ناشناس ( تحصیلات : فوق لیسانس ، 27 ساله )

سلا من دختر ششم خانواده و بعد من یک پسر هست من از کوچکی بیشتر خواهرهایم بزرگم میکردند به تدریج که بزرگ شدم یک خواهر عصبی داشتم که خیلی من را میزد و حتی میخواست خفه کنه و داداشم که از من کوچک بود همه اش من را مسخره میکر د و میزد و و من خیلی گریه میکردم و هنوز و قتی میخواهم با یکی از حق خودم حرف بزنم دستم میلرزه و گریه ام میاید خیالپردازی می کنم شعر میگویم نماز میخوانم خیالپردازی مینکم درس میخوانم تمرکز نمی تونم بگریم از این دخترهای خیلی فعال در اجتماع در بسیج کانون فرهنگی شرکت میکنم کار پیدا نکردم ولی در پروژه و تحقیقات درسی فعالیت می کنم و یک حق الزحمه میگریم ولی خیالپردازی دارم یک روزه مشاوره دانشگاه رفتم گفت به علت اینکه فرزند کوچک خانواده بودی و باید ها و نباید ها زیاد و بالغ والدین چندین نفره بوده ای هنوز کودک درون خود را داری با بچه بازی کن و دوباره بیا تا بگویم چه کنی ولی هزینه مشاوره زیاد بود من نرفتم حالا از شما برای رهایی از خیالپردازی کمک میخوام مخصوصا مجردم اگه یک جا رفتم و یک پسر خوب دیدیم میگویم یعنی میشه خواستگاری ام بیاید یا استادم جوان است با من خوبه بعضی وقتها خیالپردازی میکنم ولی خیلی شدید نیست ولی این اندیشه درسرم هست راستی من چگونه از هوش و هیجان خودم آگاهی پیدا کنم و تست استعداد بدهم تا بفهمم برای چه هنر و کاری مناسب هستم


مشاور (سید حبیب الله احمدی)

باسلام. برای کنترل خیال پردازی ها و افکار مزاحمی که به ذهن وارد می شوند و مخصوصاً محتوای نامقبولی هم دارند، اولین گام اصلاح انتظارات و نگرش های نادرست در مورد این افکار است. در واقع شما در اولین گام، باید این فکر غیرمنطقی را کنار بگذارید که «می توانید انتظار داشته باشید که این افکار، اصلاً به ذهن شما وارد نشوند». این انتظار، کاملاً غیرواقع بینانه و غیرمنطقی است چون جریان ورود افکار مزاحم به ذهن ما تحت کنترل خودمان نیست. البته این به این معنی نیست که نمی توانیم هیچ کنترلی بر افکار مزاحم داشته باشیم و باید تسلیم محض آن ها شویم. اگرچه ما روی ورود افکار، به ذهنمان کنترل نداریم اما می توانیم کنترل خوبی بر تداوم آن ها داشته باشیم. وقتی که بپذیریم ورود این افکار به ذهنمان طبیعی است و به صرف ورود این افکار، به سرزنش خودمان نپردازیم و در واقع بپذیریم که این افکار هم بخش طبیعی از ذهن ما محسوب می شوند، خیلی راحت تر می توانیم از ادامه ی فکر کردن به آن ها خودداری کنیم و به چیزهای دیگری فکر کنیم. اما وقتی که از خودتان انتظار دارید که «اصلاً نباید این افکار به ذهنتان خطور کند و اگر خطور کند نشانه ی عیب و نقصی در مورد شما است»، آنگاه به محض ورود یک فکر مزاحم، احساس گناه شدید، به همراه احساس عصبانیت از خود، در شما ایجاد می شود که خود، باعث تداوم بیشتر این افکار در ذهنتان می گردد. در واقع ذهن هر انسانی مانند یک اتوبان می ماند و افکار مزاحم، مانند اتوموبیل هایی هستند که گاه گاه با سرعت از این اتوبان عبور می کنند و رد می شوند. بر اساس این مثال، اگر شما فقط نظاره گر این اتوموبیل ها باشید، برای چندثانیه در دید باقی می مانند و سپس ناپدید می شوند، اما اگر بخواهید جلوی آن ها را بگیرید، یک تصادف شدید پیش خواهد آمد و باعث می شود این اتوموبیل ها (افکار مزاحم)، پشت سرهم متوقف شده و برای مدت طولانی اتوبان را مسدود کنند. در مورد جریان افکار مزاحم در ذهن شما هم دقیقاً همین وضع برقرار است. یعنی اگر بخواهید جلوی ورود این افکار را بگیرید یا خودتان را ناراحت کنید که چرا این افکار به ذهنتان وارد شده است، فقط به تداوم این افکار کمک کرده اید. بنابراین هرگاه که این افکار به ذهنتان آمد، دوگام متوالی را دنبال کنید: اول اینکه بپذیرید که ورود این افکار به ذهن، طبیعی است و دوم اینکه سعی کنید فکرتان را به چیز دیگری مشغول کنید. مثلاً به کاری که در حال حاضر مشغول انجام آن هستید تمرکز کنید یا به حواس پنجگانه ی خود، یعنی آنچه که در لحظه ی حاضر، می بویید، می بینید، می شنوید و ... تمرکز کنید. در مورد بحث کشف استعدادها و توانمندی ها نیز بهترین و مطمئن ترین روش، مراجعه ی حضوری به یک مشاور است. اگر مسئله ی دیگری در میان نباشد، صرف راهنمایی در مورد استعدادها و توانمندی ها حتی با یک جلسه ی مشاوره با یک مشاور مجرب می تواند کمک کننده باشد و بنابراین نگرانی بابت هزینه های جلسات مشاوره به آن صورت وجود نخواهد داشت.