ناشناس ( تحصیلات : دبیرستان ، 18 ساله )

سلام چند روز پيش ازتون درخواست مشاوره دادم اما در جواب نوشته بوديد:(دوست عزیز بنده به روشهای تقویت تمرکز در مطالعه اشاره خواهم نمود و در مورد رابطه دوستانه شما بهتر است از بخش روانشناسی این سایت مشاوره بگیرید تا شما را راهنمایی نمایند.)
من بار ديگر اين با همان مطلب در بخش روانشناسي در خواست مشاوره دادم اما جواب نداديد باز هم متن مشاوره رو مينويسم لصفا كمكم كنين
(من پسري 18 ساله و سوم رياضي و فيزيك هستم حدود 2 ساليست كه عاشق دختر همسايمون هستم و ميدونم كه ايشون هم منو دوس داره تا حالا بينمون تقريبا رابطه تلفني نبوده (فقط 3بار در حد معذرت خواهي)از طرفي هم عشق من از روي هوس نيست و ميخواهم با ايشان ازدواج كنم اما در اين ميان چندبار با قهر هاي بي موردايشان مواجه شدم كه عذاب روحي براي من بدنبال داشت تا حدي كه از زندگي بيزار و حتي با اينكه به درسم علاقه دارم به درسهايم هم بي توجه ميشدم و چند بار هم خواستم كه قطع رابطه كنم ( رابطه اي كه فقط در حد نگاه عاشقانه بوده) اما يك هفته بيشتر نتوانستم دوام بيارم. حالا چند روزيه كه رابطه ما بهم خورده و من موندم ميون دوراهي: يه راه اينه كه ميتونم تركش كنم اما از اين ميترسم كه مشكلات روحي و رواني موجب افت تحصيلي ام بشه. دومين راهم هم اينه كه ميتونم ادامه بدم اما باز هم از عواقبش ميترسم شايد خواست موقع امتحانات تركم كنه (‌دختره ديگه تصميماش دست خودش كه نيس) كه ممكنه با اين كارش آيندمو خراب كنه. معذرت ميخوام داستان كمي طولاني شد ازتون خواهش ميكنم هر چه سريع تر كمكم كنين.


مشاور (سیدحبیب الله احمدی)

باسلام. من روانشناس بالینی همکاری کننده با سایت هستم و اولین بار است که سوال شما را دریافت می کنم. تاکنون نوجوانان زیادی بوده اند که با مسئله ی مشابه شما به سایت، مراجعه کرده اند. اگر بعضی از این سوالات را بخوانید، متوجه شباهت فوق العاده زیاد مسئله ی خودتان با آنها خواهید شد. علت این شباهت، این است که ریشه ی اصلی این مسئله، تقریباً در همه ی شما یکسان است. من نکات اصلی و اساسی که معمولاً‌ در مورد این مسئله، ارائه می کنم را مجدداً برای شما هم مطرح می کنم، امیدوارم که مفید واقع شود. فقط لطفاً به این نکته توجه داشته باشید که من کارشناس مذهبی یا استاد اخلاق نیستم، بلکه تخصص من روانشناسی بالینی است، بنابراین تمام نکاتی که مطرح می کنم نکات علمی بوده که در مورد هزاران و حتی شاید میلیون ها نفر در سراسر جهان که با مسئله ی مورد نظر شما مواجه شده اند و یا مواجه می شوند، مصداق دارد. بنابراین انتظار دارم که به آن به چشم موعظه و نصیحت نگاه نکنید. در سنین نوجوانی،‌ عوامل مختلفی دست به دست هم می دهند و زمینه را برای بروز نوعی حالت عاطفی شدید، فراهم می کنند که در واقع همان عشق های رومانتیک دوره ی نوجوانی است. یکی از این عوامل،‌ برانگیخته شدن تمایلات جنسی در دوره ی نوجوانی، برای نخستین بار در زندگی است. خیلی از نوجوانانی که این عشق ها را تجربه می کنند، ممکن است بگویند که عشق آن ها جنبه ی جنسی ندارد و عاشق خود طرف مقابل هستند و ... . اما واقعیت، این است که تمایل جنسی یکی از عوامل مهم چنین عشق هایی تلقی می شود. تمایل جنسی، فقط به معنی تمایل به داشتن رابطه ی جنسی با طرف مقابل نیست. بلکه تأثیر برانگیخته شدن تمایل جنسی در دوره ی نوجوانی، می تواند به این صورت باشد که جذابیت های ظاهری جنس مخالف، برخلاف دوره ی سنی قبلی، بسیار به چشم می آید و می تواند توجه یک نوجوان را به شدت، به فردی از جنس مخالف، جلب کند. جاذبه های جسمی، معمولاً به طور اولیه، روی قضاوت ما از جاذبه های شخصیتی طرف مقابل نیز تأثیر گذار است. مطالعات روانشناسی اجتماعی نشان می دهد که ما معمولاً اگر فردی را به لحاظ جسمانی، زیبا تلقی کنیم، ناخودآگاه تمایل داریم که او را به لحاظ شخصیتی نیز به عنوان فردی جذاب و دوست داشتنی تلقی کنیم. شاید این سوال، برایتان پیش بیاید که پس اگر این نکات درست باشد، شما می بایست عاشق هر دختری که می دیدید می شدید و در اینصورت هر روز ده ها عشق مختلف را تجربه می کردید. در واقع پاسخ این سوال و ابهام، به این موضوع برمی گردد که عامل تمایل جنسی، به تنهایی تبیین کننده ی عشق های دوره ی نوجوانی نیست، بلکه این عامل، در کنار «عامل هیجانی و عاطفی» منجر به شکل گیری چنین عشق هایی می شود. دوره ی نوجوانی، دوره ی طوفان هیجانات و عواطف است، به طوریکه در هیچ دوره ی دیگری از زندگی، به اندازه ی دوره ی نوجوانی، هیجانات و عواطف افراد، شدت نمی یابند. شدت این هیجانات، حتی گاهی به قدری زیاد است که از کنترل جنبه های منطقی و عقلانی ذهن فرد نیز خارج می شود. مثلاً علت بروز بسیاری از رفتارهای پرخطر در دوره ی نوجوانی، به همین عامل، باز می گردد. یکی از پیامدهای منفی هیجانات طوفانی دوره ی نوجوانی، می تواند همین عشق های داغ خاص این دوره باشد. البته در همه ی افراد، تعامل عوامل هیجانی و جنسی، لزوماً به این عشق ها منجر نمی شود، بلکه تنها در صورت بروز شرایطی خاص، ممکن است این دو عامل، سبب بروز چنین عشق هایی شوند که در ادامه به این شرایط اشاره می کنم. در کشور ما به سبب هنجارهای خاص اجتماعی و فرهنگی، تعامل با افراد همسن و سال با جنس مخالف، از سنین پیش دبستانی به بعد، به عنوان یک تجربه ی کمتر رایج و مأنوس، شناخته می شود. در واقع بچه ها تا سنین پیش دبستانی در محیط هایی مثل آمادگی و مهدکودک، با بچه های همسن و سال خود، تعامل دارند اما بعد از آن با شروع پیش دبستانی و دبستان، عملاً بیشتر با افراد همجنس خود در تعامل هستند تا همسن و سالان جنس مخالف. البته جالب است بدانید که در آن سنین، به لحاظ روانشناختی، خود کودکان هم بیشتر تمایل دارند که با همسن و سالان همجنس خود دوست باشند و بازی کنند تا با همسن و سالانی از جنس مخالف. اما در نوجوانی، ورق برمی گردد و به لحاظ روانشناختی، تمایل به تعامل با جنس مخالف، برای نوجوان به عنوان یک تجربه ی بسیار هیجان برانگیز و مطلوب،‌ قلمداد می شود. مخصوصاً در فرهنگ و جامعه ی ما که به دلایل اخلاقی، مذهبی و عرفی، تعامل بین دوجنس در سنین نوجوانی بسیار نادر است، میزان جذابیت و هیجان این تجربه، دوچندان است. حال اگر در چنین شرایطی، دو نوجوان، در یک موقعیت حتی نسبتاً عادی قرار بگیرند و با یکدیگر تعامل داشته باشند، دو عاملی که قبلاً اشاره کردم (جنسی و هیجانی)، باعث بروز عشق های دوره ی نوجوانی خواهند شد. چنین موقعیت های تعاملی، حتی ممکن است خیلی ساده باشند، به طوریکه از دید یک فرد بزرگسال اصلاً شاید این موقعیت ها هیجان برانگیز به نظر نرسند. اما واقعیت این است که آستانه ی هیجان پذیری در یک نوجوان، بسیار پایین تر و حساس تر از یک فرد بزرگسال است. مثلاً همانطور که خودتان اشاره کردید، حتی یک تعامل ساده مثل یک عذر خواهی کردن، یک کمک فکری یا رفتاری ناچیز به طرف مقابل و ... همه و همه موقعیت های با اهمیتی برای شکل گیری عشق های دوره ی نوجوانی هستند. شاید این سوال، برایتان پیش بیاید که پس چرا با دختران فامیل می توانید راحت تعامل کنید و دچار این هیجانات نمی شوید؟ پاسخ، این است که تعامل با آنها به سبب تکراری بودن و عادی بودن از دوره ی کودکیتان تا الان، نمی تواند به اندازه ی تعامل با یک فردی که تازه با او آشنا شده اید، هیجان برانگیز باشد. فکر کنم نکات فوق، توانسته باشد تا حدی دید شما را نسبت به تبیین آنچه که تجربه می کنید، باز کرده باشد. خود همین بینش و آگاهی، بزرگترین گام در جهت حل این تجربه ی عاطفی پیچیده است. بنابراین الان هرگاه که دچار افکار و اشتغالات ذهنی مربوط به این عشق می شوید، می توانید این نکات را با خودتان مرور کنید و بپذیرید که این ها یک حالت هیجانی و فکری طبیعی است که اگر خیلی روی آن تأکید نکنید و ذهنتان را به آن، مشغول نسازید، با گذشت زمان، به تدریج از شدت آن ها کاسته خواهد شد. شما الان در اواخر دوره ی نوجوانی هستید، انشاءالله تا چندسال دیگر به تدریج، خودتان پختگی هیجانی و کاهش شدت عواطف افراطی را در شخصیت و هویتتان احساس خواهید کرد. البته به این نکته هم توجه داشته باشید که گاهی حل این عشق ها به این راحتی ها هم نیست، زیرا در پاره ای از موارد، علت زیربنایی این عشق ها فقط به شرایط سنی مربوط نمی شود، بلکه یکسری آسیب های هیجانی دوره ی کودکی، فرد را مستعد تجربه ی چنین عواطفی می کند. به همین دلیل است که گاهی مشاهده می شود که بعضی از افراد بزرگسال نیز به چنین عشق های داغی مبتلا می شوند. بنابراین اگر پس از مدتی با بینش به نکاتی که در این پاسخ مطرح شد نیز احساس کردید که هنوز هم نمی توانید اثرات مخرب این عشق را در خودتان کاهش دهید، حتماً لازم است با یک روانشناس بالینی مجرب در حیطه ی درمان روابط بین فردی، وارد جلسات مشاوره شوید (به صورت حضوری). درمان و مشاوره ی مواردی از این قبیل، از حیطه های تخصص خود من به عنوان یک روانشناس بالینی نیز هست، منتها این نوع درمان و مشاوره، بسیار پیچیده تر از آن است که به صورت یک مشاوره ی اینترنتی پیاده شود. لذا در صورت لزوم، رجوع حضوری شما به یک روانشناس بالینی مجرب، ضروری است (البته صرفاً در صورتی که با گذشت زمان و با توجه به نکات مطرح شده، از شدت حالت عاطفی شما کاسته نشود).