محمد ( تحصیلات : لیسانس ، 20 ساله )

با عرض سلام و خسته نباشید.من پسری بیست ساله هستم که با یکی از بهترین دوستانم قهر کرده ام.من چندی پیش یک مشکل برایم به وجود اومد که با این شخص مطرح کردم که حتی با کمال میل باهام حرف میزد و بهم کمک میکرد.من در اون زمان دچار مشکل روحی شدم که یک روز با ایشن شخص با عصبانیت حرف زدم که دست خودم نبود.
این شخص از اول دبستان با من دوست هست که در دو سال اخیر دوستی مان خیلی بیشتر شد.حتی یک روز میگفت تو بهترین دوستمی.بعد از اون بحث من چون مشکل روحی داشتم نز دیک به یک ماه به صورت اس ام اسی با این شخص بحث میکردم و اصلا دست خودم نبود.ولی این شخص یک بار به من گفت که مسجا یک مدت یک طرفست و من جواب نمیدم.و گفت گذر زمان مشکلامون رو حل میکنه.من حتی خیلی از این شخص عذرخواهی کردم که اون میگفت تو فقط حرفی و تو عمل هیچی نیستی.بعد از مدتی این شخص گفت من هیچ وقت نگفتم تو بهترین دوستمی.و گفت هیچ وقت دوستیمون مثل هم نمیشه.فقط گفتم از بهترین دوستامی.من فکر کردم به خاطر بحثهایی که باهاش کردم این حرفا رو میزنه.دوست داشتم منو ببخشه و مثل قبل باهام رفتار کنه.من با وجود مشکل روحی باز هم باهاش بحث میکردم.تا اینکه حتی شماره های منو مسدود کرد تا نتونم بهش زنگ بزنم و مسح هم جواب نمیداد.بعد از گذشت مدتی من پریشب دوباره بهش اس ام اس دادم ولی اون هنوز جواب نمیداد.تا اینکه به صورت اینترنتی تونستم باهاش چت کنم.من هی اصرار میکردم منو ببخشه تا همه چی مثل روز اول بشه.اون گفت من با تو مشکلی ندارم و مثل بقیه آدمای عادی باهات برخورد میکنم و به عنوان یک دوست عادی بهت نگاه میکنم.ولی رفتارش نشون میده که با من مشکل داره.اون گفت دیگه هیچ وقت نمیخواد با من صمیمی باشه چون فکر و اخلاقمون به هم نمیخوره.حتی به من گفت تو داری خودتو کوچک میکنی.من بهش میگفتم بهم فرصت بده و کاری کن دوباره با هم دوست باشیم.ولی اون گفت نمیخوام باهات دوست باشم.حتی گفت من و تو از اولش دوستای عادی بودیم و هیچ وقت با هم صمیمی نبودیم.و چون همکلاسی بودیم فکر میکردیم صمیمی هستیم.و گفت به دلیل درس خون بودن و همکلاسی بودن با هم دوست شدیم.واقعا حرفاش ناراحتم کرد چون من واقعا باهاش صمیمی بودم حتی هر شب با هم بیرون میرفتیم.خودش هم با من صمیمی بود.چند ماه پیش هم میگفت.ولی الان میگه صمیمی نبودیم و نمیخواد دیگه با من دوست بشه.نمیدونم واقعا حرفاش از سر عصبانیت بوده یا واقعا اینطور فکر میکنه؟به نظرتون امکانش هست ما دوباره با هم دوست باشیم و همه چیز مثل اول بشه؟امکانش هست رابطه ای که خراب شده دوباره مثل اول بشه؟واقعا خیلی دوست دارم باهاش دوست باشم.من چی کار کنم؟با حرف زدن هم مشکلش حل نمیشه.چون خیلی عذرخواهی کردم و اون قبول نکرد.
اول میگفت گذر زمان همه چی رو حل میکنه.بعد گفت هیچ وقت مثل اول نمیشه.حالا هم میگه من نمیخوام دیگه با تو دوست باشم.
اول گفت تو بهترین دوستمی.بعد گفت از بهترین دوستامی.بعد گفت ما هیچ وقت با هم صمیمی نبودیم!!!


مشاور (سید حبیب الله احمدی)

باسلام. نمی توان ایشان را به خاطر رفتارشان سرزنش کرد. این استدلال، برای شما پذیرفتنی است که چون شرایط خلقیتان خوب نبوده است، مدتی با ایشان برخورد نامناسبی داشته اید، اما دلیلی ندارد که دوستتان هم این استدلال شما را بپذیرد. او مدتی از شما ضربه خورده است و احتمالاً برخوردها و تعامالات نامناسبی را از جانب شما دریافت کرده است. یک آسیب جسمی که به بدن وارد می شود،‌ زخمی ایجاد می کند که ممکن است مدت ها زمان ببرد تا ترمیم شود و حتی ممکن است بعد از ترمیم،‌ تا آخر عمر، اثری از آن بر روی پوست، باقی بماند. ضربه های عاطفی و روانشناختی ما نسبت به یکدیگر هم گاهی چنین حالتی پیدا می کند. شاید برخورد نامناسب شما با دوستتان برای آن دوره ی کوتاه که خلقتان مناسب نبوده است، به نظر شما به چشم نیاید و موضوع مهمی تلقی نشود. ولی احتمالاً این موضوع، ضربه ی خلقی و عاطفی شدیدی را به دوستتان وارد کرده است که نمی توان انتظار داشت آسیب ناشی از آن به این زودی ترمیم شود. البته این به این معنی نیست که شما مجبورید که با او قطع رابطه کنید. احتمال برقراری مجدد این رابطه نیز هست، هرچند که در این صورت هم نمی توان امید زیادی داشت که کیفیت رابطه، همانند سابق شود. به طورکلی، من به عنوان یک روانشناس، هیچ تضمینی در مورد کیفیت آینده ی رابطه ی شما نمی توانم بدهم؛ نه می توانم به طور قطع بگویم که رابطه ی شما مثل اول خواهد شد و نه می توانم خلاف این موضوع را به طور قطع مطرح کنم. این موضوع، بستگی به شرایط مختلفی دارد که بخشی از آن در اختیار و کنترل شما هست و بخشی از آن خارج از کنترل شما است. و اما در مورد کاری که شما می توانید در حال حاضر انجام دهید: توصیه ی من این است که از اصرارهای بیجا و افراطی برای برقراری رابطه به شکل قبلی،‌ خودداری کنید. دوستتان به درستی اشاره کرده بود که این اصرارهای بیجا فقط به تحقیر شدن شما منجر خواهد شد و حتی ارزش شخصیتی شما را در نزد او کمتر خواهد کرد. اینطور که مشخص است، ایشان تأکیدی به قهر یا قطع رابطه ی کامل نداشته اند، بلکه فقط از صمیمی شدن مجدد، اجتناب می کنند. بنابراین شاید بهتر باشد که فعلا با ایشان یک دوستی عادی (نه لزوماً صمیمانه) داشته باشید. این حالت، هم مانع قطع رابطه ی کامل و اجتناب افراطی ایشان از شما خواهد شد و هم اینکه فرصت و زمانی را فراهم می کند تا ضربه ی عاطفی قبلی که از شما خورده اند،‌ ترمیم شود. شاید بعد از مدتی که به عنوان دو دوست عادی با یکدیگر تعامل داشته باشید، مجدداً جایگاه شما در ذهن ایشان تقویت شود. هرچند که تضمینی برای این موضوع نیست. نکته ی بسیار مهم دیگری که لازم است به آن توجه داشته باشید، این است که شما و دوستتان در شرایط سنی بسیار حساسی قرار دارید. در این دوره ی سنی، برای بسیاری از افراد، این حالت پیش می آید که تغییراتی بی سابقه در اکثر قریب به اتفاق معیارها و ارزشهایشان بوجود می آید. یکی از این تغییرات هم معیارهای فرد برای انتخاب دوست است. بنابراین این احتمال نیز وجود دارد که واقعاً معیارهای دوست شما در مورد انتخاب دوست و رفیق، تغییر کرده باشد. یعنی در دوره ی کودکی و نوجوانی، شما کسی بودید که تطابق کاملی با معیارهای ایشان برای یک دوست صمیمی داشته اید، اما ممکن است که اکنون دیگر هیچ تطابقی با معیارهای جدید ایشان نداشته باشید. البته این فقط یک احتمال است. اگر این احتمال درست باشد، اصرار بیش از حد شما برای صمیمی شدن با ایشان، یک بازی از پیش باخته است. هرچند که در این شرایط هم می توانید یک دوستی عادی و رضایت بخش داشته باشید.