ناشناس ( تحصیلات : لیسانس ، 22 ساله )

سلام
من پسری هستم 22 ساله ترم اخر کارشناسیم خودمم نمیدونم چم شده من خیلی اعصاب خورد شدم اصلا تحمل شنیدم حرفای که باب میلم نیست رو ندارم همش میخوام من حرف بزنم من بگم چی بشه چی نشه خیلی زود عصبی میشم از اجنماع میترسم ولی تو خونه نمیتونم بخوابم وزنم کم شده همش تا میام بخوابم احساس خفگی میکنم گریه ام میگیره قلبم به شدت درد میکنه و هر روز یه جور بهم میریزم خودمو همش میخوام درسمو بخونم اما الان دو ترم انتخاب واحد میکنم اما ن کلاس میرم ن امتحان میدم از اون طرفم دوس دارم درسمو تموم کنم هی خودمو سرزنش میکنم فحش میدم یا یهو بیخود داد میزنم من حتی الان حوصله نوشتن این متنو هم ندارم فقط میخوام برم ی جا ک هیچکی نباشه شبای خواب های وحشتناک میبینم با پدرمادرم همش دعوا دارم میگم خونه نمونم برم بیرون تا میام بیرون میگم اه چرا اومدم اینجا برم خونه ولی خونه ام نمیتونم بیام همینطور تو شهر میچرخم فقط اعصابمو خورد میکنم
اصلا حوصله ندارم همش میگم که دوستام میخوان منو اذیت کنن به هیچکی اعتماد ندارم
و لازم به ذکر بگم که من یه شکست خیلی خیلی خیلی بدی 9 ماهه ک خوردم و یه جورایی بعد از اون شدت گرفت و اینم بگم که خانواده من اصلا حمایتم نمیکنن و بدتر منو از خودشون دور کردن طوری که من حتی نمیخوام اونارو هم ببینم اینا بخشی از مشکلات روانیم بود من حتی حوصله نوشتنم نداشتم ممنون میشم اگه کاری از دستتون بر میاد برام انجام بدید چون من دیگه دارم همه چیمو از دست میدم


مشاور (خانم صفری)

باسلام. از صحبت هایتان احساس ناراحتی ای که در حال حاضر در زندگی خود تجربه می کنید، می توان متوجه شد. بهتر است بدانید که گاهی در اثر شرایط دشواری که در زندگی به انسان تحمیل می شود، نظام خلقی انسان کاملاً آسیب می بیند به طوریکه خلق، بسیار پایین می آید (خلق غمگین حاکم می شود)، احساس بی انرژی بودن ایجاد می شود، ناامیدی بی سابقه ای وجود انسان را پر می کند، تمام چیزهایی که قبلاً جذابیت داشته جذابیت خود را از دست می دهند، خواب و اشتها به هم می ریزد، آستانه ی تحمل فرد پایین می آید زودرنج و پرخاشگر می شود و حتی گاهی فکر خودکشی مطرح می شود . همه ی این علائم، مربوط به یکی از اختلالات مهم روانشناختی یعنی افسردگی، است. و همانطور که متوجه شده اید به طور جدی کاهش عملکرد را به دنبال دارد. البته توجه داشته باشید که اگرچه این اختلال، بسیار جدی و توانکاه است اما غیرقابل درمان و بهبودی نیست. یکی از مهمترین مولفه های این اختلال، ناامیدی است. به همین دلیل وقتی که فردی به آن مبتلا می شود، حتی نسبت به درمان و بهبودی هم امیدی ندارد، اما امروزه این اختلال با پیگیری جلسات مستمر با متخصصین روانپزشکی و روانشناسی بالینی، قابل درمان و بهبود است. البته من به طور حتم نمی توانم بگویم که شما مبتلا به افسردگی هستید، اما نشانه هایی که بیان کردید به احتمال زیادی می تواند گویای این اختلال باشد. در رابطه با علت احتمالی ایجاد افسردگیتان هم می توان گفت مخصوصاً با توجه به شرایط خانوادگی دشواری که داشته اید، و نیز شکستی که به آن اشاره کرده اید، شرایط مساعدی برای بروز افسردگی بوجود آمده است. علی رغم اینکه با شرایط دشوار حال حاضرتان همدلی می کنم، بازهم تأکید دارم که این مسئله، مسئله ی غیرقابل حلی نیست. توصیه ی اکید دارم که در اسرع وقت، به یک روانشناس بالینی یا یک روانپزشک مجرب مراجعه فرمایید و درمان خود را با جدیت هرچه تمام تر تا بهبودی مطلوب، پیگیری نمایید