rasool ( تحصیلات : لیسانس ، 23 ساله )

بسم الله الرحمن الرحیم
با عرض سلام و خسته نباشید
از آیات شریف قرآن می شود اینگونه استنباط کرد که هرکس به مزد اعمال خوبش خواهد رسید. مثلاً می گوید : «الله لا یضیع اجرالمحسنین»
پس وقتی فرد کافر یا بی دینی چیزی اختراع می کند که به درد بشر می خورد یا چیزی کشف می کند که برای بشر مفید است به مزد عملش می رسد، حالا سوال اینجاست که وقتی همه به پاداش عمل خود می رسند پس نقش دین و مذهب در نظام جزا و پاداش چیست؟
با تشکر


مشاور (sayed mojtaba navab)

با عرض سلام وتبریک ماه میهمانی خدا خدمت برادر گرامی! دربارة وضعيت مخترعين و مكتشفين (مبني بر اين كه بهشت مي‌روند يا نه) سه ديدگاه عمده وجود دارد: 1ـ منظر افراط. برخي از روشنفكران عقيده دارند كه بين مسلمان و غير مسلمان در پاداش و رفتن به بهشت فرقي وجود ندارد. شهيد مطهري مي‌نويسد: " معمولاً كساني كه داعيه روشنفكري دارند با قاطعيت مي‌گويند هيچ فرقي ميان مسلمان و غير مسلمان ، بلكه موحد و غير موحد نيست. هر كس عمل نيكي انجام دهد! خدمتي از راه تأسيس يك مؤسسة خيريه و يا اكتشاف و اختراع و يا از راه ديگر انجام دهد، استحقاق ثواب و پاداش از جانب خداوند دارد. مي گويند خداوند عادل ميان بندگان خود تبعيض نمي‌كند...".[31] طرفداران اين نگرش هم به دليل عقل استدلال كرده‌اند و هم به دليل نقل. دليل عقلي آنان بر دو مقدمه استوار است: يكم: خداوند با همه موجودات نسبتي مساوي داشته ... بندگان و مخلوقات براي او يكسان هستند و با هيچ‌كس خويشاوندي و رابطة خصوصي ندارد؛ بر اين اساس به افعال و عملكرد همگان پاداش و ثواب مي‌دهد؛ و چون نسبت خداوند به همة موجودات يكسان است دليلي ندارد كه عمل نيك از يك نفر مقبول باشد و از يك نفر ديگر مقبول نباشد.[32] دوم: خوبي و بدي اعمال، قراردادي نيست، بلكه واقعي است ، يعني حسن و قبح افعال ذاتي بوده و هر كدام آثار خود را دارد؛ از اين رو پاداش و ثواب آن در راستاي حسن ذاتي آن است. هر گاه اعمالي به‌وجود آمد كه حسن ذاتي داشته باشد، بالطبع ثواب دارد. شهيد مطهري مي‌نويسد: "... از اين دو مقدمه چنين نتيجه مي‌گيريم كه چون خداوند اهل تبعيض نيست و چون عمل نيك از هر كس نيك است، پس هر كس كار نيك بكند ضرورتاً و الزاماً از طرف خداي متعال پاداش نيك خواهد داشت...".[33] دليل نقلي نيز دليل عقل را تأييد و تأكيد مي كند؛ زيرا در آيات و روايات تصريح شده است كه عمل نيك پاداش و عمل بد عقاب را در پي دارد: " فمن يعمل مثقال ذره خيراً يره و من يعمل مثقال ذره شراً يره".[34]: "انا لا نفيع اجر من احسن عملاً".[35] از اين آيات استفاده مي‌شود كه پاداش و عقاب بر نفس اعمال مترتب بوده و مسلمان بودن در اعطاي پاداش شرط نشده است، همان‌طوري كه در عذاب شدن غير مسلمان بودن شرط نشده است. 2ـ منظر تفريط. برخي ديگر عقيده دارند كه به فعاليت‌هاي نيكوي غير مسلمانان پاداش داده نشده و در نتيجه مخترعان و مكتشفان غير مسلمان به بهشت نمي‌روند. اين نگرش معمولاً از سوي مقدس مآب ها ابراز شده است. طرفداران اين نگاه نيز به دليل عقل و نقل استدلال نموده‌اند. دليل عقلي اين گروه اين است كه اگر بنا باشد اعمال غير مسلمان و يا مسلمان غير شيعه مقبول درگاه خداوند باشد، پس فرق ميان مسلمان و غير مسلمان در چيست؟ اصولاً اگر تفاوت مسلمانان با غير مسلمانان در پاداش ظهور نكند اسلام و تشيع لغو خواهد بود. بر خي از آيات نيز آمده است كه عمل كافر غير مقبول است. در آيه 18سورة ابراهيم اعمال كفار به خاكستري تشبيه شده است كه به وسيلة تند بادي پراكنده شود: "مثل الّذين كفروا بربهم اعمالهم كرماد اشتدت به الريح في يوم عاصف لا يقدرون مما كسبوا علي شيء ذلك هو الظلال البعيد"؛[36] اعمال كساني كه به پروردگارشان كافر شدند همچون خاكستري است در برابر تندباد در يك روز طوفاني ، آن‌ها توانايي ندارند كمترين چيزي از آن چه را انجام داده‌اند به دست آورند و اين گمراهي دور و درازي است . شهيد بعد از بررسي آيات مي‌نويسد: "... از ضميمه ساختن اين آيه با آيه قبل چنين استنباط مي‌كنيم كه اعمال نيك كافران با همه ظاهر فريبا، سرابي بي واقعيت است و اما اعمال بد ايشان وامصيبتا شر اندر شر و ظلمت روي ظلمت است".[37] 3ـ ديدگاه اعتدال. ديدگاه سوم ، ديدگاه اعتدال است كه از آيات و روايات استفاده مي‌شود. شهيد مطهري و برخي از نظرية سازان اسلامي، طرفداران اين ديدگاه هستند. بر اساس اين نگرش فعاليت و خدمات مخترعين و مكتشفين كه با انگيزه انسان دوستي شكل مي‌گيرد پاداش داشته و در عذاب آن‌ها تخفيف داده مي‌شود . شهيد مطهري بعد از بررسي آيات و روايات دربارة وضعيت مخترعان و مكتشفان غير مسلمان مي‌نويسد:" افرادي اين‌چنين كه البته در همة زمان‌ها كم يا بيش پيدا مي‌شوند حداقل اين است كه در عذاب آن‌ها تخفيف داده مي‌شودو يا عذاب آن‌ها به كلي برداشته مي‌شود ".[38] جهت توضيحات بيشتر از تفسير نمونه را مي‌آوريم : " ... با توجه به بحث‌هاي بالا سؤال مهمي مطرح مي‌شود و آن اين كه اين كه با مطالعه تاريخ علوم و اختراعات و اكتشافات مي‌بينيم كه جمعي از دانشمندان بشر، ساليان سال زحمات طاقت فرسائي كشيده اند، و انواع محروميت ها را تحمل كرده تا بتوانند اختراع و اكتشافي كنند كه باري از دوش همنوعانشان بردارند. في المثل "اديسون" مخترع برق چه زحمات جانكاهي براي اين اختراع پربارش متحمل شد و شايد جان خود را در اين راه نيز از دست داد، امال دنيائي را روشن ساخت، كارخانه‌ها را به حركت در آورد، و از بركت اختراعش ، چاه هاي عميق درختان سر سبز، مزارع آباد به‌وجود آمد ، و خلاصه چهرة دنيا دگرگون شد. چگونه مي توان باور كرد او يا اشخاص ديگري هم‌چون "پاستور" كه با كشف ميكرب، ميليون‌ها انسان را از خطر مرگ رهائي بخشيد و ده‌ها مانند او همه به قعر جهنم فرستاده شوند، به حكم اين كه فرضاً ايمان نداشتند، ولي افرادي كه در عمرشان هيچ كار چشمگيري در راه خدمت به انسان‌ها انجام نداده‌اند جايشان در دل بهشت باشد؟ از نظر جهان بيني اسلام مطالعة نفس عمل به تنهائي كافي نيست، بلكه عمل به ضميمة، محرم و انگيزة آن ارزش دارد، بسيار ديده شده كساني بيمارستان با مدرسه يا بناي خير ديگري مي‌سازند و تظاهر به اين هم دارند كه هدفشان صد در صد خدمت انساني است به جامعه‌اي كه به آن مديونند، در حالي كه زير اين پوشش مطلب ديگري نهفته شده است و آن حفظ مقام يا مال و ثروت يا جلب توجه عوام، و تحكيم منافع مادي خود، و يا حتي دست زدن به خيانت هائي دور از چشم ديگران است!. ولي به عكس ممكن است كسي كار كوچكي انجام دهد، با اخلاص تمام و انگيزه‌اي صدر درصد انساني و روحاني. اكنون بايد پروندة اين مردان بزرگ را ، هم از نظر عمل، هم از نظر انگيزه و محرك، مورد بررسي قرار داد، و مسلّماً از چند صورت خارج نيست: الف: گاهي هدف اصلي از اختراع صرفاً يك عمل تخريبي است (همانند كشف انرژي اتمي كه نخستين بار به‌منظور ساختن بمب هاي اتمي صورت گرفت) سپس در كنار آن منافعي براي نوع انسان نيز به‌وجود آمده كه هدف واقعي مخترع يا مكتشف نبوده و يا در درجة دوم قرار داشته است، تكليف اين دسته از مخترعان كاملاً روشن است. ب: گاهي مخترع يا مكتشف، هدفش بهره‌گيري مادي و يا اسم و آوازه و شهرت است و در حقيقت، حكم تاجري دارد كه براي درآمد بيشتر تأسيسات عام المنفعه اي به‌وجود مي‌آورد و براي گروهي ايجاد كار و برا ي مملكتي محصولاتي به ارمغان مي آورد، بي آنكه هيچ هدفي جز تحصيل درآمد داشته باشد، و اگر كار ديگري در آمد بيشتر ي داشت به سراغ آن مي‌رفت. البته چنين تجارت يا توليدي اگر طبق موازين مشروع انجام گيرد، كار خلاف و حرامي نيست، ولي عمل فوق العادة مقدسي هم محسوب نمي‌شود. و از اين‌گونه مخترعان و مكتشفان در طول تاريخ كم نبودند و نشانة اين طرز تفكر همان است كه اگر ببينند آن درآمد يا بيشتر از آن از طرقي كه مضرّ به حال جامعه است تأمين مي‌شود (مثلاً در صنعت داروسازي بيست درصد سود مي‌برند و در هروئين سازي 50 درصد) اين دسته خاص دومي را ترجيح مي‌دهند. تكليف اين گروه نيز روشن است آن‌ها هيچگونه طلبي نه از خدا دارند و نه از همنوعان خويش و پاداش آن‌ها همان سود و شهرتي بوده كه مي‌خواسته‌اند و به آن رسيده‌اند. ج : گروه سومي هستند كه مسلماً انگيزه‌هاي انساني دارند و يا اگر معتقد به خدا باشند انگيزه‌هاي الهي ، و گاهي ساليان دراز از عمر خود را در گوشة لابراتوارها با نهايت فلاكت و محروميت به سر مي‌برند به اميد اين كه خدمتي به نوع خود كنند، و ارمغاني به جهان انسانيت تقديم دارند، زنجيري از پاي دردمندي بگشايند و گرد و غباري از چهرة رنجديده اي بيفشانند. اينگونه افراد اگر ايمان داشته باشند و محرك الهي،كه بحثي در آن‌ها نيست، و اگر نداشته باشند اما محركشان انساني و مردمي باشد بدون شك پاداش مناسبي از خداوند دريافت خواهند داشت، اين پاداش ممكن است در دنيا باشد، و ممكن است در جهان ديگر باشد، مسلماً خداوند عالم عادل آنها را محروم نمي كند، اما چگونه و چطور ؟ جزئياتش بر ما روشن نيست، همين اندازه مي توان گفت "خداوند اجر چنين نيكوكاراني را ضايع نمي‌كند" (البته اگر آن‌ها در رابطة با دعم پذيرش ايمان مصداق جاهل قاصر باشند مسئله بسيار روشنتر است). دليل بر اين مسئله علاوه بر حكم عقل، اشاراتي است كه در آيات و يا روايات آمده است. ما هيچ دليلي نداريم كه جملة ان الله لا يضيع اجر المحسنين شامل اين‌گونه اشخاص نشود، زيرا محسنين در قرآن فقط به مؤمنان اطلاق نشده است، لذا مي‌بينيم برادران يوسف هنگامي كه نزد آو آمدند بي آن كه او را بشناسند و در حالي كه او را عزيز مصر مي‌پنداشتند به او گفتند انا نراك من المحسنين ؛ ما تو را از نيكوكاران مي‌دانيم". از اين گذشته آية فمن يعمل مثقال ذره خيراً يره و من يعمل مثقال ذرهْْ شراً يره. " هر كس به اندازة سنگيني ذره اي كار نيك كند آن را مي‌بيند و هر كس به مقدار ذره اي كار بد كند آن را خواهد ديد " به وضوح شامل اين‌گونه اشخاص مي‌شود . در حديثي از علي بن يقطين از امام كاظم(ع) مي‌خوانيم : " در بني اسرائل مرد با ايماني بود كه همساية كافري داشت، مرد بي ايمان نسبت به همساية با ايمان خود نيك رفتاري مي كرد، وقتي كه از دنيا رفت خدا براي او خانه‌اي بنا كرد كه مانع از گرماي آتش شود ... و به او گفته شد اين به سبب نيك رفتاريت نسبت به همساية مؤمنت مي‌باشد". و نيز از پيامبر اكرم(ص) دربارة عبدالله بن جدعان كه از مشركان مرعوف جاهليت و از سران قريش بود چنين نقل شده : " كم عذابترين اهل جهنم ابن جدعان است، سؤال كردند يا رسول الله چرا؟ فرمود : انه كان يطعم الطعام؛ او گرسنگان را سير مي‌كرد". در روايت ديگري مي‌خوانيم كه پيامبر (ص) به عدي بن حاتم (فرزند حاتم طائي ) فرمود: دفع عن ابيك العذاب الشديد بسخاء نفسه : " خداوند عذاب شديد را از پدرت به خاطر جود و بخشش او برداشت". و در حديث ديگري از امام صادق(ع) مي‌خوانيم: كه گروهي از يمن براي بحث و جدال خدمت پيامبر (ص) آمدند و در ميان آن‌ها مردي بود كه از همه بيشتر سخن مي‌گفت و خشونت و لجاجت خاصي در برابر پيامبر (ص) مي‌نمود. پيامبر (ص) آن چنان عصباني شد كه آثارش در چهرة مباركش كاملاً آشكار گرديد ، در اين هنگام جبرئيل آمد و پيام الهي را اين‌چنين به پيامبر (ص) ابلاغ كرد: خداوند مي‌فرمايد اين مردي است سخاوتمند پيامبر (ص) با شنيدن اين سخن خشمش فرو نشست، رو به سوي او كرد و فرمود: پروردگار به من چنين پيامي داده است و اگر به خاطر آن نبود آن چنان بر تو سخت مي‌گرفتم كه عبرت ديگران گردي. آن مرد پرسيد آيا پروردگارت سخاوت را دوست دارد، فرمود: بلي، عرض كرد: من شهادت مي‌دهم كه معبودي جز "الله" نيست و تو رسول و فرستادة او هستي و به همان خدائي كه تو را مبعوث كرده سوگند كه تا كنون هيچ كش ررا از نزد خود محروم بر نگردانده‌ام". در اين جا اين سؤال پيش مي‌آيد كه هم از بعضي آيان و هم از بسياري از روايات استفاده مي‌شود كه ايمان و يا حتي ولايت شرط قبولي اعمال و يا ورود در بهشت است، بنابراين اگر بهترين اعمال هم از افراد فاقد ايمان سر بزند مقبول درگاه خدا نخواهد بود. ولي مي توان از اين سؤال چنين پاسخ گفت كه مسئلة "قبولي اعمال" مطلبي است، و پاداش مناسب داشتن مطلب ديگر، به همين جهت مشهور در ميان دانشمندان اسلام اين است كه مثلاً نماز بدون حضور قلب و يا با ارتكاب بعضي از گناهان مانند غيبت، مقبول درگاه خدا نيست، با اينكه مي‌دانيم چنين نمازي شرعاً صحيح است، و اطاعت فرمان خدا است و انجام وظيفه محسوب مي‌شود و مسلم است كه اطاعت فرمان خدا بدون پاداش نخواهد بود. بنابراين قبول عمل همان مرتبة عالي عمل است و در مورد بحث، ما نيز همين را مي گوئيم، مي گوئيم: اگر خدمات انساني و مردمي با اينان همراه باشد، عالي ترين محتوا را خواهد داشت، ولي در غير اين صورت به كلي بي محتوا و بي پاداش نخواهد بود، در زمينة ورود در بهشت نيز همين پاسخ را مي گوئيم كه پاداش عمل لازم نيست منحصراً ورود در جنت باشد.".[39] [31] عدل الهي، ص 335. [32] ر.ك: عدل الهي، ص 337 ـ 338. [33] عدل الهي، ص 339. [34] زلزال (99) آية 7 ـ 8. [35] كهف (18) آيه 30. [36] ابراهيم (14) آية 18 و تفسير نمونه ، ج 10، ص 308. [37] عدل الهي، ص 347. [38] عدل الهي، ص 377. [39] تفسير نمونه، ج 10، ص 312ـ 317. -------------- نکته دیگر یانکه اولا: چه دليلي هست كه اديسون به جهنم مي‏رود؟ جهنم مخصوص كساني است كه از روي علم و عمد با حق وحقيقت مخالفت نموده و يا با امكان شناخت و پيروي راه حق از آن سرباز زده‏اند. ليكن ما نمي‏دانيم اديسون جزوكدامين دسته است. ثانيا: پاداش هر كس متناسب با انگيزه‏هايي است كه بر اساس آن تلاش نموده و خواستهايي كه در جستجوي آنبوده. بنابراين اگر اديسون براي رضاي خدا و خدمت به خلق او تلاش نموده پاداش او با خداست ولي اگر اصلا هدفاو اشتهار نام آوري و ... باشد در واقع براي خدا و آخرت خويش كاري نكرده تا خداوند به او پاداشي دهد بلكهپاداشش همان اشتهار و نام‏آوري خواهد بود. همچنانكه در اين دنيا پاداش عمل هر كسي به عهده كسي است كه براياو كار كرده نه ديگري. ثالثا: خدمات علمي و تكنيكي خدمت صرف نيست بلكه دو وجهي است و در پناه آن هزاران خيانت و بلا برايبشريت نيز پديد مي‏آيد. در اين جا ممكن است گفته شود كه مخترع و دانشمند مسئول اين امور نيست زيرا قصد اوخدمت است و بس. گوئيم البته در مواردي چنين است ليكن از اين جا همان نكته پيش به دست مي‏آيد كه ملاك ارزشكار دانشمند همان نيات و مقاصد اوست و اسلام بر اين مساله تاكيد ورزيده «كه اعمال آدميان بر اساس نياتشانمحاسبه مي‏شود». رابعا: تصور عاميانه و خام اين است كه ابتكارات اختراعات و پيشرفتهاي علمي را تماما منسوب به شخص مخترعو دانشمند مي‏دانند در حالي كه اين نگرش هم از چشم انداز جامعه شناسي علم نادرست است و هم از نظرديني. الف) از نظر جامعه شناسي علم، علم هويتي جمعي و تاريخي دارد ور شد آن متعلق به تمام بشريت و همه ادوار است يعني عوامل گوناگوني درپويايي آن نقش داشته و زمينه‏هاي ايجاد جرقه‏اي در ذهن دانشمند را پديد مي‏آورد و تلاشها و مطالعات شخص دانشمند جزئي از هزارانمقوله موثر در رشد دانش است. ب ) در چشم‏انداز ديني نيز عوامل اشاره شده در بالا خلاقيت ذهني عالم و مبتكر ما توان و اراده وي و هر امر موثر ديگر همه و همه از آن خداونداست و اگر او استعداد كافي سلامت و ديگر شرايط لازم را در اختيار وي قرار ندهد به نتيجه‏اي نخواهد رسيد. البته اين نافي اختيار و تلاشخود شخص نيست، ليكن بايد توجه داشت كه جهت انتساب اين امور به خداوند بسيار قوي‏تر از جهت انتساب به شخص عالماست. موفق ، موید و پیروز و سربلند باشید!