سلام چرا خداوند یکی رو زیبا خلق میکنه که وقتی...
الهام ( تحصیلات : لیسانس ، 24 ساله )
سلام
چرا خداوند یکی رو زیبا خلق میکنه که وقتی طرف بعد از اینکه ازدواج میکنه بازهم براش خواستگار پیدا میشه اما یکی رو معمولی خلق میکنه و برای اینکه یکی بپسنددش برای اینکه کسی به خواستگاریش بیاد متوسل به دعا و ثنا میشه و آخرش هم نتیجه ای نمیگیره ؟؟؟!!! طوری که نیش و کنایه نزدیکترین کساش اون دیوونه میکنه و همیشه غمگین و ناراحته فقط دلش یه چیزی رو میخواد اونم اینه که یکی واقعا دوستش داشته باشه همین!
میدونم الان شما میگید که با اینکه خداوند به اون زیبایی داده اون طرف رو در جای دیگه زندگیش امتحان میکنه و اونی هم که زیبایی خاصی نداره با این شکل امتحانش میکنه قبول ولی اینکه ما این حرف قبول کنیم و باهاش کنار بیایم خیلی بهمون سخت میگذره چون هر دفعه که میبینیم میشنویم که اونی که الان ازدواج کرده باز هم خواستگار داره اما اونی که زیبایی خاصی نداره دلش میشکنه و ناراحت میشه که چرا من این شکلی خلق شدم......... آخه میشه آدم چند بار بره کربلا و دسته خالی برگرده ؟ پس چرا دعوت میکنن ؟ اجازه ندارن دعا کنن؟؟ اون دختر انواع و اقسام دعا ها ی 40روزه و نماز ها رو امتحان کرده اما جوابی نشنیده حتی به پدر مادر خودش هم خیلی احترام میزاره ....
ببنید دنبال همدردی نیستم دنبال حرف های تکراری که خیلی ها ازش میگن نیستم من دنبال یه حرف منطقی هستم یه حرفی که با عقل و منطق پذیرفته بشه همین
مشاور (حجة الاسلام منتظمی)
کاریر محترم : از حسن اعتمادتان به مشاوره راسخون، تشكر ميكنيم. استاد مطهرى مى گويند: «در اين جا مطلبى هست و آن اين كه غالب مردم خداوند را از راه آثار يعنى از راه نظام جهان مى شناسند، تكيه گاه معرفت آنها جهان است، اين چنين، معرفتى، معرفت ناقص است ـ مردمى كه تكيه گاه معرفتى شان منحصراً جهان است خدا را حكيم و عليم و عادل و غنى و كامل بودن خدا را در آيينه جهان ديده اند و بس، خواه و ناخواه مجهولاتى كه در اين زمينه در جهان پيدا مى كنند لكه اى بر چهره آيينه شان مى شود...» آنچه در اين جا پيش مى آيد بى ارتباط با اين معضل نيست خدا را تنها از دريچه جهان ديدن و تنها بر واقعيت خارجى و بيرونى اعتماد و اكتفاء كردن ما را به بى راهه مى برد. نكته ديگر اينكه مقايسه اشتباهى در اين گونه سؤالات بين نظام خلقت با موارد محسوس صورت مى گيرد و لذا دچار اشتباه در نتيجه گيرى مى شويم. بسيارى خيال مى كنند نظام خلقت همانند كارخانه ماشين سازى است و از خود مى پرسند چگونه است. در اينجا تمامى خروجى ها همه يكسان و همانند ولى خداوند انسان ها را يكى سفيد و يكى سياه يكى با بهره هوشى زياد و يكى كم، يكى سالم و يكى ناقص و.... خلق مى كند، غافل از اين كه اين قياس باطل بوده و از اساس خراب است چرا كه گفتيم عدالت به معنى دوم كه همين معنى مورد قياس را مى رساند در درون خود تناقص آميز است. تساوى مطلق يا عدل مطلق نه ممكن است نه معقول، چرا كه عدل مطلق يعنى چشم پوشيدن بر قابليتها و ظرفيتها كه خود عين ظلم است. بقول بعضى صاحب نظران اين واقعيت ها لازمه نظام آفرينش و تابع قوانين علّى و معلولى حاكم بر آن است و فرض يكسان بودن همه انسان ها پندار خاصى است كه نهايتاً به ترك آفرينش منجر خواهد شد. تذكر اين نكته ضرورى است كه بحث عدل چون از مباحث بنيادين و سنگين اعتقادى و كلامى است لذا شما را براى فهم دقيق و رفع شبهات احتمالى به منابع ذيل ارجاع مى دهم.( تفسير نمونه،ج 27، ص 51) نکته اول: اگر من به اشتباه سنگی پرتاب کردم و پیشانی شما شکست، نه شما گناهکارید، نه خدا، گناه از من است که سنگ زدم. ولی سختی این گناه را شما تحمل می کنید. این سؤال مانند سؤال در مورد سایر ظلمهاست که ظالمان تقصیر کرده اند، گناه مظلومان چیست؟ در تمام ظلمهای عالم، ظالم مقصر است؛ اما ناراحتی ظلم به دوش مظلوم می افتد. نکته دوم: تأثیر علل و اسباب طبیعی، یک امر قهری است و به اراده و خواست ما تعلق ندارد. ما خواه بدانیم یا ندانیم، هر علت طبیعی نتیجه خاصی را به دنبال دارد. خدا فرموده اين جاده اين نتيجه اش است اين دارو اين نتيجه اش است اين دارو اين نتيجه اش است شما اگر دست بگذارى به سيم برق بدانى يا ندانى برق شما را مى گيرد، اگر گفته شود، انسانها، هرچه می خواهند بخورند و هرکاری دلشان می خواهد انجام دهند، خدا هست، بلاها و بدیها را دور می کند!! حرف بسیار نادرستی است، چون خلاف قانون علت و معلول و اثر و مؤثر است، در نظام هستی خداوند علت و معلول را کنار هم نهاده است. بنابراین، این ما هستیم که بر اثر عدم رعایت شرایط بهره برداری، خود و عزیزان خود را میان بلاها و آفتها می افکنیم. » تفاوت در كيفيت خلقت انسانها نتيجه ولازمه حتمى نظاممندى و قانونمندى جهان هستى است؛ يعنى : 1- نظام خلقت، نظام علت و معلول است و هيچ معلولى بدون علت به وجود آمدنى نيست، وتخلف هيچ معلولى از علت تامهاش ممكن نيست (اصل ضرورت على). 2- رابطه علت و معلول داراى مكانيسم و ارگانيسم معين است چنان نيست كه از هر علتى، هر معلولى ايجاد شود، به تعبير ديگر هر علت معينى معلول معينى دارد (اصل سنخيت علت و معلول). اگر دو اصل فوق با ژرفكاوى دقيق فلسفى مورد بررسى قرار گيرد مشخص خواهد شد كه مثلا بينا يا نابينا تولد يافتن يك فرد لازمه مجموعه عللى است كه در به وجود آوردن وى دست داشتهاند. در اين امور عوامل بسيار متعددى دخيلند، حتى كيفيت آميزش والدين، زمان، مكان، روحيات و حالات روانى، وضعيت جسمى، نوع و مقدار غذاهايى كه مصرف كردهاند و... هريك به سهم خود نقشى در كيفيت تكوين جنين ايفا مىكنند. ممكن است پرسش شود كه آيا خداوند نمى تواند باتفاوت چشمگيرى كه همه اين عوامل دارند تأثير همه را يكسان سازد؟ پاسخ آن است كه چنين چيزى سر از تناقض درمىآورد؛ زيرا لازمه آن اين است كه علت باشد و تأثير نكند وعلت بودن و تأثير نكردن تناقض آميز است و يا معلولى بدون علت پديد آيد و لازمه آن اين است كه كل طرح نظام آفرينش به هم بخورد؛ زيرا در اين صورت پديد آمدن هر چيز از هر امر نامربوطى محتمل مى شود و آن گاه است كه از علف خوردن بز، بايد ابوعلى سينا پديد آيد!! البته هر كس در اين دنيا امكانات بيشترى دارد مسؤوليت بيشترى هم متوجه اوست. اگر كسى اندامى زيبا و يا استعداد خوب دارد، در قبال آن مسؤوليت بيشترى هم دارد. علاوه بر آن خطرات فزونترى نيز او را تهديد مى كند. كسى كه در قله كوه است، اگر پرتاپ شود بيشتر آسيب مى بيند تا كسى كه چند مترى از كوه بالا رفته است. بنابراين تكليف و مسؤوليت هر فرد به ميزان عقل و ديگر امكانات خداداى او بستگى دارد. ما در مقام مقايسه دچار قضاوتهايى مى شويم كه اصولى و حساب شده نيستند. براى مثال هندوانهاى كه سى كيلو وزن دارد و هندوانهاى يك كيلو، آيا به هندوانه يك كيلويى ظلم شده است؟! آن هنداونه در شرايطى قرار داشته كه بيش از يك كيلو امكان رشد نداشته، ولى هنداونه ديگر در شرايط مناسبترى قرار داشته و رشد بيشترى كرده است. هيچ تبعيض و بىعدالتى هم صورت نگرفته است. هندوانه يك كيلويى كمال خودش را داراست. خواهيد گفت، چرا خداوند شرايط رشد را متفاوت قرار داده است؟ آيا بهتر نبود در تمامى زمين و تمامى نقاط هندوانهها يك شكل و اندازه و رنگ مى شدند ؟! روشن است كه در اين صورت بايد ما جهانى را فرض كنيم كه همه چيز آن يكنواخت و يك سطح است و هيچ حركتى هم در آن مشاهده نمى شود؛ زيرا همه چيز در رتبه اعلاى خود قرار دارند. اين جهان، جهان ماده و طبيعت و حركت است و لازمه چنين وضعيتى اختلاف مراتب و درجات است. حال به محيط انسانى باز مىگرديم، از نظر شما معناى عدالت آن است كه همه افراد بشر در يك سطح يك شكل باشند؛ مثلا همه زيبارو و خوشگل؟ آيا در اين صورت زيبايى معنا داشت؟! وقتى همه زيبا باشند ديگر زيبايى قابل شناسايى نيست. گذشته از اين چرا فقط زيبا؟ بهتر نبود همه بوعلىسينا و انيشتن و ... بودند كه در اين صورت عالم و دانشمند نيز فاقد معنا بود و اگر چنين حالتى در موجودات عالم بود كه همه چيز مرتبهاى از كمال به صورت مساوى قرار داشتند. جهان يخبندانى بود كه هيچ حركت و تلاشى در آن تحقق پيدا نمىكرد. برادر عزيز زشتترين و ناقصترين افراد بشر نيز از هستى برخوردارند ودر پلكانى از كمال ايستادهاند و به نوبه خود خانهاى از جدول حيات را پر كردهاند. پس: اولا در کار او زشتی وجود ندارد ولی چون دنیا محل امتحان و گذر است میزان زیبایی ها متفاوت است.و به هم ریختگی های غیرطبیعی در شکل و بدن کار او نیست بلکه باعث آن گناه بشر است مانند تخلفات پدر و مادر نسبت به انعقاد و رشد جنین و بمب های شیمیایی و اتمی و... ثانیا اگر همه بدون هوی و هوس با زوج همتای خود (نه خوشگل و پولدار) ازدواج کنند کسی دیگر مجرد نمی ماند. ثالثا چون -انا لله و انا الیه راجعون- ازدواج هدف اصلی زندگی نیست بلکه بندگی و تقوا و مقبول رفتن و رسیدن به زندگی جاوید هدف است؛اگر کسی هم زوجی پیدا نکند ولی با او باشد همه چیز دارد ولی اگر صدها زوج هم داشته باشد و بی او باشد تنها است و تنها می رود و هیچ ندارد!!!! (در روایت هست که گاه یک مقرب در بهشت سالها غرق در جذبه ی جمال حق میشود به گونه ای که همسر بهشتی او به خدا شکایت می کند که خدایا مرا برای لذت او آفریدی ولی او توجهی به من ندارد.) براى آگاهى بيشتر به این کتاب مراجعه کنید:: («عدل الهى» ، شهيدمطهرى ، بحث راز تفاوتها).
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}