ناشناس ( تحصیلات : لیسانس ، 22 ساله )

باعرض سلام.
من 3 ساله دانشگاه هستم. تو این سه سال با یه دختر دوست بودم. بعد از یک سال از رابطمون بهم علاقه مند شدیم. خانواده هامون زمین تا آسمون از لحاظ فرهنگی فرق داشتند من کاملا مذهبی و امن خیلی آزاد و راحت. خیلی باهم بیرون میرفتیم و راحت بودیم. حتی بدن همدیگه رو دیده و لمس کرده بودیم. اما الان دیگه فهمیدیدم بدرد هم نمیخوریم و نمیتونیم با هم ازدواج کنیم. اما نمیدونم چرا هنوز بهش علاقه دارم. تا فکرش میاد توذهنم روابط .... یادم میاد. میدونم تمام کارام گناه و اشتباه بوده. اما انگار یه علاقه ای بهش دارم. میدونمم الان دیگه فقط برا هوسه. 2ماه پیش به مادرم پیشنهاد دادم که یه دختر از فامیل رو برام خاستگاری کنه. اما مشکلم اینه که هنوز دوست دخترم رو تودانشگاه میبینم. دیگه نمیخامش برای ازدواج اما وقتی میبینمش حس عجیبی دارم. قبلا خیلی خیلی دوسش داشتم اونقد که حاضر بودم از خونوادم بگذرم (میدونم دیونه بودم و فقط براهوس بود) اما خوب جوون بودم و . . .
الان به نظر شما چیکارکنم تا به دختری که چند وقت دیگه نامزد میشم همون علاقه رو پیدا کنم که به دوست دخترم داشتم؟ و چطوری میتونم عادی باشم وقتی دوست دخترم رو میبینم؟
الان دیگه نمیخام دوست دخترم باشه فقط به عنوان هم کلاسی میخامش. اما خوب قبلا من اینو میخاستم برا ازدواج.
خاهش میکنم کمکم کنید.


مشاور (خانم سعیده صفری)

باسلام. شاید پاسخ این سوال دیر به دست شما برسد. ولی اولین توصیه من این است که تا زمانی که نتوانسته اید از لحاظ عاطفی آن مورد قبل را از ذهنتان پاک کنید به طور رسمی با فرد تازه ای وارد رابطه نشوید. مخصوصا تا زمانی که به دلیل جبر دانشگاه با همکلاسیتان ملاقات دارید. در رابطه جدید تا زمانی که خاطرات مورد قبل در ذهن شماست ناخودآگاه در ذهنتان بین این دو نفر مقایسه هایی انجام می دهید، و چون به ظاهر ناکام مانده اید و هیجان شما در مواردی با آن خانم به اوج رسیده است در کوچکترین بحث و ناراحتی با خود می اندیشید که ای کاش او را از دست نداده بودم ، و چون از اول عاشق نامزدم نبوده ام این مشکلات پیش می آید... در حالی که خود نیز می دانید که از لحاظ فرهنگی و عقیدتی بسیار با هم تفاوت داشتید و در صورت ازدواج و خوابیدن تب و تاب عشق باید منتظر بحث و درگیری های بسیار جدی می بودید. پس همین حالا به دلیل رابطه ی گناه آلود سابق ، که خود نیز به اشتباه بوده آن پی برده اید از درگاه خدا توبه کنید و مدتی به خود فرصت دهید تا با این قضیه کنار بیایید و به خانواده خود اعلام کنید که بهتر است مدتی برای ازدواج شما دست نگه دارند. اما در این مدتی که قرار است با خود کنار بیایید و به آرامش سابق دست پیدا کنید توصیه ی اکید و جدی من این است که از هر گونه تماس و صحبت کردن با شخص مورد نظر بپرهیزید به خصوص از بحث های دونفره که جنبه ی خصوصی به خود می گیرد هر چند بسیار کوتاه باشد، و از وسوسه ی پیامک دادن به دلایل مختلف همچون تبریک تولد ، مناسبت و حتی مسائل درسی و دانشگاهی و نگاه های لحظه ای و معنادار به شدت بر حذر و از آثار مخرب آن آگاه باشید که این مسائل به ظاهر بی اهمیت می توانند خاطرات قبل را برایتان زنده کنند و عواقب آسیب زایی برایتان داشته باشد. همچنین بهتر است هر آنچه به عنوان یادگاری از ایشان دارید همچون شماره تلفن ، نوشته هایتان در دفتر خاطرات و کادوهای ایشان را از بین برده تا سریع تر این فرآیند طی شود. همچنین به خاطر داشته باشید که با ازدواج و ایجاد رابطه ی رسمی شما به کسی قول داده اید که همه ی عشق و تعلق خاطرتان متعلق به اوست و در قبال او مسئولید و متاسفانه یا خوشبختانه خانم ها زیرکانه دوست داشتن واقعی را از تظاهر تشخیص می دهند. البته در نظر داشته باشید که چون با ایشان همکلاسی هستید کار کمی سخت خواهد شد و به مراتب تلاش شما افزون تر باید باشد. اما با اتمام دانشگاه بهتر می توانید رابطه را به طور کامل قطع کنید. علاقه ای که در شما نسبت به فرد جدید ایجاد می شود تا حد زیادی بستگی به کیفیت رابطه جدید خواهد داشت برای ایجاد علاقه نسبت به فرد جدید باید تلاش کنید و باسعی در کم رنگ کردن خاطرات و احساس های گذشته و تلاش برای رابطه ای نو شرایط را بهبود ببخشید.