به بهترین شکل پاسخ بده که اگر این کار را کردی دشمن خون تو تبدیل به دوستی با محبت می شود). 6. روان شما متراکم از احساسات منفی است. شما تحت فشار این هیجانات هستید. متراکم شدن این هیجانات شما را افسرده می کند. باید با نوشتن، این هیجانات را تخلیه نمائید. دفتری بردارید و روزی 2 الی 3 بار و به مدت 20 دقیقه هر چه احساس منفی نسبت به خود و زندگی و پدر دارید را بنویسید. پس از نوشتن ورق ها را پاره کنید. باز دوباره بنویسید و پاره کنید و با این عمل کم کم حساسیت خود را از دست می دهید. اگر هیجان های خود را تخلیه نمائید راحت تر راهکارها را عملی می کنید. اين سوال توسط فرهنگسراي پرسش پاسخ داده شده است . www.porsesh.ir