ح ( تحصیلات : دیپلم ، 19 ساله )

سلام
پسری هستم 19 ساله که از همان دوران کودکی خجالتی بودم وهنوز نیز هستم حتی با صمیمی ترین دوستانم نمی توانم حرف دلم را بزنم و مانند سایر جوانان رفتار کنم
و اغلب اوقات بدون دلیل ناراحت وخیلی زود عصبانی میشوم به نظر شما من چی کار کنم؟


مشاور (سید حبیب الله احمدی)

باسلام. در واقع هر دو مسئله ای که بیان کردید، دو روی یک سکه هستند. هنگامی که ما به خاطر کمرویی یا هردلیل دیگری، ناراحتی های جزئی خود را با دیگران در میان نمی گذاریم و از احساسات و نیازهای واقعی خودمان صریحاً با آنان صحبت نمی کنیم، به تدریج این احساسات و هیجانات منفی، انباشته می شود و به صورت انفجار خشم ناگهانی و غیرقابل کنترل، خود را بروز می دهد. کمرویی به دلایل مختلفی ممکن است شروع شده باشد، و ماهیت آن نیز معمولاً‌ افکاری است که حول نگرانی از ارزیابی های منفی دیگران چرخ می زند. معمولاً در درمان کمرویی نیز اول از همه باید روی افکار، کار کرد و سپس به یادگیری بعضی از مهارت های رفتاری پرداخت. با توجه به اینکه این کمرویی شما سابقه ی چندین ساله دارد و مشکلاتی برای شما ایجاد کرده است، بهترین گزینه این است که در طی جلسات مشاوره با کمک یک مشاور یا روانشناس، به تغییر الگوی کمرویی خود بپردازید. البته کتاب هایی نیز در بازار موجود است که به زبان ساده به راهکارهای غلبه بر کمرویی پرداخته است. اما توجه داشته باشید که حتی علمی ترین و کاربردی ترین کتب هم بدون کمک و مداخله ی مستقیم یک مشاور، بسیار سخت می تواند منجر به تغییر الگوهایی شود که چندین سال است شکل گرفته و در عادات و رفتارهای روزمره ی شما ریشه دوانده اند. با این حال، در این پاسخ، من یک توضیح کلی در مورد افکاری که منجر به کمرویی می شوند، ارائه می کنم انشاءالله که به سهم خود مؤثر واقع شود. افکاری که معمولاً‌ رفتار کمرویی را سبب می شوند، نگرانی های افراطی در مورد این است که دیگران فکر بدی در مورد ما داشته باشند یا توجه مثبتی به ما نشان ندهند. این افکار، در ذهن همه ی مردم وجود دارد اما هنگامی منجر به رفتار کمرویی می شود که ما بیش از حد، به آن ها بها داده و خودمان را اسیر یکسری باید و نباید برای جلب کامل نظر مثبت دیگران می کنیم. مثلاً‌ به خودمان می گوییم که «هیچ کس نباید از دست من ناراحت باشد. همه باید تحت هرشرایطی مرا کاملاً‌ بپذیرند و مورد احترام قرار دهند. اگر تأیید مثبت همه ی اطرافیان را به دست نیاورم آدم بی ارزشی هستم و ...». ویژگی مشترک همه ی این افکار، این است که خیلی بیش از حد، مطلق گرایانه و انعطاف ناپذیرند. اگر با دیدی نسبی گرایانه تر به این افکار، نگاه کنیم و بایدهایمان را به ترجیح، تبدیل کنیم خیلی راحت تر می توانیم خود واقعیمان را بروز داده و احساسات و افکار و هیجانات واقعیمان را در هرلحظه، بدون نگرانی افراطی از نظر دیگران بروز دهیم و به نمایش بگذاریم. مثلاً اگر فکر ما این باشد که «ترجیح می دهم نظر مثبت همه ی اطرافیانم را جلب کنم ولی نمی توانم انتظار داشته باشم که همیشه اینطور شود. پس بایدی در کار نیست و مهم این است که خود واقعیم را بروز دهم ... چه نقاب بزنم و تظاهر کنم و چه خودواقعیم را بروز دهم بلاخره در هر دو حالت، در بعضی از موقعیت ها مرا می پذیرند و در بعضی نمی پذیرند پس بهتر است این همه نگرانی را به جان نخرم و با آرامش و آسودگی، خودواقعیم را در هر موقعیتی بروز دهم». البته توجه داشته باشید که افکار ناکارآمدی که منجر به کمرویی و هیجانات و رفتارهای نامطلوب می شوند، معمولاً‌ خیلی تحت آگاهی و دقت ما قرار ندارند. ما بیشتر روی پیامدهای آن ها توجه می کنیم اما اگر کمی دقت کنیم می توانیم جریان آن ها را در ذهن خودمان متوجه شویم. به طورکلی این مبحث، خیلی گسترده است و نیاز به آموزش و تمرین مفصلی دارد. بنابراین بازهم توصیه می کنم که در صورت امکان، به جلسات مشاوره ی حضوری با یک مشاور یا روانشناس بپردازید.