ناشناس ( تحصیلات : دیپلم ، 26 ساله )


سلام
خدا قوت
ممنون که وقت می ذارید و به سوال های ما جواب می دید.

قبل از ازدواج من بسیار فعال بودم . هم علوم قرانی می خوندم و هم کارهای فرهنگی می کردم .در اکثر کلاس ها و سمینارها شرکت داشتم. سالانه دو سه بار ،با دوستانم سفر می رفتم . به نامزدم هم گفتم که من کسی نیستم که خونه نشین باشه. و او قبول کرد که من هر جا که می خوام برم و مانعم نیست. فقط گفت که راضی نیست من حوزه برم همین.

حالا من رو خونه نشین کرده. من می تونم تحت فشار بذارمش تا به خواسته هام برسم ولی برام ارزش نداره. من می خوام او همراه و پشتیبانم باشه.خیلی سخته که هر روز از صبح خونه باشم تا شب که بیاد.

می خوام حداقل برم دانشگاه

ولی همسرم می گه می خوای بری دانشگاه که آخرش چی بشه؟ اول و آخر باید کهنه شوی بچه باشی. این حرفش تحقیرم می کنه. هیچ وقت فکر نمی کردم با من این کار رو بکنه. بهم میگه علوم قرانی خوندن فایده نداره چون بهت مدرک نمی دن.کار فرهنگی هم توش رشد نمی کنی. سفر هم اجازه نداری با دوستانت بری.حوزه هم حرفش رو نزن.من رو تو خونه به اسم علاقه حبس کرده.من هرگز این نوع زندگی رو نمی خواستم.26 ساله که صبر کردم با یک مرد روشنفکر ازدواج کنم و حالا همه چیز دست به دست هم داده تا نه تنها شوهرم که مادر شوهرم و سایر اقوام و عروس ها به من نیش خند بزنن کنایه که این همه رفتی دنبال این کارها عاقبت شوهر کردی مثل ما کهنه شو شدی. دیدی فایده نداشت؟.

لطفا به من بگید چجوری می تونم راضیش کنم که حداقل برم دانشگاه.


مشاور (سید حبیب الله احمدی)

باسلام. هرفردی دارای نیازهای شخصیتی خاصی است که راههای مختلفی را برای ارضای این نیازها به کار می گیرد. سلامت روان فردی و کیفیت مطلوب روابط بین فردی نیز هنگامی محقق خواهد شد که این نیازها به طور مطلوبی ارضا گردد. این نیازها می تواند از فردی به فرد دیگر کاملاً‌ متفاوت باشد. به همین دلیل است که آنچه که برای یک فرد، اهمیت حیاتی دارد، ممکن است برای فردی دیگر، کاملاً بیهود و بی فایده به نظر برسد. در ازدواج هم بسیار شاهد این موارد هستیم. بسیاری از اختلافات زوجین، به همین تفاوت ها برمی گردد. اما نکته ی حائز اهمیت این است که صرف وجود این تفاوت ها به معنای این نیست که نمی توان یک رابطه ی رضایت بخش را تجربه کرد. هیچ دو انسانی را نمی توانیم پیدا کنیم که از لحاظ ویژگی های شخصیتی و علایق و سلایق، کاملاً‌ مانند هم باشند. همیشه در هر ارتباطی، وجوهی از اختلاف نظرها و دیدگاه و تفاوت های شخصیتی وجود دارد. اما آنچه که موجب نارضایتی در یک رابطه می شود خود این اختلافات نیست بلکه نگرش افراد نسبت به این اختلافات و حل آن ها است. متأسفانه در مواردی مثل مورد شما، یک طرف رابطه ممکن است اهمیت این اختلافات را کلاً‌ نادیده بگیرد و با اصرار بر موضع و نگرش خود، سعی کند موضع و نیاز شخصیتی طرف مقابل را به طور کامل انکار کند و به اینگونه به هراختلافی پایان دهد. البته این به این معنی نیست که شوهر شما نسبت به شما و نیازهایتان بی اعتنا است. ایشان مطمئناً‌ به شما علاقه مند هستند و حفظ رابطه ی با شما برایشان اهمیت دارد، ولی اشکالی که در کارشان وجود دارد این است که اهمیت گرایشات و علایق شما را کمتر از حدی که لازم است برآورد می کنند. اینطور که من از صحبت های شما متوجه شدم شما نیاز شخصیتی بااهمیتی دارید مبنی بر پیشرفت و شایستگی شخصی و اجتماعی. گرایش شما به دانشگاه رفتن و فعالیت های فرهنگی نیز جهت گیری های بسیار حائز اهمیتی هستند که به این نیاز مهم در شما پاسخ می دهند. اما نگاه همسرتان به این مقوله، مطمئناً مانند نگاهی که بنده ارائه کردم نیست. ایشان به احتمال زیاد، اینگونه فعالیت های شما را به چشم نوعی فعالیت سرگرم کننده یا فعالیت هایی برای پر کردن اوقات فراغت در نظر می گیرند و در نتیجه برای تمایل شما به انجام این فعالیت ها اهمیت زیادی قائل نیستند. البته به این نکته توجه داشته باشید که چنین سوء تفاهماتی معمولاً دوسویه است. یعنی ممکن است که همسرتان هم نیازهایی داشته باشد که شما تاکنون اهمیت آن ها را آنطور که لازم است در نظر نگرفته باشید. بنابراین بهترین راه حل در چنین مواردی این است که هر دو به طور جدی وارد یک مذاکره شوید؛ مذاکره ای برای تحقق نیازهای اساسی شخصیتی هر دوی شما. در این مذاکره، هریک از شما بیان کند که چه انتظاراتی از این رابطه دارد و دوست دارد که چه نیازهای اساسی شخصیتی او در این رابطه تحقق یابد. مطمئناً تحقق کامل انتظارات و نیازهای دوطرف، امکان پذیر نیست. ولی می توان به گونه ای برنامه ریزی کرد که تاحد نسبتاً‌ مطلوبی رابطه ی مشترک بین شما به نیازهای هردو طرف پاسخگو باشد. اگر احساس می کنید که امکان برقراری شرایط چنین مذاکره ای بین شما دشوار است می توانید این کار را زیر نظر یک مشاور خانواده انجام دهید.